روندهای موجود در نظام بین الملل بیش از گذشته، تعامل و شکل گیری ارتباطات بیشتر برای کاهش هزینه های سیاسی و اقتصادی هر بازیگری را ضروری می کند. این تعامل مخصوصا در فضای پسا برجام برای استفاده حداکثری از مزایای آن حیاتی است. در این روند توسعه اقتصاد بین الملل از مسیر تعامل سیاسی و حل شدن در سازمانهای بین المللی می گذرد و گسترش روابط با چنین سازمانهایی ملزومات خاص خود را دارد. یکی از این سازمانها، مجمع G۲۰ است. سوال این است که در این روند ایران در کجا ایستاده است و چه برنامه هایی برای گسترش این روبط دارد؟ برای از بین بردن مخرب تحریمها و پیشگیری از شکل گیری تحریمهای جدید چه سیاستهایی را باید بکار برد؟

در این باره با دکتر مجید تهرانی پژوهشگر اقتصادی دانشگاه کسب‌وکار هامبورگ و دکترای مدیریت مالی دانشگاه هریوت وات در کافه خبر خبرگزاری خبرآنلاین گفت و گو کرده ایم که از نظر می گذرانید.

در رابطه با نشست امسال G۲۰ چه روندهایی وجود دارد؟ در کجا برگزار خواهد شد و چه ویژگیهایی وجود دارد که آنرا با نشست های گذشته متمایز می کند؟

 

نشست امسال G20 در آرژانتین برگزار می‌شود، مجمع بین‌المللی G۲۰ در سال ۱۹۹۹ شکل گرفت و نیاز به تشکیل آن هم این بود که در سال ۱۹۹۷ یک بحران اقتصادی در آسیا شکل گرفت و گروه G۷ به این جمع بندی رسید که مدیریت کردن این نوع بحرانها احتیاج به سیاست‌گذاری اقتصادی درمقیاس فراتر از هماهنگی بین ۷ کشور عضو G۷دارد. پس از جنگ جهانی دوم میتوان G۲۰ را آخرین نهاد هماهنگ کننده اقتصاد بین الملل پس از اقداماتی نظیر پیمان برتون وودز ، صندوق بین المللی پول ، بانک جهانی ، سازمان تجارت جهانی دانست. به دلیل نیاز به هماهنگی های بین المللی یک نهاد موقری به اسم G20 تاسیس که تقریباً حجم عظیمی از آمارهای اقتصادی دنیای امروز داخل اعضای این نهاد رخ میدهد. به عنوان مثال 85% از تمام فرآورده‌های اقتصادی دنیا، توسط اعضای G20 تولید می شود یا دو سوم جمعیت دنیا در این کشورهاست، 75% از تجارت بین الملل داخل این کشورهاست، یا 80% درصد از سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه و نوآوری داخل این کشورهاست. کشورهایی مثل آرژانتین، استرالیا، برزیل، کانادا، اتحادیه اروپا، چین فرانسه، آلمان، هند، اندونزی، ایتالیا، ژاپن، مکزیک، روسیه، عربستان سعودی، کره جنوبی، ترکیه، انگلستان، آمریکا این نهاد موثر و بزرگ را ساختند. ابتدا دیدگاه اعضای این مجمع، ایجاد پایداری مالی در این کشورها بود. یعنی به واسطه این که دلیل تشکیل این مجمع بحران اقتصادی و بحران مالی سال ۱۹۹۷ بود، هدف‌گذاری اولیه برای پایداری مالی شکل گرفت. اما بعدها به یک نهادی تبدیل شد که چالش‌های کلان دنیا را بررسی کند و هر سال در خصوص آن چالش ها و آن مشکلات اندیشیده و تدبیر کنند و راهکار برای آن در نظر بگیرند.

 

چه دستاوردهایی شکل گرفته است. بجز گفت و گو حول این مسائل اقدامات ملموسی هم وجود داشته است؟

 

بله دستاوردهایی وجود داشته ، مثلاً در سال 2008، عمق فاجعه اقتصادی خیلی بیشتر از آن چیزی بود که مشاهده شد، اما به واسطه‌ی همکاری های بیت المللی، این اعضا به راحتی توانستند در تأمین مالی تسهیلات بلاعوض مؤسسات حساس اقدام بکنند و جلوی فاجعه را بگیرند. یا بهبود نظارت بر عملکرد سیاست‌گذاری های مالی و پولی کشورها، یا تشکیل شبکه های نظارتی و امنیتی مالی در دنیا. یک سری مباحث همیشه به صورت سنتی در این همایش های سالیانه هست که امسال هم در آرژانتین شاهد آن خواهیم بود. مثل روندهای اقتصاد جهانی، بازارهای جهانی، مالیات، سیاست های پولی، تجارت جهانی، کشاورزی، امنیت غذایی، انرژی، اشتغال، مبارزه با فساد همیشه در این بحث‌های سنتی وجود داشته است. اما در افق 2030، اعضای مجمع بین المللی G20 چشم اندازی را تعریف کردند که شامل دستیابی به توسعه پایدار و تغییرات اقلیمی، بهداشت جهانی، مبارزه با تروریسم و کارآفرینی میشود.

در این نشست ها و همایش ها هر ساله برخی کشورها به عنوان مثال هلند و شیلی به عنوان مهمان حضور دارند، همچنین برخی سازمان‌های بین المللی داخل آن همیشه حضور دارند مثل صندوق بین المللی پول ، سازمان جهانی کار ، سازمان همکاری و توسعه اقتصادی،سازمان ملل، بانک جهانی، سازمان تجارت جهانی ، بانک توسعه ی آمریکا و یا هیئت ثبات مالی، این سازمانها داخل رخدادهای این مجمع حضور فعال دارند. لذا یک همایش بسیار وزین و جدی است که امسال هم در آرژانتین شاهدش خواهیم بود و دستور کار همواره ارائه راهکار برای مشکلاتی است که در مقیاس جهانی حدود ۷۵ تا ۸۵ درصد از ملت ها با آن مواجه هستند؛ لذا مهم است که نظری داشته باشیم نسبت به چالش ها و این که راهکارها چه هست. مسلما ایران هم از این مسائل بی نصیب نخواهد بود،و شایسته است نسبت به شناخت مسائل و ارائه راهکار برای خودمان نیز اقدام نمائیم. سال ۲۰۱۹ ژاپن میزبان خواهد بود، سال ۲۰۲۰ هم عربستان سعودی میزبانی را به عهده خواهد داشت.

چگونه کشوری مانند عربستان در آن حضور دارد و تاثیرگذاری بالایی دارد که می تواند میزبان باشد؟

 

بله در حال حاضر عربستان عضو هست و 2020 میزبان نیز خواهد بود. امسال سه تا موضوع مطرح شده که چالش های اصلی دنیا ظاهراً حول و حوش این سه محور تجرید و تببین شده اند.

اولین موضوع آینده‌ی اشتغال است برای این که بالاخره دنیا به چه جهتی در خصوص کار و اشتغال خواهد رفت. این مسئله وقتی در مقیاس جهانی مطرح است ، طبیعتاً در خصوص ما هم قابل بحث می‌شود.

دومین موضوع زیرساختهای مورد نیاز توسعه است، سرمایه‌گذاری بر زیرساخت های توسعه مثل ریل، راه، فرودگاه، بندر، مخابرات، برق، بهداشت، آموزش، .. این‌ها گروه دوم چالشهای جهانی هستند.

سومین موضوع آینده‌ی پایداری غذایی و امنیتی غذایی است، وقتی این مسئله مطرح می شود هم از نظر محیط زیستی، هم از نظر اجتماعی، هم از نظر اقتصادی به مفهوم پایداری نگاه می‌کنیم و این هم جزء مباحث پر چالشی است که تولید، توزیع و تدارک مواد غذایی را شامل میشود.

گفته می شود یکی از تهدیدهای بزرگ خاورمیانه بعد از مسئله تروریسم، مسئله بیکاری است و برخی کارشناسان اذعان دارند تا سال ۲۰۲۰، بحران بیکاری خاورمیانه را فلج می کند. در مورد اشتغال، G۲۰ چگونه وضعیت کشورها را بررسی می کند آیا G۲۰ به موضوعات کشوری ورود می کند؟ مانند سازمان ملل برخی مسائل کشورها را رصد می کند؟

گروه بیست در بخش پایداری مالی ماموریت ذاتی دارد، در موضوعاتی مانند فرهنگ، تجارت جهانی، انرژی نیز به تبع آن تمرکز دارد، در عین حال راهکارها از جنس توصیه به دولت ها و اصلاح سیاست‌گذاری آنهاست. در خصوص ورود به اطلاعات کشورها، نهادهایی مثل بانک جهانی شاید نزدیک ۶۰۰، ۷۰۰ شاخص را جمع آوری می کند. این شاخص‌ها در گروه‌های کشاورزی و توسعه روستایی، اثربخشی کمک های بین المللی، تغییرات اقلیمی و آب و هوایی، اقتصاد و رشد، آموزش، انرژی و معادن طبیعی، محیط زیست، بدهی خارجی، بخش مالی، جنسیت، بهداشت، فقر، زیرساخت، بخش خصوصی، علم و فناوری، توسعه اجتماعی، حمایت اجتماعی و کار، تجارت و توسعه شهری است. 

مجمع بین المللی G۲۰ بیشتر روی عنوانهای مالی و شفافیت و فساد تمرکز دارد. یعنی سهمش بیشتر این است که در دنیای بهم مرتبط امروزی، خطای یکی به دیگری آسیب نزند.

مثالی از سال ۲۰۰۸ بزنم، به صورت ساده اگر چند دفترچه قسط مختلف را مفروض بگیریم، یا کمی فنی‌تر جریان وجوه نقد آتی تسهیلات اعطایی به بخش های مختلف را در نظر بگیریم،می شود از بین آنها سبدی را دستچین کرد، که اثرات مثبت و منفی همدیگر را در نوسانات محتمل آتی تعدیل و حتی خنثی کنند. مثلاً من اگر تسهیلات خرید/ساخت هتل بگیرم و همچنین تسهیلات خرید هواپیما، هتل و هواپیما، در حالت کلی، کالاهای مکملی هستند که نرخ هایشان با هم افزایش یا کاهش خواهد داشت، ولی اگر کالایی انتخاب کنم که جایگزین هم هستند، کاهش نرخ یکی ممکن است منجر به افزایش نرخ یکی دیگر بشود و می توان نوعی تعادل در میانگین نوسانات نرخ ایجاد کرد مانند تعادل قیمت در بازار ارزها یا کمودیتی‌ها. لذا می‌شود یک بسته‌ی بدون ریسک را از نظر علمی و تئوریک بسازیم که تجمیع بدون ریسک جریان وجوه نقد آتی تسهیلات اعطایی به صنایع مختلف باشد. مثلاً وقتی بازار ساخت‌و‌ساز ملک راکد می‌شود متعاقبا بازار استیجاری ملک رونق پیدا می‌کند، لذا با کمی تسامح می توان گفت که رکود سازندگان منجر به کاهش عرضه و افزایش قیمت شده و قیمت بیشتر ممکن است فراتر از توان خرید بازار تقاضا شده و بالنتیجه منجر به رونق فروش اقساطی منزل یا بازار استیجاری گردد و بالتبع اگر با روش‌های آماری بتوانیم اثبات کنیم که چنین رابطه ای بین شیوه پرداخت اقساط صنایع و بخش های مختلف اقتصادی هست، آنکه جمع آنها یک بسته سود آور مستقل از نوسانات تک تک آنهاست .چنین بسته هایی که تشکیل شدند(کمی فنی ترCredit Default Swap/ Mortgage-Backed Securities)، مؤسسات اعتبار سنجی مثل مودیز (Moody&#۳۹;s Corporation) این مشتقات اعتباری (Credit Derivatives) را به عنوان اوراق بهادار جدید، اعتبار سنجی می کند، همچنین ریسک این‌ها را یک عده‌ای مثل AIG بیمه می کنند، لذا این اوراق بهادر نوظهور وارد بازارهای مالی می‌شوند. در واقع بانکها دیگر نگران این نیستند که مشتری قسطش را بدهد یا ندهد، زیرا جریان وجوه نقد آتی آن را تنزیل کرده و اصل پول و فرع آن را وصول کرده است. مثلاً قرار بوده مشتری ۱۲تا دو تومان بدهی و جمعا ۲۴ تومان بازپرداخت کند،و بانک کل دفترچه اقساط آنرا با پوشش ریسک مناسب ۲۰ تومان فروخته شده است. با تجمیع این‌ها با کمک فنون ریاضی و آماری و مالی یک اوراق بهادار نوظهوری ساخته شده که علاوه بر اعتبارسنجی ،ریسکش هم بیمه شده و وارد بازار مالی شده است. حالا این ها خرید و فروش می‌شود ولی اگر اقتصاد مبدأ یکی از این ها بشکند، اثرش در آن محصول نهایی دیده خواهد شد. همانطور که سال ۲۰۰۷ ، نکول وام گیرندگان غیر ممتاز در بخش مسکن آمریکا، باعث شد اوراق نوظهوری مانند CDS ، این ها ارزش خود را دست بدهند و این کاهش ارزش عملاً باعث شد که، چون این اوراق بهادر در بازارهای مالی دنیا توزیع و معامله شده بود؛ تبعات افت ارزش آنها نیز در کل دنیا پخش شود . یعنی بی نظمی بانکهای آمریکایی در اعطای تسهیلات به مشتریان غیر ممتاز تبدیل شد به شکست بازارهای مالی اروپا یا بازارهای مالی آسیاو یک بحران مالی محلی تبدیل شد به یک بحران اقتصادی جهانی.

دغدغه ها ی گروه بیست ابتدا مدیریت این طور رخدادها بوده و هست، کار و بیکاری هم در همین بستر قابل تعریف است یعنی شما اگر در یک اقتصاد بسته باشید، اقتصاد بسته فرضش این است که باید خودکفایی کامل داشته باشد و همه چیز را خودش تولید بکند، پس تنوع رشته های آن و تنوع تخصص ها و دارایی هایش افزایش پیدا می کند. هم داروی ضد سرطان بسازد، هم خودرو بسازد، هم مواد مصرفی الی آخر. ولی وقتی در بازارهای جهانی هست، به واسطه این که چه کسی هزینه فرصت منطقی تری دارد می توان کالایی که در آن مزیت تولیدی دارد را تجارت کند، یعنی مثلاً شما بگویید من قطعات خودرو را از چین می خرم و طراحی را در آلمان می کنم و بنز تحویل می دهم .به صورت خاص ما امسال دیدیم بی ام و نتوانست سفارش تولیدبازار آمریکای خود را به موقع تکمیل کند،و به بوش به عنوان قطعه ساز فشار آورد، بوش رفت یک شرکت ایتالیایی را خرید . منطق داستان این بود که بی ام وو برای تحویل یک قطعه ای به بوش اتکا کرده بود؛ بوش به یک شرکتی به اسم سزارآلبرتینی اتکا کرده بود، سزار آلبرتینی قیمت آلومینیوم را ثابت فرض کرده بود، آلومینیوم که بالا رفت نتوانست تأمین بکند و عملاً خط تولید بی ام و را متوقف کرد. لذا این به هم پیوستگی ها در بازارهای کاری که با هم در نظام جهانی تجارت می کنند وجود دارد، بنابراین بحران کار یا بیکاری خاورمیانه را از نظر ارتباطات بین اقتصادها باید تحلیل کرد. آن دسته از اقتصادهایی که با همدیگر تبادلات کالا و خدمت دارند، به طبع تبادلات ظرفیت شغلی هم دارند، یک جور بیکاری یا افزایش کار در آن ها به علت تغییر سیاست ها وجود دارد.ممکن است استفاده از رباتیک در یک کشور منتج به بحران بیکاری در یک کشور دیگر شود.

این بحث ها نشان می دهد که در G۲۰ به واسطه این که در کشورهایی پیشرفته، اساساً استفاده از نسل چهارم صنعت، در حال افزایش است، برخی از مشاغلی که به کشورهای ضعیف تر برون سپاری می شد ، در حال بی معنی شدن است و به همین دلیل آینده اشتغال برای آنها بحث است، اما در مقیاس خاورمیانه هم دقیقاً این موضوع وجود دارد و موضوع بحث است و در بستر تجارت جهانی و در بستر تعاملات بین کشورها هم موضوع کار و اشتغال و آینده آن بحث مهمی اسست.

 

 وضعیت تعاملی ما وG۲۰ چه طور است، بین ایران و G۲۰ چنین تعامل و ارتباطی وجود دارد؟ G۲۰ اصلاً با کشورها تعامل می کند؟ مثلاً در مورد فرایند این که مثلاً عربستان چطور خودش را به G۲۰ رساند ولی ایران نه. فرایند انتخاب چگونه است، عربستان را G۷ انتخاب کرد؟

 

 بله، طبیعتاً وقتی ریسک مالی رخ می دهد ، الزاماً نباید ریسک اقتصادی داشته باشیم، در بازار بورس تهران اگر یک شرکتی ورشکسته شد ، نباید این ورشکستگی منجر به کاهش تولید ناخالص داخلی یا افزایش تورم یا افزایش بیکاری یا افزایش فقر یا توزیع ناعدلانه ثروت ..در ایران بشود ،یا اگر شد نباید نسبت به کاهش GDP مثلاً ترکیه اثری داشته باشد. چیزی که باعث می شود ریسک مالی تبدیل شود به ریسک اقتصادی شده و در دنیا پخش شود، وابستگی های مالی صنایع از طریق محصولات مالی پیچیده و وابستگی تجاری این کشورها به همدیگر است. لذا اعضای گروه بیست از این دیدگاه اعضا انتخاب شده‌اند که سهمی در اقتصاد جهانی دارند و سوعملکرد یکی از آنها قابل تبدیل شدن به مشکل در سایر کشورهاست،مثلا عربستان در بخش تامین انرژی در مقیاس جهانی تاثیرگذاری دارد.قطع جریان عرضه نفت عربستان به معنی تغییر کیفیت زندگی در غرب است. کشورهایی که در زنجیره تولید، مصرف و تجارتش سهمی نداشتند طبیعتاً نقشی هم ندارند .همان طور که ما دیدیم در سال ۲۰۰۸، آمار عملکرد بندر شهید رجایی افزایش پیدا کرد. یعنی همان سالی که اقتصاد دنیا افت کرد ما به بالاترین حجم TEU تاریخ خودمان رسیدیم. چون پیوستگی در بازارهای تجارت جهانی و زنجیزه تامین جهانی نداشتیم. از این رو عضویت ایران با شرایط کنونی برای موسسین گروه بیست یک ضرورت منطقی محسوب نمی شده است. به عبارت صریح عدم عضویت ایران به تنها به دلایل سیاسی نیست بلکه به دلیل عدم پیوند و نقش آفرینی اقتصاد ایران در زنجیره تامین جهانی و بالتبع اقتصاد جهانی است.

 

با این وضعیتی که دنیا و منطقه ما دارد، وضعیت اقتصادی ما با استاندارهایی که G۲۰ دارد یا با پروتکل هایی که در نظر می گیرد چه طور مدیریت می شود یا با توجه به هشدارهایی که می دهند در حال حاضر وضعیت ما چه طور است؟

 

 این بحث خیلی مشروح است منتها در کلان ترین سطح ما در یک سری از مباحث با استانداردهای گروه بیست همسو نیستیم. مثلاً در بخش انسجام سیاست های اقتصادی ،سیاستهای اقتصای ما مشابه کشورهای پیشرفته منسجم نیست. یعنی مثلاً ما هنوز هم نمی دانیم این بسته ای که بانک مرکزی در خصوص کنترل و اداره نرخ ارز تدبیر کرد، یک بسته ای است که در طولانی مدت جواب می دهد یا بعد شش ماه خاصیت خودش را از دست می دهد؟ آیا به اندازه کافی از بانک استفاده کرده است؟ آیا به اندازه کافی از بورس استفاده کرده است؟ آیا به اندازه کافی ابزارهای جمع آوری نقدینگی سرگردان را فراهم کرده است؟ مشوق های لازم و مالیات مناسب را گذاشته است؟ لذا در بعد سیاستگذاری اقتصادی ما یک ویژگی های خاص خودمان را داریم یعنی به هر حال نرمهای آنها با ما متفاوت است. ما مقدار زیادی سیاست های حمایتگرانه داریم. شما می دانید خودرو ما شاید ۲۰ درصدش تولید داخلی باشد، یک معنی واقعی تولید، ولی ما تقریباً قیمتش را به واسطه حمایت تا چند برابر افزایش می دهیم و خودرو گرانتر با کیفیت کمتر به دست مصرف کننده می رسانیم. لذا یک اقتصاد متکی به تجارت حمایتگرانه و بدون عضویت در زنجیره جهانی تامین و تولید کالا و خدمات و بدون پیوستگی بازارهای مالی و پولی و بدون انسجام سیاست ها نباید خود را با استانداردهای آنها سنجش کنیم. اما در حالت کلی چه برای اعضای گروه بیست چه برای ما کاهش فساد-انسجام سیساتهای اقتصادی-سیاست گذاری خوب-نوآوری-پایداری مالی بسیار مهم هستند

 

 شما به عنوان کسی که سال ها روی این موضوع کار کردید، مخصوصاً G۲۰ به هر حال شما می دانید این آمیختگی و پیوستگی اقتصاد با سیاست غیر قابل انکار هست و ما نمی توانیم اقتصاد را جدا از سیاست بحث کنیم، چه موانعی باعث می شود که ایران نمی تواند از این همه ظرفیت های طبیعی که دارد، ظرفیت های علمی، ظرفیت های نیروی انسانی خودش بتواند این ها را به منصه ظهور برساند و خودش را در اندازه های جهانی مطرح بکند، آیا همه این ها درگیر مسائل سیاسی که در دنیا علیه ماست هست یا این که مشکلاتی در جای دیگری وجود دارد که ما باید به آن ها برسیم؟

 

 ببینید! به هر حال ایران شاید نزدیک به یک قرن سابقه تحریم دارد، یعنی شاید...

 

با زمان مصدق حساب کردید؟

بله، از طرف دیگر روند رشد جامعه ی غرب بر اساس برون گرایی بوده یعنی خیلی از کشورهای امروز به واسطه این به جعرافیای غربی افزوده شدند که اروپاییها دنبال کشف سرزمین هایی برای برداشت منابعشان، میگشتند. شما می بینید که مثلاً به واسطه قدرت عثمانی در زمان خودش، امکان این وجود نداشته که رقبای انگلستان بتوانند از مسیر دریای مدیترانه و به هر حال از سرزمین عثمانی عبور بکنند و به هند برسند و این ها می رفتند که قاره آفریقا را دور بزنند و حتی گاهی وقت ها گم می شدند می رفتند یک قاره جدید فکر می کردند این ها هندی هستند.با کشف آمریکا اول فکر کردند خود هند هست بعداً متوجه شدند که یک سرزمین فوق استراتژیک دیگری است. لذا کشف جاهایی مثل آفریقای جنوبی، یافته هایی مانند ترسیم نقشه دنیا و ... محصول دو تا موضوع بوده: ۱- قدرت جهان اسلام در زمان خودش و این واقعیت که به هر حال بین اسلام و مسیحیت تقابل وجود داشته و ۲- پویشگری آن ها برای این که اقتصاد خودشان را با منافع و منابع سایر ملت ها تقویت بکنند. لذا ایران در سابقه تاریخی خودش یک ملتی است که تحت این طور تهاجم ها قرار گرفته و به صورت طبیعی و تاریخی در ناخودآگاه ملی خودش یک بدبینی نسبت به ملت های غربی داشته، خیلی هم ربطی به سیستم حاکم ندارد شما مثلاً در نظام قبلی هم ملاحظه بکنید، آنجا هم باورهای مثبتی نسبت به دنیا غرب نداشته یعنی مثلاً یک چیزی مثل دائی جان ناپلئون بحث فرهنگ سازی و استفاده از رسانه برای القا یک پیام راهبردیاست. لذا اول باید این واقعیت را بپذیریم که ایران چنین حافظه تاریخی ای دارد، از طرف دیگر دخالت های آن ها در این منطقه تغییراتی درست کرده یعنی ما به تعبیری که امروز این جغرافیا را می شناسیم، در گذشته نبوده یعنی شاید شما سرهنگ لارنس را از تاریخ بیرون بکشید حتی سعودی و کویت و عراق و اردن و ... ممکن بود به وجود نیایند. شما سرهنگ گلد اسمیت را بیرون بکشید شاید افغانستان هنوز جزو ایران بود. پس این واقعیت دیگر را مطرح می کند که آن ها آرایش منطقه را برای منافع خودشان دادند یعنی به عنوان سرزمین حائل(Buffer State) به ایران نگاه می کردند (در اسناد خودشان مستند است) و به هر حال برای خودشان در این منطقه حق تردد و آب و گلی قائل بودند و همان طور که مثلاً شرکت استاندارد اویل کالیفرنیا و سعودی به فرض نفت عربستان را اداره می کرده، بریتیش پترولیوم هم برای خودش یک اهداف دیگری را پیگری می کرده است. 

در برایند می خواهم این گونه عرض کنم که ما وقتی به عنوان یک ایرانی نگاه می کنیم به صحنه، می بینیم که در تعامل با این ها یک مقداری در بعد تاریخی این ها مداخله داشتند، سوء استفاده داشتند، غیر قابل اعتماد بودند ، غیر قابل اتکاء بودند، آرایش منطقه را هم طوری چیدند که ما در این منطقه اگر بخواهیم در موضوع امنیت خودمان را تعریف بکنیم، خیلی باید فراتر از نیاز عرفی تجهیز بکنیم.

مثلاً پاکستان هسته‌ای است، در شمال ما نیروی هسته‌ای وجود دارد، اسرائیل هسته‌ای‌ست یعنی دو تا دور ما، میانگین تهدیدات همسایگی ما به گونه ایست که ما ناخودآگاه یا باید کالایی به اسم امنیت را از این ها بخریم، یا خودمان بسازیم. وقتی وارد این بحث می شویم تئوری آن ها عوض می شود یعنی آن ها امنیت را مثل معامله ای که با عربستان داشتند می فروشند، قیمتش را براساس willingness to pay (WTP) و براساس نیاز شما تعریف میشود نه بر اساس بهای تمام شده و سود منصفانه.

ممکن است تجهیزات نظامی مورد معامله برای کشور تمام شده بهای تمام شده اش بشود۴۰ میلیارد دلار ولی برای مشتری این منطقه می شود ۵۰۰ میلیارد دلار، قیمتش در واقع قیمتی است که سازنده تعیین می کند چون عملاً منوپلی است، عملاً تنها بازیگری است که این کالا را عرضه می کنند. این ها جاهایی هم که منوپلی و انحصار ممنوع است باز بلدند منوپلی درست کنند یعنی مثلاً شما گوشی سامسونگی که دارید، گوش بعدی شما ترجیحاً می شود سامسونگ چون نمی توانید چیزهایی که اینجا داشتید به آیفون به سادگی منتقل کنید یا برعکسش آیفونی ها هم شاید نتوانند.

تئوری لاک‌این(Lock-in)، عملاً نشان می دهد که این ها همین امروز هم دنبال منوپلی ساختن و داشتن انحصار هستند. منتها انحصارهایی که من انتخابش می کنم یعنی احساس می کنم چون ساعتم آیفون شد، موبایلم آیفون شد پس باید لپ تاپ هم آیفون بشود و بعد لوازم منزل ...

بنابراین، می خواهم عرض کنم که ایران را بدون این پیشینه نمی شود بررسی کرد، ایران با این پیشینه می شود یک ملتی که به دلایلی انقلاب کرده، ما اصلاً وارد این دلایل نمی شویم ، اما بعد از انقلاب در برابر کسانی قرار گرفته که چنین خاطره و سابقه تاریخی بر ایران و ملتهای منطقه دارند.

 

و در مجموع ایران به دنبال این است که خودش امنیتش را تامین کند، موضوعی که بارها مسئولان کشور برآن تاکید کرده اند و گفته اند که ما مثل برخی کشورها امنیت خود را وابسته به خارجی و بیگانه نمی کنیم. آیا می توان نام تولید امنیت برای آن گذاشت؟

 

اگر پاسخ این شد که امنیت را تولید می کنیم، آنگاه دیگر مشتری خوبی برای اقتصادآنها نیستیم و در نتیجه عضویت در نظام‌های جهانی هم بی‌معنی می‌شود. در واقع در نظریات غرب، ما با کسی می توانیم تجارت کنیم که تجارت امنیت داشته باشیم.

با این شرایط که عرض شد ما باید علیرغم داشتن همه منابع، خودمان همه علوم و فنون مورد نیاز را توسعه دهیم.

طبیعی است که عده ای باورداشته باشند که باید از دنیا دانش وارد کنند، اما این دانش در انسجام ماهوی با مسیر استقلال ما وارد نمی شود ، لذا بیشتر منجر به آسیب می شود.

مثلا ما دانش و روش و جدیدا فناوری تدارکات را از غرب و متحدانش الگو برداری کردیم و بخش بزرگی از رکود کشور هم در همین الگوبرداری از ساختار و رفتار تدارکاتی غربی ریشه دارد. تقریبا هر کسی هر کاری بخواهد بکند یا تدارکات، بی عمل و زمین گیرش می کند یا اگر روشهای حاکم بر تدارکات را نادیده بگیرد سر از اتهامات و دادگاه های مختلف در می آورد.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.