چرا مهاجرت متفاوت از تجارت است؟
برای یک لیبرال مانند من، مزایای تجارت آزاد واضح است: معاملات بین خریداران و فروشندگان، در یک اقتصاد یا در بین مرزها، اغلب به هر دو طرف سود میرساند. درحالیکه محدودیتها ممکن است برای اطمینان از ایمنی کالاهای ورودی به بازار ارزنده باشد، اما موانع باید در حالت حداقلی نگه داشته شوند. از سوی دیگر، محدود کردن تجارت برای تنبیه کشورهایی که بهطور ناعادلانه به صادراتشان یارانه میدهند یا به کارفرمایان اجازه سوءاستفاده از کارگران را میدهند، ارزش ندارد. اما محدودکردن واردات از کشورهایی با دستمزد پایین و شرایط کاری ضعیف، میتواند موجه به نظر آید، در واقع کارگران با دستمزد پایین این کشورها را از آنچه که میتوانند به دست آورند، محروم میشوند. در عین حال، این کشورها یک مالیات مکرر غیرقابل توجیه را بر مصرفکننده اعمال میکنند. در نگاه اول، به نظر میرسد که مهاجرت، کمی متفاوت از تجارت آزاد است: به جای واردکردن کالاهایی که کارگران تولید میکنند، کشورها به شکل ساده در حال وارد کردن خود کارگرها هستند. از برخی جهات، منافع بالقوه مهاجرت ممکن است بزرگتر از منافع تجارت آزاد باشد.
خود مهاجران از دستمزدهای بالاتر و همچنین آزادی فردی و امنیت بیشتر بهره میبرند. جمعیت بومی نیز برنده است، چرا که کارگر جدید کارهای پست و ناخوشایند را انجام، پایه مالیاتی را افزایش و بازارهای داخلی را گسترس میدهد. اما حتی یک مهاجر مانند من نمیتواند خطراتی که مهاجرت با خود به دنبال میآورد را نادیده بگیرد. برخلاف تجارت آزاد، مهاجرت به جای یک تبادل دوسویه داوطلبانه، اغلب یک انتخاب یک سویه است. و درحالیکه مهاجرت میتواند مزایایی را برای افراد بومی بیاورد، اما این مساله تضمین شده نیست. مدل افراطیاش در گذشته بوده که مهاجران اروپایی، به استعمار دیگر کشورها پرداختند و در قاره آمریکا و استرالیا، بومیان را تحت فشار گذاشتند. البته مهاجران امروزی به غارت و چپاول کشورهای اروپایی یا آمریکایی نمیروند. اما به این معنا هم نیست که استقبال از آنها بدون هزینه باشد. بسیاری از افراد شغل مولد پیدا نمیکنند و مالیات نمیپردازند و شبکههای امنیت اجتماعی را در زمان بدهیهای بزرگ عمومی تهدید و سالخورده شدن سریع جمعیت را تشدید میکنند.
ارسال نظر