من اگر در آن جلسه بودم حتما ساکت نمی‌نشستم و از مسوولان جشنواره می‌خواستم چنین فرصت مغتنمی برای خزعبل‌گویی یک سلبریتی تازه سر از تخم درآورده فراهم نکنند و جلوی یاوه‌گویی‌اش را بگیرند. نه فقط جلوی او را باید بگیرند بلکه جلوی سیاسی شدن متظاهرانه و سطحی سینما و سینماگران را بگیرند.

سیاسی شدن عیبی ندارد، بحث و نقد سیاسی هم لازم است. اما مبتذل کردن سیاست، آن هم با این شدت و غلظت، مخرب و خطرناک است. سیاست‌ورزی خوب است و باید از آن استقبال کرد اما سوءاستفاده از سیاست و تحریک و جریحه‌دار کردن احساسات عمومی کار کثیفی است که اگر مراقبت نباشیم اطراف و اکناف را آلوده می‌کند.

خیلی‌ها می‌خواهند راه نسبتا طولانی شهرت را با گفتن جملات نیش‌دار سیاسی یک‌شبه بپیمایند و سلبریتی شدن خود را به کمک فضای مجازی جلو بیندازند. طرف احتمالا پیش خودش فکر کرده اگر در این آشفته بازار، گوشت سگ و کد ملی را به هم درآمیزد، خیلی زود به گوشی‌های موبایل راه می‌یابد و شبکه‌های ماهواره‌ای هم پیزور لای پالانش می‌گذارند و اسمش را سر زبان‌ها می‌اندازند. تا حدودی غلط هم فکر نکرده. دیده، از اسلاف خود یاد گرفته و پیش خود حساب و کتاب کرده که از نمد فحش دادن به ارشاد و ...شکایت از سانسور نمی‌تواند کلاهی برای خودش بسازد. احتمالا از راه هنر و سینما هم فهمیده که حالا حالاها راه به جایی نمی‌برد. برای همین عین برادر حاتم طایی، راه میان‌بر مشهور شدن را برگزیده و گفته با صدای دورگه تیر طعنه و دروغش را به هدف زند و چاه زمزم را آلوده کند از خود قهرمان دروغین بسازد.

من اگر مسوولیت امنیتی یا قضایی داشتم حتما از او برای این مزخرفی که گفته سند و مدرک می‌خواستم و هزینه تشویش اذهان عمومی را هم برای او و هم برای دیگر مزخرف‌گوها بالا می‌بردم. اما صرفا به عنوان یک روزنامه‌نگار یقه‌اش را می‌گیرم و می‌پرسم چه کسی گوشت سگ فروخته و چه کسی آن را خریده و چه کسی چنین خبری را سر زبان‌ها انداخته و گفتنش در جشنواره چه ضرورتی داشته...؟ این تشویش اذهان عمومی مختص چهارتا بازیگر تازه به دوران رسیده نیست. مغناطیس میکروفن به حدی است که خیلی‌ها در برابرش قدرت و قوت نگهداری زبان‌ را ندارند. تریبون جشنواره که سهل است، گاهی ما از تریبون‌های مهم و معتبر و محترم چیزهایی می‌شنویم که چشم‌مان گرد می‌شود و مخ‌مان سوت می‌کشد.

می‌گویند نباید مردم را نسبت به مسوولان کشور و کارآمدی نظام بدبین کرد. سلمنا. خیلی هم خوب. یقین کنید که اگر سرنخ این بدبینی را دنبال کنید می‌رسید به اسراییل و امریکا و من و تو و بن‌سلمان و ایران‌اینترنشنال. می‌خواهند، برایش میلیون میلیون ریال و دلار هزینه کنند تا تصویر تیره و تاری از وضعیت امروز ایران نشان دهند و مستقیم و غیرمستقیم ناکارآمدی نظام را در ذهن مخاطب جا بیندازند. به چهارتا بازیگر سطحی حرجی نیست که فهمیده و نفهمیده چنین پیام بوداری را مخابره کنند.

جای تعجب از بعضی از «خطبا»ی گرانقدر است که دقیقا همین پیام را با طنین بیشتری مخابره می‌کنند و اوضاع کشور را تیره و تار نشان می‌دهند. یکی می‌نویسد از چپ، دیگری می‌نویسد از راست، یقین کنید که هر دو وسط سطر می‌رسند به هم. اما چه همی... درباره گرانی گوشت و نابسامانی اقتصادی طور دیگری هم می‌شود حرف زد. حرف هم زده‌اند و می‌زنند، ما هم در روزنامه گفته‌ایم و می‌گوییم. اتفاقا بد نیست مسوولان عالی‌مقام قدری در تفاوت نقد دلسوزانه مطبوعات تامل کنند تا حساب کار دست‌شان بیاید که اگر روزنامه‌ها را ضعیف و نحیف کنند، چه کسی جای‌شان می‌نشیند و چه ادبیاتی را برای نقد، نقد کجا بود، بگو تخطئه، به کار می‌برد. از سر انصاف یک بار دیگر مطبوعات این چهل‌ساله را ورق بزنید تا با من هم‌سخن شوید که روزنامه‌نگاران چقدر منصف و معقول و مودب بودند و جانشینان ناخلف‌شان چقدر بی‌پروا. سال‌های سال ما روزنامه‌نگاران بابت یک‌هزارم این حرف‌هایی که این روزها پیر و جوان بی‌پروا پشت بلندگو می‌گویند، متهم شدیم به نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی و... صدای‌مان هم درنیامد. ما بارگه دادیم این رفت ستم بر ما، تا خود چه رسد به این سیاه‌نماهای بی‌فکر و بی‌مرام و بی‌دانش... نمی‌گویم با اینها هم همان معامله‌ای را بکنید که با روزنامه‌نگاران نه؛ خدا شاهد است که منظورم این نیست که با کسی برخورد قهری کنید، بلکه می‌گویم لااقل قدر این طرف را بدانید. ادب و متانت و وطن‌دوستی و انصاف‌شان را حرمت بگذارید.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.