چرا دهه گذشته برای اقتصاد تلخ بود؟چه فرصتی در ۱۰ سال آینده مهیا است؟
دهه «نو»، بهتر از دهه «نود»؟
۱. فضای مه آلود: به گزارش «تجارت فردا»، اگر به تاریخ کشورهای موفق در نیم قرن گذشته نگاه کنیم، به خوبی مشخص است که کشورها یک فرصت طلایی برای توسعه ایجاد کردند. عموما در زمانی که کشورها روند توسعه را به خوبی طی میکنند، فضای فعالیت اقتصادی نیز بسیار شفاف بوده است. یکی از مهمترین عواملی که باعث شده این فضا شکل بگیرد، این است که انتظارات تورمی با هدفگذاریهای بانک مرکزی همسو است. به طور مثال، اگر بانک مرکزی در کشور ما بگوید که نرخ تورم قرار است در سال آینده ۱۰درصد افزایش یابد و این موضوع نیز تحقق یابد، تمام فعالان کسب و کارها، نرخهای بازدهی و تغییرات قیمتی نیز متناسب با این هدفگذاری تنظیم میشوند. اما در اقتصادی که هیچکس، حتی سیاستگذار از آینده قیمتها خبر ندارد، فضای برای تمام فعالان اقتصادی مهآلود میشود. جادهای را فرض کنید که هوا آفتابی باشد و راننده چشمانداز خوبی داشته باشد. در این شرایط راننده میتواند با سرعت مطمئن و مناسب به مقصد برسد. اما در فضای مه آلود، دید راننده محدود میشود، سرعت حرکت بسیار کند شده و ماشینها باید با ترمزهای پی در پی مسیر را طی کنند. اقتصاد برای توسعه نیاز به یک هوای صاف و شفاف دارد، اینکه بخواهیم کسب و کار را در یک شرایط عدماطمینان قرار دهیم و چشماندازی برای هدفگذاری تورمی وجود نداشته باشد و بخواهیم به رشد اقتصادی سرعت بدهیم، مانند این است که به رانندگان بگوییم در فضای مه آلود و جاده پر پیچ و خم مدام گاز بدهند. عاقب این میشود که بسیاری از جاده منحرف میشوند و به مقصد نمیرسند. اقتصاد ایران در دهه ۹۰ بستر ایجاد شوکهای تورمی بود. در ابتدای دهه و تقریبا اواخر دهه ۹۰ دو شوک بزرگ تورمی ایجاد شد. این در حالی است که در دهههای گذشته، شوکهای تورمی با فاصله زمانی بیشتری رخ میداد. در این دهه ماشین چاپ پول، همیشه خوب کار میکرد و به طرق مختلف، سیاستگذار با منابع بانک مرکزی کارهای خود را جلو میبرد. این موضوع باعث شد که رشد نقدینگی بهخصوص در نیمه دوم، به سطوح ۴۰درصد برسد. نکته دیگر اینکه نسبت پول به شبه پول در برخی سالهای این دهه روند افزایشی به خود گرفت که نشان میداد چگونه شرایط برای افزایش قیمتها مهیا بود. از ابتدای این دهه شعار اصلاح بودجه و اصلاح بانکها داده شد. اما در نهایت هیچکدام محقق نشد و ناترازی هر دو با منابع بانک مرکزی تراز شد.
۲. زخم تحریم : اقتصاد کشور در اکثر سالهای دهه ۹۰ با تحریمها دست و پنجه نرم کرد. در اندک سالهایی که رفع تحریم موقتی ایجاد شد، یک نسیم ملایم شروع به وزیدن کرد، اما این نسیم حال اقتصاد را عوض نکرد. تحریمها بهخصوص در نیمه دوم دهه ۹۰، شدت بالایی گرفت به نحوی که عملا شرایط را مبادلات مالی و تجاری با دیگر کشورها از بین برد. جرایم مالی بالا برای دور زدن تحریمها برای طرفهای تجاری ایران باعث شد که بسیاری ریسک معامله با ایران را بالا در نظر بگیرند و حتی شرکای نزدیک به ایران نیز نتوانستند شرکتهای خود را در ایران حفظ کنند. تحریمها مانند یک زخم همیشه باز در دهه ۹۰، توان حرکت اقتصاد ایران را گرفت. بسیاری از هزینههایی که میشد در این دهه صرف سرمایهگذاری کرد عملا از بین رفت و در نتیجه این منابع صرف دور زدن تحریمها، اعطای رانت و افزایش فساد و ارتباط تجاری با طرفهای پرریسک و نامعتبر شد. از سوی دیگر، تحریمها عملا مانع هرگونه جذب سرمایه خارجی در اقتصاد شد. عدمثبات و تلاطمهای اقتصادی نیز باعث فرار سرمایه شد، به نحوی که بر اساس آمارها طی دهه ۹۰ به میزان ۱۰۰میلیارد دلار (با دلار ۲۵هزار تومانی رقمی حدود ۲۵۰۰هزار میلیارد تومان) شد. این در حالی است که اگر همین رقم در زیرساختهای اقتصادی کشور سرمایهگذاری میشد، اقتصاد ایران در شرایطی قرار نمیگرفت که میزان استهلاک از تشکیل سرمایه سبقت بگیرد.
۳. تکرار سیاستگذاری اشتباه: در شرایطی که وضعیت خارجی اقتصاد ایران به یک تعادل مشخص نرسید، سیاستگذاری در داخل نیز در یک چرخه اشتباه تکرار میشد. اگر دهه ۹۰ را از لحاظ سیاستگذاری اقتصادی نگاه کنیم، پر از مواردی است که قبل از این از سوی سیاستگذاران به کار گرفته شده و ناکارآمدی آن ثابت شده بود. تثبیت نرخ ارز برای کنترل نرخ تورم، یکی از سیاستهایی بود که در این دهه قابل مشاهده بود. در نهایت دوباره اقتصاد ایران با جهش قابلتوجه نرخ ارز روبهرو شد. به عنوان نمونه دیگر، قیمتگذاری برای حمایت از مصرف کننده، باعث توزیع رانت، ایجاد صفها و آسیب به قشر کمدرآمد شد. از سوی دیگر، این سیاست، تولید را نیز با اختلال روبهرو کرد. در عمده سالهای دهه ۹۰ تفکر حاکم بر تیم اقتصادی متاثر از افرادی بود که اعتقادی به بهرهگیری از سیاستگذاری علمی نداشتند، بلکه به لحاظ کاری تجربههایی را در سالهای قبل داشتند که عمدتا شکست خورده بود و متاسفانه چندباره به کار گرفته شد.
۴. جزیره جدا از تجارت دنیا: از نگاه اقتصاددانان، جریان اقتصادی مانند آبهای متصل به یکدیگر است. آبی که از این جریان دور بماند، پویایی خود را از دست میدهد و مانند یک گودال آب، بیخاصیت میشود. علم تجارت در دنیا به این دلیل به وجود آمده که اقتصادها بتوانند از ظرفیت های یکدیگر استفاده کنند. اگر قرار بود که تمام اقتصادها، نیاز خود را تنها از محصولات و منابع خود تامین کنند، تجارت بیمعنی میشد. اقتصاد ایران در دهه ۹۰ یک جزیره دور از تجارت دنیا بود. اگرچه که بخشی از این وضعیت به دلیل تحریمهای ناعادلانهای بود که به اقتصاد ایران تحمیل شد اما شرایط سالهای قبل و در هم تنبیده نبودن اقتصاد ایران با دنیا، وضع تحریمها را نیز راحت کرده بود. درختی که ریشههای پیچ دار و قوی داشته باشد، به راحتی از زمین کنده نمیشود. اقتصاد در هم تنیده با دنیا را نیز نمیتوان به راحتی محدود کرد. برخی معتقدند که ایران توانایی این را دارد که تمام محصولاتش را خود تولید کند و اگر خودش تولید کند، چه نیازی به دیگر کشورها دارد. این نگاهی است که حاصل آن کارخانههای خودروسازی امروزی شده است. امروز پویایی اقتصادها باعث شده که هریک بخشی از یک زنجیره تامین طولانی شوند.
۵. مهاجرت انسانی و مهاجرت مالی : به نظر میرسد یکی از پردرآمدترین شغلها در دهه ۹۰ افرادی بودند که خدمات مهاجرتی در داخل ایران ارائه میکردند. در شرایطی که بسیاری از کسبوکارها با رکود روبهرو بودند، این صنف از نظر اقتصادی در شرایط مناسبی قرار داشتند. وضعیت نامناسب اقتصادی، چشمانداز مهآلود، وضع تحریمها و اشتباهات سیاستگذاری باعث شده بخش قابلتوجهی از نیروهای با ارزش داخل کشور به فکر مهاجرت باشند. این موضوع در حالی است که پنجره طلایی جمعیت ایران نیز در حال بسته شدن است و این موضوع یک تهدید برای آینده کوتاهمدت اقتصاد ایران خواهد بود. اما ایران در دهه ۹۰ تنها با فرار مغزها روبهرو نبود، بلکه فرار ثروتها نیز وجود داشت. یک نمونه دمدست آن این است که ایرانیها در ماههای اخیر، صدرنشین خرید خانه در ترکیه شدند؛ حال آمار سرمایهگذاری در کانادا، آمریکا، امارات و اروپا بماند. سرمایههای انسانی و مالی که میتواند قوه محرکه اقتصاد ایران در دهه آینده باشد، سعی میکند خود را جای دیگر پرورش دهد.
۶. سیاست علیه اقتصاد : یکی از مهمترین موضوعاتی که برای اقتصاد ایران در دهه ۹۰ چالش ایجاد کرد، این بود که سیاست علیه اقتصاد حرکت میکرد. اصولا با مروری به رویدادهای سیاسی چه در داخل و چه در خارج کشور، مشاهده میشد که این تحولات، دستاندازی برای اقتصاد بود. مجادلات با برخی کشورهای منطقه، تحریمها و قطع ارتباط مالی از بعد خارجی و رقابتهای جناحی و سیاسی، فسادهای سازمان یافته و کاهش اعتماد به مشارکت عمومی عمدتا نشان میدهد که در این دهه تحولات سیاسی علیه اقتصاد عمل کرده است. تنها در برههای از سالهای ۹۲ با افزایش اعتماد و مشارکت عمومی فرصت برای اجرای درست سیاستهای اقتصادی فراهم شد که این فرصت نیز قربانی همین فضای سیاسی داخل و خارج از کشور شد. اینها تنها بخشی از چالشهای دهه ۹۰ بوده است. اما مهم این است که دهه نو در اقتصاد ایران به چه چیزهایی نیاز دارد. یک پاسخ کوتاه این است که تقریبا به هر چیزی که در دهه ۹۰ وجود نداشت.
۱. هوای صاف : اقتصاد ایران در دهه جدید نیاز به هوای صاف دارد. هوایی که در آن امکان تنفس برای فعالان اقتصادی وجود داشته باشد. در این هوا باید ثبات قیمتها حکفرما شود. هدفگذاری تورمی با انتظارات تورمی جامعه تطبیق یابد. از تکرار بخشنامههای متناقض و قوانین دست و پاگیر جلوگیری شود. بستر لازم برای فعالیت بخش واقعی خصوصی و کسبوکارهای خُرد ایجاد شود. حتی اگر سیاستگذار در یک هدف خود یعنی کنترل تورم موفق عمل کند، این موضوع برای اقتصاد در دهه جدید یک خبر بزرگ محسوب میشود. باید توجه کرد که اقتصاد تنها در یک هوای صاف و چشمانداز مشخص برای توسعه میتواند پیشرفت کند و در غیراینصورت، یا درجا میزند یا از جاده اصلی خارج خواهد شد.
۲. دوای بیماری تحریم : اقتصاد ایران در دهه ۹۰ از تحریمها آسیب دید. هنوز هم رشد اقتصاد به لغو تحریمها معطوف شده است. نقل است از فعالان اقتصادی که بسیاری فعالیتهای خود را به بعد از لغو احتمالی تحریمها موکول کردند. امید بسیاری وجود دارد که مذاکرات هستهای به ثمر نشسته و حداقل بخش قابلتوجهی از تحریمها برداشته شود. اما عاملی که باعث میشود ریسک تحریم دوباره برای اقتصاد ایران افزایش یابد، توسعه تجارت خارجی با کشورهای دیگر است. در واقع مزایای تجارت با ایران برای شرکتهای بزرگ باعث خواهد شد که کنارگذاشته شدن یکباره ایران از روابط تجاری دنیا با زیان بالا همراه شود. کشوری که اقتصاد جزیرهای داشته باشد را به راحتی میتوان تحریم کرد.
۳. حکمرانی اقتصادی خوب : در دنیای امروز، الگوهای حکمرانی اقتصادی خوب و بد بسیار وجود دارد. حتی کشورهایی وجود دارد که از یک حکمرانی بد به یک حکمرانی خوب تغییر داده است. چین یکی از کشورهایی بوده که توانسته در این مسیر خوب عمل کند. افزایش قدرت اقتصادی این کشور به دلیل تغییر راهبردی در حکمرانی اقتصادی این کشور ایجاد شده است. این کشور توانسته طی دو دهه اخیر جمعیت فقیر را تقریبا به صفر برساند، حال آنکه بیش از دو دهه قبل ۸۰درصد مردم این کشور در فقر به سر میبردند. بدون شک اگر قرار بود چین در بخش حکمرانی اقتصادی با همان دستفرمان حرکت کند، این معجزه اقتصادی رخ نمیداد. بنابراین اقتصاد ایران نیز میتواند با بهرهگیری از الگوهای خوب، شرایط را برای توسعه فراهم کند.
۴. سلام به اقتصاد دنیا : در دهه ۹۰ اقتصاد ایران تقریبا از اقتصاد دنیا دور ماند. در این مدت اقتصاد کشورهای مختلف دچار تحول بیشتری نسبت به گذشته شد. این موضوع پساز همهگیری کرونا نیز تشدید شد، به نحوی که در حال حاضر الگوهای جدیدی برای تامین مالی، اعتباردهی، تجارت و آموزش شکل گرفته است. هرچند بسیاری معتقد بودند که در دهه جدید انرژیهای فسیلی و سوختهای نفتی، به محاق میروند، اما در حال حاضر سورپرایز روسیه باعث شده که شرایط بازار نفت و گاز تغییر کند. ایران یکی از منابع اصلی نفت و گاز است و اگر لغو تحریمها زودتر رخ دهد، اقتصاد ایران میتواند از این مزیت بهره گرفته و دوباره جایگاه خود را در اقتصاد جهان پیدا کند. البته اتکا به این نقطه برای ارتباط با اقتصاد دنیا، بیهوده است و نیاز است که اقتصاد ایران در سایر حوزهها نیز تعامل خود را با اقتصاد جهان افزایش دهد. دنیای امروزی که سهم فناوری و بسترهای دیجیتالی در آن رو به رشد است، شرایطی را فراهم آورده که بتوان از مزایای آن در هر گوشه از جهان بهره برد.
۵. استفاده فرامرزی نیروی انسانی:اگرچه بخش قابلتوجهی از نیروی انسانی ایران در دو دهه اخیر به کشورهای دیگر مهاجرت کردهاند، اما همین افراد میتوانند با اشتراکگذاری مهارتهای خود ظرفیت پیشرفت را برای نسلهای جدیدتر مهیا کنند. این موضوع در برخی از حوزهها رخ داده و با بهرهگیری از شبکههای اجتماعی، تعاملات گستردهتر از قبل است. اما به لحاظ سیاستگذاری بستر مناسبی آماده نیست. اگرچه بسیاری از سیاستگذاران به دنبال این هستند که نیروی انسانی با مهارت را به کشور بازگردانند، اما به نظر میرسد استراتژی درست این است که از مهارت یا علم افراد بدون اصرار به بازگشت آنها برای توسعه کشور و آموزش نسل جدید بهره برد. حتی بدون ایجاد یک سیاست مشخص، این انتقال دانش در بسیاری از حوزهها در حال رخ دادن است و این میتواند یک پتانسیل مناسب را در اقتصاد کشور فراهم کند.
۶. سیاست در خدمت اقتصاد: در نهایت اینکه سیاستگذاران باید به این پرسش کلیدی پاسخ دهند: آیا قرار است اقتصاد در خدمت سیاست باشد یا اینکه سیاست را به خدمت اقتصاد درآورند. اگر قرار است سیاست در خدمت اقتصاد باشد، باید تمام رویکردها و تحولات سیاسی نیز متناسب با هدف اقتصادی کشور تعریف شود. نکته قابلتوجه این است که بسیاری فکر میکنند اگر سیاست در خدمت اقتصاد باشد، آزادی عمل در اجرای سیاست از بین خواهد رفت اما باید توجه داشت که اصولا یک اقتصاد قوی است که میتواند مبنای حرکتها و تحولات سیاسی قدرتمند قرار گیرد. بدون داشتن یک اقتصاد قوی، نمیتوان در زمین سیاست برنده شد. در بسیاری از کشورهایی که در حال حاضر در دنیای سیاست، وزنه قابلتوجهی محسوب میشوند، اولویت اصلی اقتصاد بوده است.