بررسی تطبیقی دبی و مسقط
نخست باید نگاهی به تشکیل امارات عربی متحده بیندازیم؛ همسایه جنوبی ما که شاید در هیچ یک از نقشههای صد سال گذشته وجود خارجی نداشته است. امارات حدود ۴۸ سال قبل در منطقهای در جنوب خلیج فارس تشکیل شد؛ زمانی که بریتانیا در نهایت تصمیم گرفت به استعمار خود پایان دهد و دیگر کشور عربی در مرزهای جنوبی ایران تشکیل ندهد. در آن زمان با تصمیمی مشترک حاکمان ابوظبی و دبی کشور واحدی به نام امارات را به وجود آوردند و در این راه از حاکمان بحرین و قطر هم جهت پیوستن به این اتحاد دعوت کردند. در نهایت این دو کشور مسیر دیگری را پیش گرفته و چهار شیخنشین دیگر با اتحاد با این دو، امارات عربی متحده به پایتختی ابوظبی را تشکیل دادند. چندی بعد راس الخیمه نیز به آنها پیوست. یک ضربالمثل قدیمی وجود دارد که اعراب هیچ وقت نمیتوانند با یکدیگر متحد شوند. اما تاریخ نشان داد که این هفت شیخنشین توانستند در این مدت کشوری نسبتا متحد را ایجاد کنند. از ابتدا در این کشور رسم بر آن شد که آنها در سیاستهای کلی خارجی و دفاعی واحد و در سیاست داخلی و اقتصادی مستقل عمل کنند.
امروز اگر از هر فردی در جهان این سوال را بپرسیم که آیا دبی را میشناسید یا خیر؟ احتمالا با پاسخی مثبت همراه خواهیم شد. این موضوع شاید در مورد امارتهای ابوظبی، شارجه، عجمان، امالقیون، رأسالخیمه و الفجیره کمتر باشد. حاکم ابوظبی از ابتدا بزرگترین امارت را در اختیار داشت و این امارت ثروت بسیار زیادی از ذخایر نفتی را در خود جای داده بود که میتوانست به اقتصاد آن کمک کند. اما دبی بهعنوان دومین امارات از چنین ثروتی بهرهمند نبود. خانواده آلمکتوم تصمیم گرفتند که از استقلال داخلی خود استفاده و این شهر را به یک هاب بینالمللی تجاری تبدیل کنند. با این فکر آنها حتی توانستند از رقبای ثروتمند خود یعنی ابوظبی، دوحه و کویت هم پیشی بگیرند. روش اداری دبی تا حدود بسیار زیادی به روش سنگاپور و هنگ کنگ شبیه است. حاکمان دبی از ابتدا با ایجاد مناطق آزاد تجاری همچون «جبل علی» به سرعت تغییرات فراوانی در این شهر ایجاد کردند. آزادیهای تجاری و بازار با ارزش کشورهای عربی و خاورمیانه باعث شد بسیاری از کشورهای غربی علاقهمند به سرمایهگذاری در این امارت شوند.
همچنین ارتباطات مناسب تجاری با همسایه شمالی باعث شد همزمان با پیشرفت دبی، تجار و شرکتهای فراوانی از ایران در دبی مستقر و به فعالیت بپردازند. اما تنش میان ایران و عربستان سعودی پای اکثر کشورهای عربی منطقه را به یک بحران جدید گشود. با وجود علاقهمندی حکومت دبی به همکاری تجاری با ایران، ابوظبی بیشتر ترجیح داد که با متحد قدیمی خود یعنی عربستان سعودی در این باره همکاری کند. بنابراین تجار ایرانی در نهایت مجبور شدند که فعالیتهای خود را کاهش دهند. هرچند امارات جایگاه خود بهعنوان شریک تجاری ایران را تا حدودی حفظ کرد، اما کاهش مبادلات تجاری ایران و امارات نوید روزهای خوبی را برای تجارت دو کشور در آینده نخواهد داد. حال پرسش اینجاست که آیا عمان بهعنوان کشوری دیگر در ناحیه میتواند خلأ دبی را برای تجار ایرانی پر کند یا خیر؟ میتوان گفت برخلاف امارات، عمان کشوری با سابقه تاریخی بسیار زیاد است. برخلاف اماراتیها، عمانیها از دیرباز تجارت دریایی را با بسیاری از مناطق دنیا انجام دادند. حاکمان آنها در دوران اوج شکوه خود در شرق آفریقا و جزیره زنگبار حضور داشتند و عمان توانسته است همواره کشوری با ثبات بالای سیاسی باشد.
اما در دنیای مدرن، حاکمان عمان همواره به چند موضوع مهم شناخته شدهاند. آنها همیشه کشوری بودند که علاقه چندانی به خروج از سیستم سنتی خود و ورود به بازار جهانی نداشتند. البته نمیتوان آن را به انزوای عمان و مسقط معنی کرد، ولی با وجود امضای یادداشتهای تفاهم تجاری عمان با سایر نقاط جهان، آنها همواره کشوری ساکت و به دور از هیاهوی بازارهای مالی و تجاری دنیا بودهاند. برخلاف دبی که منطقهای با حضور فرهنگهای فراوان شده و افرادی با ملیتهای مختلف در آنجا حضور دارند و حتی دوحه در قطر که مسیری مشابه را پیش گرفته است. اما عمان با وجود حضور مهاجران بسیار سعی کرده تا فرهنگ عمانی خود را حفط کند. همین موضوع باعث شده که طرفهای اروپایی و غربی کمتر علاقهمند به حضور در این کشور بهعنوان سرمایه گذار باشند و در نتیجه شرکتهای کمتری از کشورهای عمدتا سرمایهدار در عمان تجارتی را آغاز میکنند. سیاست تجاری عمان نیز در حال حاضر متمرکز روی شیلات و گردشگری است تا تجارت آزاد.
رقابتهای منطقهای نیز خود گواه آن است که عمان برای تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ سرمایهگذاری در منطقه خاورمیانه دیرتر از سایرین وارد عمل شده است. امروزه میتوان شهرهایی که علاقهمند به تبدیل شدن به مراکز سرمایهگذاری در منطقه خلیج فارس هستند را در اطراف آن جستوجو کرد. از بصره که به دلیل اینکه پایگاه نفتی عراق به حساب میآید، دمام در عربستان سعودی، منامه در بحرین، دوحه در قطر، شارجه، فجیره در امارات همگی آنها سودای تبدیل شدن به یک دبی جدید را در سر میپرورانند و عمان برای رقابت با آنها باید شرایط بهتری را مهیا کند. حال سوالی به وجود میآید که دلیل مطرح کردن این موضوعات با تجارت سرمایهگذاران ایرانی در عمان چه میتواند باشد؟ پاسخی برای آن میتوان یافت و آن هم این است که وقتی منطقه شما به هاب بینالمللی تبدیل نشود، نمیتوانید تجارتی مناسب با سایر نقاط جهان داشته باشید.
نکته دیگر مساحت و بزرگی عمان نسبت به رقیب خود یعنی امارات عربی متحده است. عمان کشوری پهناور با تعدادی بندر و شهرهای مختلف است. از سوی دیگر حکومتی یکپارچه دارد که تمامی دستورات آن توسط سلطان و با فرمان سلطنتی اجرا میشود. با وجود معرفی دقم و صحار بهعنوان دو بندر آزاد در عمان، نمیتوان سیاستهای کشور را در این مراکز، تجارتی به معنی واقعی آزاد مانند مدلی که در دبی و حتی دوحه وجود دارد دید. نزدیکی صحار به دبی و دور بودن بیش از اندازه دقم از مناطق مهم تجاری و لجستیکی باعث شده این دو بندر با استقبال فراوانی از طرف شرکتهای غربی مواجه نشوند و تنها میتوان ردپای ایالاتمتحده آمریکا برای استفاده نظامی، طرفهای چینی یا شرکتهای پیمانکاری را در آنها مشاهده کرد. یکی از دلایل بزرگ هاب شدن دبی را میتوان در بحثهای لجستیکی دید، جایی که حاکمان دبی تمام تلاش خود برای حضور شرکتهای کشتیرانی و بیمههای بینالمللی در این شهر انجام دادند.
همچنین هواپیمایی امارات نقش بسیار پررنگی در شناساندن دبی به جهانیان داشته است، در حالی که بندرهای آزاد عمان نه شرکتهای پرقدرت هوایی در خود دارند، نه کشتیرانیهای بزرگ دنیا رفت و آمدهای زیادی به آنها دارند و نه حکومت عمان به دنبال این موضوع است. در آخر نگاهی به واردات و صادرات دبی نشان میدهد این شهر همچون هنگکنگ و سنگاپور نقش بسیار پرقدرتی در واسطهگری تجاری دارد. حال آنکه عمان نقش خود را همواره بهعنوان یک واسطهگر سیاسی به رخ کشیده است. در کل بهنظر میآید که فعلا عمان برای تعدادی از تجار ایرانی مبدل به مرهمی موقت برای درمان خلأ دبی شده است، اما نمیتوان آن را جایگزین پرقدرت تجارت با امارات دانست.
ارسال نظر