زوال صنایعدستی در دوران قاجار
این مساله بر افزایش هزینه اجتماعی تولید در اقتصاد دلالت میکرد، چراکه اولا در هر نظام اقتصادی نبود سرمایهگذاری حاکی از این است که اگر ابزارآلاتی هم بهکار نروند، ساده و کمبازده هستند و ثانیا با در نظر گرفتن اندازه کوچک واحدهای تولیدی نیروی کار فقط شامل بخشی بدوی و اولیه میشود و بهندرت امکان پرورش نیروی متخصص ـ مگر بهاقتضای طبیعت ـ بهوجود میآید.در این مقطع، قدرت مطلقه از انواع امکانات استفاده میکرد تا با کندکردن سرعت تغییرات در ایران بقای خود را تضمین کند. دولتهای مستبد و موروثی ایران در سده نوزدهم، تحت فشار دول پیشرفته و قدرتمند روسیه و بریتانیا، سیاست تجارت آزاد را دنبال میکردند. یک نتیجه گریزناپذیر این سیاست ائتلاف و یکپارچگی بیشتر اقتصاد ایران با نظام سرمایهداری جهان بود. این ائتلاف سبب تغییراتی گسترده و متنوع شد.
درحالیکه منفعت ایران از دستاوردهای عمده سرمایهداری در سده نوزدهم ناچیز بود، به نظر میرسید از تغییراتی که در پی این ائتلاف و بهفراخور شرایط ایجاد میشد و خود اوضاع جدیدی را رقم میزد سهمی منصفانه نداشت. آنچه بیشتر این تغییرات را بهلحاظ اقتصادی نامطلوب میکرد این بود که این تغییرات نه هیچ وجه مستقلی در خود داشت و نه بهخوبی طرح و برنامهریزی شده بود. میتوان چنین استدلال کرد که این تغییرات بهجای اینکه سبب قدرت ایران شود ضعفهای این کشور را تشدید کرد.یکی از مهمترین تغییراتی که از ائتلافی بزرگتر منتج شد زوال تدریجی و بیوقفه صنایعدستی ایران بود. میتوان تفسیرهای متفاوتی از آثار این زوال داشت، اما بر سر خود زوال اختلافنظری نیست و امری بدیهی است. بهدنبال این زوال و نظر به افزایش بیوقفه واردات کالا، جستوجویی سخت و پیگیر برای یافتن منابع مالی اتکاپذیر آغاز شد.
ارسال نظر