نهضت ملی جبههای بدون نقطه اشتراک
شاید آنچه نهضت ملی را به شکست کشاند فقط اختلافات هواخواهان نهضت نبود، بلکه ناتوانی آنها در دستیابی به نقطه مشترکی بود که بتوانند با وجود همه اختلافنظرها بر سر آن به تفاهم برسند و اصل موجودیت نهضت را بر باد ندهند. نهضت ملی به علت ترکیب و ماهیت خود نه فقط نمیتوانست عامل یک تحول اساسی در کشور ما باشد، بلکه عدم تجانس در میان عناصر تشکیلدهنده آن و شکاف در رهبری آشکارا نشان میداد که این جبهه قابل دوام نیست و دچار انشعاب و از هم پاشیدگی شد. اگر نهضت ملی را از ابتدا در نظر بگیریم از زمانی که طرح ملی شدن صنعت نفت تازه مطرح شده بود، میبینیم که این اختلافات در بینش و منش رهبران وجود داشت؛ ولی در هدف بزرگتر یعنی پیروزی نهضت و شکست استکبار گم شده بود و همه بینشهای خود را فدای هدف نهضت کرده بودند؛ ولی زمانی که نهضت به پیروزیهایی دست یافت، همه یاد اهداف شخصی خود افتادند و از این زمان بود که هرکسی به فکر منافع خود به سمتی رفت.
هندرسن، سفیر آمریکا چنین بیان میکند که مخالفان جبهه ملی نظیر دربار و مالکان بزرگ کار زیادی نمیتوانستند بکنند؛ اما نظریات سیاسی مختلف و جاهطلبیهای شخصی رهبران جبهه ملی، نطفه مشکلات آینده را برای این جبهه، در بطن خود میپروراند. انتخابات مجلس هفدهم بین احزاب موجود در جبهه رقابت و اختلاف ایجاد کرد. بهطوریکه بقایی میگفت به همان اندازه که حزب ایران کاندیدا در تهران بدهند به همان اندازه به حزب زحمتکشان هم باید داده شود. حسین فاطمی اطمینان داشت که اکثریت عمده طرفداران دکتر مصدق، انشعابکنندگان را بهعنوان خائن محکوم میکنند. فاطمی افرادی مانند بقایی و مکی را ناچیز میشمرد و عقیده داشت که گذشته سیاسی آنان ثابت میکند که آدمهایی فرصتطلب بوده و به لحاظ سیاسی قابل اعتماد نیستند.
ارسال نظر