بررسی آماری توسعه شهر تهران در دوره ناصری (۱۳۲۰-۱۲۶۹ ه.ق)
پوستاندازی با اهرم دولت و مردم
این مقاله براساس سه آمار که در سالهای ۱۲۶۹، ۱۲۸۶ و ۲۰-۱۳۱۷هـ.ق تدوین شدهاند، تهیه شده است. آمار اول به احتمال بسیار به دستور میرزاتقیخان امیرکبیر که در ۱۲۶۸هـ.ق بهـ.قتل رسید، بهمنظور آگاهی از تعداد نفوس و برای جمعآوری مالیات تهیه شده است. این آمار تعداد خانهها، دکانها، سایر ابنیه و همچنین نام صاحبان یا مستاجرین آنها را ضبط کرده و نوع دکانها را نیز مشخص کرده است.
آمار دوم که در سال ۱۲۸۶ هـ.ق، در زمان صدارت میرزاحسینخان سپهسالار و توسط نجمالملک که از شاگردان دارالفنون بود تهیه شده، حاوی اطلاعاتی از جمعیت شهر است. در این آمار علاوهبر تعداد مردان، زنان، کودکان، مستخدمین، غلامان، کنیزان، سپاهیان و... تعداد صاحبانخانهها و اجارهنشینها و اهالی شهر از تهرانی و ولایتی نیز مشخص شده است.
آمار سوم توسط اخضر علیشاه در مدت سه سال از ۱۳۱۷ تا ۱۳۲۰ هـ.ق تهیه شده و مربوط به ابنیه تهران است، اما نسبت به آمار اول کمتر به جزئیات پرداخته است. مثلا نوع دکانها در آن مشخص نیست، اما اغلب نام افرادی را که ساکن خانه یا صاحب دکانی هستند، آورده است. گاه شغل صاحبخانه و تعداد دکانهای متعلق به آنها را در محلههای مختلف مشخص کرده است. در همه این آمارها اشتباهاتی بهچشم میخورد که شاید بهدلیل مشکلات کار باشد.
در آمار سال ۱۲۶۹ هـ.ق خانهها را به «دست» و با ذکر تعداد باب ثبت کردهاند. خانههای اشراف از چند ساختمان که شامل باغ، حمام، خانه، طویله، انبار، آبانبار، بیرونی و اندرونی و... بود، تشکیل میشد. امکان داشت که یک خانه چندین دست باشد، با یک یا چند باب. تعیین ابواب خانهها حائز اهمیت بود، زیرا مالیات براساس تعداد ابواب تعیین میشد. جدول ۱ ابنیه تهران را در ۱۲۶۹ هـ.ق نشان میدهد.
در آمار ۱۲۸۶ هـ.ق نجمالملک تعداد نفوس را ۱۴۷ هزار و ۲۵۶ نفر ثبت کرده که از این تعداد ۸ هزار و ۴۸۰ نفر سرباز بودند. ضمنا نجمالملک میانگین تعداد نفرات را در هر خانه ۱۶نفر نوشته است. بر این مبنا جمعیت تهران در ۱۲۶۹ هـ.ق معادل ۱۲۵هزار و ۹۵۲ نفر بوده است. ظرف مدت ۱۷ سال در حد فاصل بین آمار سال ۱۲۶۹ تا ۱۲۸۶ هـ.ق، رشد جمعیت ۸/ ۰درصد بود.
گیلبار رشد جمعیت ایران را در این وقت بین ۵/ ۰ تا یک درصد محاسبه کرده است. بدونشک در طول قرن گذشته بیماری وبا و قحطیهای پیدرپی که بارها در ایران و تهران رخ داد، از تعداد جمعیت میکاست و مانع رشد آن میشد، چنانکه گیلبار نیز اشاره به آن دارد. علاوهبر رشد طبیعی جمعیت، مهاجرت از ولایات به تهران نیز باعث توسعه این شهر بود که در جای خود توضیح داده خواهد شد. در سال ۱۳۲۰ هـ.ق جمعیت تهران (براساس محاسبه ۱۶نفر در هر خانه) به میزان ۲۴۴ هزار و ۴۰۰ نفر افزایش یافته بود؛ بنابراین در ظرف مدت ۳۱ سال، رشد جمعیت ۵/ ۱ برابر شده که با آنچه گیلبار در زمینه رشد جمعیت ایران در اوایل قرن بیستم محاسبه کرده است، برابر است.
شهر از لحاظ نمای ظاهری در سال ۱۲۶۹ هـ.ق، داخل دیوار و خندقی قرار میگرفت که در دوره صفویه ساخته شده بود. محیط شهر ۴ میل و مساحت آن ۳ میلمربع بود و دارای ۶ دروازه بود. جمعیت بسیار کمی در بیرون دیوار، در کنار دروازهها سکنی داشتند که شامل ۱۱۵ خانه، ۲۰۴ دکان و ۱۱ کاروانسرا بود.
در جنوبشهر، دروازه محمودیه، فعالتر از سایرین بود. بیرون دروازه شاهعبدالعظیم، چندین کوره کوزهگری و گچپزی قرار داشت. در شمال خارج از دروازههای شمیران و دولت، چندین باغ واقع شده بود و بیرون از دروازهـ.قزوین در غرب، چند کاروانسرا و دکان بود.
آمار نجمالملک در سال ۱۲۸۶ هـ.ق نشان میدهد که بهدنبال توسعه شهر تعداد ۱۶هزار و ۸۵۳ نفر یا ۱۱درصد جمعیت، بیرون دروازهها سکنی داشتند. بنا به گفته نجمالملک قیمت زمین خارج از شهر بالا رفته بود و مردم حتی روی حصار قدیم که خراب شده بود، خانه ساخته بودند. ازجمله دلایلی که دولت تصمیم به ساختن حصار جدیدی گرفت، آن بود که افرادی را که خارج از دیوار شهر زندگی میکردند، دربر بگیرد. بنابراین مساحت شهر به ۵/ ۷میلمربع و محیط آن به ۱۱میل افزایش یافت.
دیوار جدید شهر (ظاهرا هیچوقت تکمیل نشد) ۱۲ دروازه داشت که از این قرار بودند: دولت، شمیران و یوسفآباد، در شمال؛ قزوین، گمرک و باغشاه، در غرب؛ دوشانتپه، خراسان و دولاب، در شرق؛ عبدالعظیم، خانیآباد و غار، در جنوب. آذوقه شهر روزانه از دروازهها وارد میشد.
اکثر جمعیت شهر در سال ۱۲۸۶ هـ.ق غیرتهرانی بود و تا حدودی رشد جمعیت ارتباط به مهاجرت داشت. اهالی غیرتهرانی بهطور متوسط ۶/ ۲۶ درصد جمعیت شهر را تشکیل میدادند.
طبق آمار نجمالملک، تعداد ساکنان تهرانی در محلهها متفاوت بود. اکثریت تهرانیها در محله عودلاجان و بازار سکنی داشتند. همچنین جمعیتی غیرمسلمان جزو ساکنان شهر بودند. آمار ۱۳۲۰ هـ.ق جمعیت را با این جزئیات نشان نمیدهد، ولی از بین هزار و ۳۱۱ نفر ساکنان بازار، ۳۱۸ نفر یا ۲۳ درصد تهرانی بودند، بقیه: اصفهانی ۲۰۱، شیرازی ۱۷۰، کاشی ۱۰۲ و متفرقه ۵۳۰ نفر بودند. هرچند تعداد هزار و ۳۱۱ نفر، جزئی از جمعیت این محله است، ولی اگر شمهای از شکل جمعیت باشد، در آن صورت نشان میدهد که نسبت ساکنین تهرانی در محله بازار، در طول ۱۷ سال، ۳۷درصد افزایش یافته است.
در سال ۱۲۶۹ هـ.ق تهران از ۵ محله تشکیل میشد، عودلاجان و ارگ در شمال؛ محله بازار (جدا از خود بازار) در جنوب؛ سنگلج در غرب؛ و چالمیدان در شرق. طبق آمار سال ۱۲۶۹ هـ.ق هر محله به پاتوق و گذر تقسیم میشد که اغلب نام خاص نداشتند و با نام اشخاص سرشناس، یا ابنیه مهم یا اقلیت ساکن در آن محل نامیده میشدند، مانند کوچه فرقانیها، گذر تکیه قاطرچیها، یا گذر ناصرالدین. در سال ۱۳۲۰ هـ.ق تعداد کوچههایی که نامگذاری شده بودند افزایش یافته بود، ولی باز هم بسیاری از محلهها با اشاره به شخص سرشناس یا بنای معروف تعیین میشد، مانند کوچه حمام دوستعلیخان. جالب توجه است که اخضر علیشاه، پاتوقها و گذرها را به نام پلیس مسوول محله نامیده است، مانند گذر ابراهیم پلیس در اطراف باستیان، یا پاتوق حاجی اسماعیل نایب.
در سال ۱۲۶۹ هـ.ق ارگ کوچکترین محلهها بود و داخل حصاری قرار داشت که به وسیله پُلی به شهر متصل میشد. شاه و خانواده سلطنتی و بعضی از شاهزادگان و رجال در خانههایی که شامل چند دست ساختمان و باغ و... بود، زندگی میکردند. پس از قتل گریبایدوف، وزیر مختار روسیه، در سال ۱۸۲۹م، سفارت روسیه را به داخل ارگ منتقل کردند. خانه بعضی از درباریان معروف مانند معیرالممالک داماد فتحعلیشاه و پدر دوستعلیخان که بعدا با عصمتالدوله دختر ناصرالدینشاه ازدواج کرد، نیز در ارگ قرار داشت.
خانه معیرالممالک شامل ۵ دست بنا، دو حمام و دو طویله بود. طبق رسوم آن زمان معیرالممالک تعداد زیادی مستخدم، در حدود ۲۲ نفر داشت که در عودلاجان و ارگ و سنگلج صاحبخانه بودند. از بین این عده فقط دو نفرشان مستاجر داشتند که احتمالا نشاندهنده رفاه نسبی آنان است. از دیگر رجالی که در ارگ زندگی میکردند، حاجبالدوله، آجودانباشی و مرحوم منوچهر خان (یکی از خواجگان معروف دوره فتحعلیشاه) بودند. شخصی به نام میرزا یعقوب نیز در ارگ زندگی میکرد که احتمالا پدر ملکمخان (از رجال بسیار معروف دوره ناصری) بود که در سفارت روس کار میکرد. تعدادی از غلامان شاه هم ساکن ارگ بودند.
در سال ۱۲۶۹ هـ.ق عودلاجان بزرگترین محله تهران بود، عدهای از شاهزادگان و کارمندان دولت در آنجا زندگی میکردند. یکی از این افراد صدراعظم میرزا آقاخان نوری بود که با عده زیادی از بستگانش، مانند پسر، برادر و برادرزاده، در این محل میزیستند. دکتر پلاک اتریشی، یکی از معلمان دارالفنون مینویسد که میرزا آقاخان و خانوادهاش، خانههایشان را نزدیک به هم ساخته بودند، بهطوریکه تقریبا قسمتی از محله به آنها تعلق داشت. ۷ سال بعد که میرزا آقاخان نوری معزول شد، آن بخش، به حالت خرابه درآمد. عزتالدوله خواهر ناصرالدینشاه نیز که زوجه امیرکبیر بود و بعد با پسر نوری ازدواج کرد و در عودلاجان زندگی میکرد، در آن محله حمام و تکیهای ساخته بود که در سال ۱۳۲۰ هـ.ق، همچنان موجود بود و کوچهای به نام او نامیده شد.
در ۱۲۶۹ هـق عدهای از شاهزادگان مانند بهرام میرزا، سلطان مرادمیرزا و پسران مرحوم عباس میرزا ولیعهد و بهاءالدوله، در عودلاجان سکنی داشتند. عدهای یهودی و ارمنی نیز در این محله ساکن بودند و یهودیان در این محله معبدی داشتند و به زرگری اشتغال داشتند، اما اکثر ارامنه میخانه و مشروبفروشی داشتند. همچنین در این محله، سفیر عثمانی، در خانهای که تعلق به عبدالحسین خان جواهری داشت، زندگی میکرد.
محله بازار پس از ارگ، کوچکترین محله بود و اکثریت اهالی محله بازاری بودند و در بازار، به کار کسب و تجارت اشتغال داشتند و تعداد کمی از آنها از اعیان و کارمندان دولت بودند. فرخ خان امینالدوله، یکی از وزرای بنام دوره ناصرالدین شاه از جمله اعیان این محله بود و دکتر پلاک مینویسد که فرخ خان و خانوادهاش صاحب قسمت بزرگی از این محله بودند. شاهزاده فرهادمیرزا یکی دیگر از پسران عباس میرزا نیز در این محل زندگی میکرد و تا سال ۱۳۲۰ هـ.ق در آنجا بود. خانه امام جمعه هم، که از پنج دست تشکیل میشد، در این محل واقع بود.
سفارت انگلیس در محله بازار واقع بود و عدهای از کارمندان آن نیز در همان حوالی میزیستند، خارجیان دیگر، مانند مشاق فرنگی یا خیاط فرنگی، در بازار زندگی میکردند. خانه برجیس صاحب، که روزنامه وقایع اتفاقیه را چاپ میکرد، در گذر خداآفرین همین محله بود. ریشارخان فرانسوی، از معلمان دارالفنون خانهای از سمینو اجاره کرده بود و در این محله میزیست. سمینو افسر فرانسوی نیمه ایتالیایی، در ۱۸۱۴ م به ایران آمد؛ در محاصره هرات شرکت داشت؛ در ۱۸۵۲ م به دلیل اختلاف بر سر حقوقش، با ایرانیان نساخت و ایران را ترک کرد. عدهای ارمنی هم در محله بازار بودند و نمازخانهای داشتند. منازل مرحوم میرزاتقی خان امیرکبیر در این محله واقع میشد، که توسط ملکالتجار خریداری شده بود. در این محله دو مهمانخانه وجود داشت که احتمالا برای خارجیان بود.
اعیان و رجال، سنگلج را بهترین محله تهران میدانستند. در سال ۱۲۶۹ هـ.ق در آنجا ساختمانهای زیادی بنا کردند و در گلوبندک تعدادی دکان ساختند که منجر به توسعه قسمتی از این محله شد. وزیر خارجه، میرزاسعیدخان و همچنین مستوفیالممالک و اطرافیان متعدد آشتیانیاش، در سنگلج ساکن بودند. دکتر پلاک که خانهای از یک قاری اجاره کرده بود، مینویسد اجاره خانه در تهران اندک نیست و بین ۲۰۰ تا ۳۶۵ تومان در سال است.
قدیم بود، به مشارالیه مرحمت شده بود،خانه ساخته شده بود. عده زیادی از ترکمنها و غلامان شاه هم در عودلاجان زندگی میکردند.
چالمیدان محله بزرگی بود، ولی رجال سرشناس در آنجا زندگی نمیکردند و معروف بود که آب و هوایش بد است و جمعیت آن نیز خشن و تندخو هستند. سربازها و توپچیها و غلامهای زیادی، در چالمیدان روزگار میگذراندند.
آمار ۱۲۶۹ هـ.ق جمعیت هر محله را طبق موقعیت اجتماعی و شغل، به دو دسته تقسیم کرده یعنی نوکرها که مستخدمان اعیان، یا کارمندان دولت بودند و رعایا. محله بازار از این تقسیمبندی جدا است، چون اکثر اهالی آنجا را کسبه و تجار نامیدهاند. تعداد خانههایی که به نوکرها و رعایا تعلق داشت مشخص شده است. ارگ نیز در این تقسیمبندی متفاوت است، چون خانهها را بهعنوان خانههای امرا و خوانین، نوکرها، علما، رعایا، و ترکمنها تقسیم کرده است.
تقسیم جمعیت، به صورت نوکرها و رعایا، کمک زیادی به شناخت ساخت جامعه در هر محله نمیکند و مشخص نیست که مثلا خانههای اشراف و اعیان و افراد کمبضاعت چگونه در کنار هم قرار داشتهاند. اقلیتهای نژادی یا مذهبی در یک محله نزدیک به هم بودند، مانند کردبچهها، خلجها و افشارها در سنگلج، یا ارامنه و یهودیان در عودلاجان.
کمبود مسکن در تهران، باعث میشد افراد مختلف، قسمتی از خانه خودشان را که احتمالا فقط یک اتاق بود، اجاره بدهند. پلاک مینویسد: ثروتمندان مستاجر نداشتند و فقط غریبهها و کسانی که محلی نبودند، خانه دیگران را اجاره میکردند. بهنظر میرسید خارجیان نیز بسیاری اوقات خانه اجاره میکردند. بعضی از افراد تا ۱۰ مستاجر داشتند و صاحب خانه با مستاجران خود، یک جا زندگی میکرد. ولی بازاریان مستاجر نداشتند، شاید بهدلیل اینکه از وضع مالی بهتری برخوردار بودند. نجمالملک مینویسد: تجار و ارباب قلم ... هیچ اجارهنشینی به خانه خود راه نمیدهند و یک زن، یک یا دو طفل، یک کنیز، یک خدمتکار و یک نوکر یا خانه شاگرد داشتند. اقلیتهای مذهبی نیز ظاهرا مستاجر نداشتند.
عدهای از «نوکر»ها و مستخدمان، مستاجر داشتند، چون حقوقشان کفاف زندگیشان را نمیداد. البته استثناهایی هم بودند، مانند مستخدمان معیرالممالک، یا آشپز شاه در عودلاجان یا الماسبیگ، فراشباشی مهدعلیا، مادر ناصرالدین شاه، که مستاجر نداشتند.
پلاک مینویسد: بسیاری از مستخدمان، حقوق نمیگرفتند و به امید انعام زندگی میکردند. حقوق یک مستخدم که برای فرنگیها کار میکرد، دو تومان و نیم در ماه بود و مستخدمان یک ایرانی، بین ۸ تا ۱۰ تومان در سال، به علاوه مقداری گندم، برنج و خوراک مجانی عایدی داشتند. بروکش آلمانی که در ۱۸۶۰م در ایران سفر میکرده فهرست حقوقی را که مستخدمان دریافت میکردند، آورده است. طبق آمار نجمالملک در سال ۱۲۸۴ هـ.ق، تعداد مردان خدمتکار ۱۰.۵۶۸ و زنان خدمتکار ۳۸۰۲ نفر، غلام سیاه ۷۵۰ و کنیز ۲.۵۲۵ نفر نوشته شده است.
در این تاریخ ۲۰درصد خانههای تهران مستاجر داشتند ولی در ارگ اکثرا مستاجر نداشتند، در چالمیدان، طبقه نوکر، بیشترین تعداد مستاجر، ۲۳ درصد را داشت و در عودلاجان، رعایا با ۲۹ درصد بیشترین میزان مستاجر را داشتند. درصد مستاجر در محلات مختلف، از این قرار بود: عودلاجان ۲۴ درصد، محله بازار ۹ درصد و سنگلج ۲۷ درصد و چالمیدان ۲۰ درصد.
طبق آمار نجمالملک در ۱۲۸۴ هـ.ق، ۸/ ۳۰ درصد جمعیت تهران اجارهنشین بودهاند که میشود گفت وضع مسکن در این فاصله بدتر شده و خانه به اندازه کافی ساخته نشده بود. بین سالهای ۱۲۶۹ تا ۱۲۸۶ هـ.ق، تعداد خانه ۶۸۵ دستگاه افزایش مییابد، درحالیکه جمعیت ۲۱.۳۰۴ نفر اضافه میشود . در ۱۲۸۶ بالاترین میزان اجارهنشینی در چالمیدان، که فقیرترین محلهها بود و نیز در خارج از شهر، رخ مینماید. در این فاصله وضع ارگ تغییر کرده و اجارهنشینی در آنجا رواج یافته بود، درحالی کهـ.قبلا بسیار قلیل بود.
آمار ۱۳۲۰ م، درباره اجارهنشینی، مطلبی ندارد، ولی میتوان حدس زد همین روند ادامه داشته است. در این زمان، به مالکیت مشترک خانه برمیخوریم که بدون شک قبلا نیز وجود داشته است. تعدادی از افراد بیشتر از یک خانه داشتند، ولی تعداد خانهها مشخص نیست؛ البته عدهای نیز صاحب چند خانه در محلات مختلف شهر بودند، مانند شمسالمعالی که یک خانه در دولت، دو خانه در سنگلج و دو خانه در محله بازار داشت.
زنان کمتر صاحب ملک شهری، چه خانه و چه دکان بودند. بعضی زنان که بهعنوان صاحب خانه نامیده شدهاند، اغلب بیوه شخصی بودند که در خانه او زندگی میکردند، یا خواهر یا مادر مردی دارای مکنت بودند. در ۱۲۶۹ هـ.ق، یک درصد خانهها به زنان تعلق داشت و در مورد دکانها این رقم کمتر بود. بعضی از صاحبخانهها را به نام نامیدهاند، مانند گلرخ یا زلیخای کرمانی که در عودلاجان میزیستهاند و احتمالا بدکاره بودهاند. بعضی از زنان شغلی داشتند، مانند ضعیفه کاشی که شوهر ندارد و خانهاش را در بازار به نقارهچی اجاره داده بود. بعضی از زنان حاجیه یا ملاباجی بودند، مانند ملا شهربانو. ظاهرا زنان محترم را به نام نمینامیدند. طبق آمار نجمالملک در ۱۲۸۶ هـ.ق، تعداد ۴۶.۰۶۳ نفر زن محترمه زنان تجار، ۲.۵۲۵ کنیز و ۳٫۸۰۲ خدمتکار زن وجود داشتهاند.
در ۱۳۲۰ هـ.ق تعداد زنان صاحب خانه به ۵/ ۳ درصد افزایش یافته بود که شاید بستگی به رشد ثروت یا آزادی بیشتر داشت، ولی اصل ثروت زنان تغییری نکرده بود. در این دوره، تعدادی از زنان ناصرالدینشاه که در ۱۳۱۳ هـ.ق به قتل رسید، در محلات مختلف شهر زندگی میکردند، پنج نفر در محله دولت، دو نفر در سنگلج، یک نفر در عودلاجان و یک نفر در محله دولت. تاجالسلطنه دختر ناصرالدینشاه تعریف میکند که هنگام مرگ پدرش، زنانی را که فرزند نداشتهاند از قصر بیرون راندهاند.در ۱۳۲۰ هـ.ق زنان بیشتری صاحب دکان و کاروانسرا بودند که امکان دارد مهریه یا ارث آنها بوده. انیسالدوله یکی از سوگلیهای ناصرالدینشاه، در محله بازار ۹ دکان داشت. بعضی از زنان، دکان و تکیه و مدرسه وقف کرده بودند، مانند مهد علیا که مدرسهای ساخته بود اما بعضی از زنان صاحب تعدادی دکان بودند، مانند سرورالدوله دختر سلطانمرادمیرزا و عصمتالدوله دختر ناصرالدینشاه و زن معیرالممالک که بازار ارسیدوزها متعلق به او بود. تعدادی از زنان سفر حج رفته بودند و در نقطه مقابل، تعدادی نیز ظاهرا فاحشه بودند. مانند کوکب سبیلو یا زهرا گنده، یا آسیه مطرب یا گوهر امپریالی. بعضی از زنان بسیار فقیر بودند، مانند زهرا غازچران یا فاطمه مردهشور. عدهای سیاه بودند؛ احتمالا کنیزان آزاد شدهای بودند که صاحب خانه هم بودند؛ مانند ددهسیاه در سنگلج، گلین سیاه در محله بازار، یا کنیز سیاه انیسالدوله در سنگلج. بعضی از زنان صاحب شغل بودند، مانند معلمی، دلاکی، مردهشویی یا دلالی.
منبع: از کتاب اینجا طهران است / مجموعه مقالاتی درباره طهران (۱۳۴۴-۱۲۶۹ هـ.ق)
نویسنده: منصوره اتحادیه (نظام مافی)