ورود مظاهر تمدن اروپا به ایران و دگرگون شدن اندیشهها
در سال ۱۴۵۳ میلادی شهر قسطنطنیه و مضافات آن در ساحل بسفر به دست سلطان محمدفاتح امپراتور عثمانی تسخیر شد این فتح یا این تسخیر در قبال حوادث عظیمی که در تاریخ بشر رخ داده، در آغاز امر ناچیز به نظر میآمد، اما سالها بعد که مورخان محقق متوجه شدند که یکی ازعوامل مهم نهضت علمی و ادبی اروپا یعنی رنسانس و بالاخره یکی از عوامل مهم کشف آمریکا و سایر اکتشافات جغرافیایی فتح قسطنطنیه بوده است، سال فتح آن را مبدا تاریخ قرون جدید قرار دادند.
در تاریخ ایران نیز یکی از سالهای حساس که قطعا مبدا تحول و آغاز دگرگونی قرار خواهد گرفت و روزی یکی از سرفصلهای مهم و درشت تاریخ ما واقع خواهد شد سال ۱۲۱۲ هجری قمری است.
چند روز قبل از آنکه این سال آغاز شود یعنی در ۲۱ ذیحجه ۱۲۱۱ آقامحمدخان قاجار، مردی که با قدرت شمشیر و نیروی تدبیر کشور را به وحدت و قدرت رسانده بود در قلعه شوشی یا شیشه شمال رود ارس به دست سه تن از پیشخدمتان خاص خود به قتل رسید.
چنین حادثهای اگر در دنیای امروز روی میداد در طی چند دقیقه خبر آن در سراسر جهان پراکنده میشد و برای خبرگزاریها و روزنامهنگاران جهان لقمه چربی بهشمار میرفت. اما آن زمان ۹ روز طول کشید تا باباخان ولیعهد او که در شیراز میزیست آگاه شود و سه ماه گذشت تا وارد تهران گردد و تحت عنوان فتحعلیشاه بر تخت کیان تکیه زند.
اکنون باید ببینیم این همه اهمیتی که برای سال ۱۲۱۲ هجری قمری یعنی سال پادشاهی فتحعلیشاه قائل شدیم و در حقیقت این پادشاهی از همان ماه اول سال یعنی محرم آغاز میشود برای چیست؟ برای وصول به مقصود ناچار باید صحنه شطرنج سیاست جهان را بررسی کنیم.
در همان سالی که فتحعلیشاه، سرشار از غرور و لبریز از شادی تاج بر سر مینهاد نبوغ نظامی ناپلئون یکی از بزرگترین سرداران تاریخ بشر، شروع به خودنمایی کرد زیرا ناپلئون در همان سال برای اولین بار از طرف گردانندگان چرخ انقلاب کبیر فرانسه مامور جنگ با اتریش شد. وی دراین لشکرکشی، ۱۸ جنگ بزرگ و ۶۵ جنگ کوچک کرد و با سپاهی که تعداد آن به زحمت به ۳۶ هزار میرسید، پنج سپاه اتریش را که کوچکترین آنها ۴۵ هزار نظامی داشت درهم شکست و خود را در سراسر اروپا مشهور کرد. در نتیجه، دو سال بعد به نام کنسول اول زمام حکومت فرانسه را در دست گرفت و پنج سال بعد از کنسولی یعنی در سالی که فتحعلیشاه هفتمین سال پادشاهی خود را میگذراند (۱۲۱۹) تاج امپراتوری فرانسه را بر سر نهاد.
در سال سوم سلطنت فتحعلیشاه، تزار صلحجو و آرام روسیه یعنی پل اول دارفانی را وداع گفت و پسرش الکساندر اول که درست نقطه مقابل او بود بر تخت ایوان مخوف و پطرکبیر تکیه زد.
مقارن تاختوتازهای آقامحمدخان و پادشاهی فتحعلیشاه، دولت انگلستان رقبای سرسخت خود را از میدان استعمار هندوستان به در کرده، بیرقیب آن قاره پر نعمت و جمعیتخیز را در تسلط گرفته بود. موج ثروت و نعمت به بزرگی و شکوه امواج دریای مانش از هندوستان به سوی انگلستان سرازیر شده، شبنشینیهای پر تجمل لردان انگلیس را که بر افسانههای هزار و یک شب طعنه میزد به راه انداخته بود.
نه ناپلئون و نه الکساندر که هر دو در راس قدرتی بزرگ قرار گرفته بودند، نمیتوانستند خیره خیره به حریف با تدبیر و موفق خود بنگرند و این همه موج ثروت را تماشا کنند و از جای نجنبند. این بود که الکساندر اول در همان آغاز پادشاهی بدون درنگ فرمان حمله به ولایات ایران یعنی گرجستان و قفقاز داد تا راه خود را به سوی هند کوتاهتر کند، شاید از این خوان یغما لقمهای بر گیرد. ناپلئون که مانند الکساندر ارتباط مستقیم و درنتیجه امکان ستیزهجویی نداشت ناچار در صدد برآمد که در دل فتحعلیشاه به هر حیله رهی پیدا کند تا بتواند از طریق ایران بر هند بتازد و از این نمد کلاهی بدوزد.
به این ترتیب دو قدرت زورمند یکی با ستیزه و دیگری با حیله رو به ایران نهاد. حریف کهنهکار و با تدبیر ساحل تایمز که در سواحل گنگ و سند بر سر شکار فرو افتاده خود نشسته بود و به کام دل لقمه بر میگرفت با چشمانی درشت و خشمگین و فکری دوراندیش و دوربین دربار پادشاهی ایران را زیر نظر قرار داد تا هر نقشهای را نقش بر آب و هر رشتهای را پنبه کند. به این صورت دربار فتحعلیشاه ناگهان مورد توجه شدید سه قدرت نیرومند واقع شد و مرکز یکی از مهیبترین دیپلماسیها و وحشتناکترین دسیسهها شد. نمایندگان سیاسی از فرانسه و انگلستان و عثمانی پشتسر هم به سوی تهران راه افتادند و مثل دلو حاجمیرزا آقاسی یکی نرفته دیگری میرسید.
در سال ۱۲۱۴ اولین نماینده سیاسی انگلیس به نام مهدی علیخان وارد تهران شد. وی مردی بود اهل خراسان که در بوشهر تجارتخانه داشت و نماینده کمپانی هند شرقی بود. سیاستمدار باهوش، در آغاز کار، مردی را که با فتحعلیشاه هموطن و همزبان باشد به سوی او گسیل کرد. در سال ۱۲۱۵ هیات سرجان ملکم مشهورترین دیپلمات انگلیسی در تهران فرود آمد. در سال ۱۲۱۷ هیات نمایندگی سیاسی ایران یعنی حاجی خلیلخان به هند رفت. در سال ۱۲۲۰ رمیو اولین نماینده ناپلئون وارد تهران شد. در سال ۱۲۲۱ ژوبر دومین نماینده ناپلئون به تهران رسید. در سال ۱۲۲۲ هیات ژنرال گاردان که از طرف ناپلئون برای تعلیم فنون نظامی به سربازان ایرانی ماموریت داشت در تهران و تبریز بهکار مشغول شد. در سال ۱۲۲۳ سرجان ملکم سابقالذکر دوباره پا به خاک ایران نهاد. در همان سال میسیون سرهارد فورد جونز انگلیسی وارد تهران شد. میرزا ابوالحسنخان ایلچی در سال ۱۲۲۴ به نمایندگی ایران به لندن رفت. سومین ماموریت سرجان ملکم در سال ۱۲۲۵ انجام گرفت. در ۱۲۲۶ سرگور اوزلی نماینده انگلیس وارد تهران شد.
از کتاب انقلاب مشروطیت ایران
به قلم دکتر محمداسماعیل رضوانی