مساله افغانستان در دوره قاجار
همچنین با ملاطفت در حق دوستمحمدخان و تحریک وی به داشتن رفتار کجدار و مریز با انگلیسیها، سیاست پیشروی انگلستان در افغانستان را کُند و تا حدودی ابطال کرد. دیپلماسی امیر در مواجهه با افغانها، بر اساس اصل مدارا و در معامله با انگلیسیها بر پایه حفظ رابطه دوستی و اتحاد بود. البته زمانی که انگلیسیها با تحرکات سیاسی، قصد مداخله در روابط ایران و افغانها را داشتند، امیرکبیر همواره با قاطعیت مانع و سد راه آنها میشد. در زمان صدارت امیرکبیر، پیشرفت سیاست ایران در هرات، به حدی رسیده بود که سفارت انگلیس هیچ خبری از اوضاع آنجا نداشت، چنانکه شیل سه روز پس از مرگ یارمحمدخان، از این خبر آگاهی یافت، اما «خداوند نبخشد کسانی را که باعث قتل امیر شدند والا با بودن وی نفوذ روس و انگلیس [شاید] برای همیشه در آسیای مرکزی از بین میرفت و [... ] چهبسا اگر صدارت امیرکبیر ۱۰سال طول کشیده بود، نفوذ سیاسی دولت انگلیس در این ممالک برای همیشه از میان میرفت» (محمود، ۱۳۷۸: ۲/ ۶۳۹). امیرکبیر با اعمال چنین خطمشیهایی که با لیاقت و کاردانی وی در ساماندادن به امور سیاسی همراه بود، موفق به حفظ هرات و اعلام تابعیت امیر آنجا و دیگر نواحی افغانستان شد.
تا وقتی که یارمحمدخان، حاکم هرات، زنده بود، انگلستان نتوانست با او کنار بیاید. او دشمن انگلیس بود و اعتقاد داشت که افغانها باید با هم متحد شوند و به یاری ایران، سرزمین خود را از وجود عناصر انگلیسی پاک کنند. با مرگ او در سال ۱۸۵۲م، ناصرالدینشاه به جبران خدمات وی و درخواست مردم، پسرش صیدمحمدخان را با اعطای لقب ظهیرالدوله به حکومت هرات منصوب کرد. وی با سوءتدبیر و رفتار نابخردانه خود، باعث رنجش مردم هرات و تحریک کهندلخان برای حمله به هرات شد، اما حسامالسلطنه، حکمران خراسان، با اعزام بهموقع نیرو به هرات، ضمن مجبورکردن کهندلخان به بازگشت به قندهار، باعث ابقای مجدد ظهیرالدوله در هرات شد.
ترس از نتایج احتمالی حاصل از اعلام اطاعت حاکم هرات و صدور فرمان ناصرالدینشاه، مبنی بر الحاق هرات به خاک ایران، واکنش انگلیسیها را برانگیخت، چنانکه ابتدا لرد سالیسبوری (Salisbury) قطع روابط سیاسی را به شفیعخان، شارژدافر ایران در لندن، اعلام و سپس شیل (Sheil)، وزیرمختار این کشور، در ژانویه۱۸۵۳، پیشنهاد ترک ایران و تصرف خارک را مطرح کرد. تهدیدهای شیل و پافشاری دولت انگلستان به نتیجه رسید و آنها در همین تاریخ، موفق به انعقاد قراردادی با آقاخان نوری، صدراعظم ایران، شدند. در این قرارداد، مقرر شد تا زمانی که نیروهای خارجی شهر هرات را تهدید نکنند، دولت ایران مجاز به فرستادن سپاه به آنسو نباشد و در صورت هجوم نیروهای خارجی نیز، بعد از مداخله در هرات و دفع دشمن، از آنجا عقب بنشیند. همچنین مقرر شد حاکم هرات در ضرب سکه به نام شاه ایران و ارسال آن به عنوان پیشکش و کمک نظامی به حکمران خراسان در صورت نیاز، ماذون و مختار باشد؛ در مقابل، انگلستان متعهد شد هرگز در امور داخلی و خارجی هرات مداخله نکند و فرستاده و نامه اعزام نکند و اگر خلاف آن ثابت شود، قرارداد باطل میشود. در واقع، ناخشنودی و نارضایتی انگلستان از برقراری مناسبات دوستانه و اعلام تبعیت صیدمحمدخان و اقدام متقابل ناصرالدینشاه در ارسال خلعت و پیام تبریک برای وی، عامل اصلی تلاش انگلستان برای انعقاد قرارداد و قبولاندن آن به دولت ایران بود.
میرزا آقاخان با مشارکت در انعقاد این قرارداد، نشان داد که در مقایسه با امیرکبیر، استواری سیاسی چندانی ندارد؛ زیرا هنگامی که فشار چندانی از سوی انگلستان متوجه دولت ایران نبود و امرای هرات و قندهار از ایران فرمان میبردند، از حقوق ایران در هرات، در ازای بهرسمیت شناخته شدن حق ایران برای دفاع از هرات چشم پوشید. او برای نخستینبار، به انگلیسیها اجازه مداخله و حتی نوعی نظارت بر مناسبات دولت ایران با افغانها را داد. به قولی «هرگاه صدراعظم وقت ایران، به اندازه یک سرجوخه قشون انگلیس معلومات و تعصب داشت و میدانست وطن چیست و منافع ملت ایران کدام است، هرگز چنین خطاها و گناهان کبیره را مرتکب نمیشد» (محمود، ۱۳۷۸: ۲/ ۶۵۱).
مدتی بعد در سپتامبر۱۸۵۴، ظهیرالدوله، محمدکاظمبیگ را با عریضهای به دربار ناصرالدینشاه فرستاد و مفتخر به دریافت خلعت شاهانه شد، اما شیل و تامسن (Tomsen)، کارداران دولت انگلیس، او را فریب دادند تا اینکه خارج از قرارداد مذکور، با آنها به مکاتبه و مراسله پرداخت و طاغی شد. در آوریل ۱۸۵۵، با انتخاب چارلز موری (Charles Murray)، به عنوان وزیرمختار، روابط ایران و انگلیس وارد دور جدیدی شد. از همان آغاز ورود موری به تهران، شاه و وزرا، نظر خوشی به او ابراز نکردند؛ زیرا موری با خود، هدیه و پیشنهادی برای وام و عهدنامهای که آنها در انتظارش بودند، نیاورده بود. سرانجام مسائل مذکور، به همراه نادیدهگرفتن تمایلات میرزا آقاخان در انتصابنکردن میرزاهاشمخان، به عنوان وکیل سفارت انگلستان در شیراز، سبب شکلگیری مناقشات طولانی بین موری با شاه و صدراعظم ایران شد.
در نتیجه این مناقشات، موری سفارت انگلیس را تعطیل کرد و با گذاشتن استیونز (Stevens) در تهران، عازم بغداد شد. در این زمان، حتی نامهنگاریهای متعدد و بینراهی موری به کلارندن (Clarendon)، به همراه نامههای ارسالی استیونز، کابینه پالمرستون را که فاقد هرگونه اتفاقنظری بود، به جنگ علیه ایران تحریک میکرد.
از مقالهای به قلم امیر آهنگران، محمدتقی مختاری و محمدحسن رازنهان
دانشگاه خوارزمی تهران