ایده تاسیس صندوق عدالت در دوره ناصرالدین شاه
پس چه باید کرد؟ چارهاش این است که حکم شود، حکم بنویسند، یکی به حاکم ولایات و یکی خطاب به عموم رعیت- از تجار و کسبه، اصناف و ... و اعزه اشراف- که هرکسی عرضی دارد و ظلمی به او از حاکم و ... شده باشد، اینطور باید به عرض پادشاه برساند که: سالی دو دفعه، شش ماه به شش ماه، رعایا و همه اهل این مملکت، ده نفر/ پنج نفر/ پانزده نفر- به قدر گنجایش هر مملکت- از جانب خودشان وکیل تعیین کرده، به پایتخت بیایند و عرایض رعایای خودشان را بکنند و هرکدام درست و صحیح است، جواب گرفته بروند و ستمی هم که از حاکم و ضابط و هرکسی به آنها شده باشد، به آزادی تمام عرض میتوانند بکنند- اما در ستم حاکم و ...، دلایل موجه، وکلای رعایا باید بگویند که عبث، هرچه دلشان بخواهد نتوانند بگویند- و حکم حاکم هم همینطور است که این قرار را فرمودهایم؛ بیمانع، در هر شش ماه به شش ماه، وکلا باید بیایند و به بلوکات آن مملکت هم باید معلوم شود که آنها هم وکیل تعیین کنند؛ با وکلای شهری، یکدفعه مال هر مملکت در پایتخت حاضر باشند. این قرار بسی محسنات دارد: یکی اینکه ابدا حاکم یا مباشر ظلم نمیتواند بکند زیرا میداند که اگر ظلم بکند، بیمانع عارض خواهند شد. دو اینکه وجود اهل مملکت هم امیدوار میشوند که بیواسطه و زحمت، عرایضشان مکشوف میشود. انشاءالله تعالی از جمیع مملکت ایران وکیل رعیت باید بیاید.
ارسال نظر