بخشی از ثروت ملل آدام اسمیت
چگونه تجارت شهر به آبادانی روستاها کمک کرد
دسته اول متوجه میشوند که وقتی پول خرج میشود مجددا با سود آن برمیگردد؛ اما دسته دوم به محض اینکه پول خود را خرج کرد، اصلا توقع ندارد که حتی قسمت جزئی آن برگردد. این دو نوع عادت مختلف طبعا در اخلاق و خلق و خوی این دو دسته در هر شغلی تاثیر میگذارد. بازرگان معمولا در اجرای طرح خود شجاع است؛ در صورتی که صاحبان اراضی و مالکان افراد ترسویی هستند. اولی، اگر متوجه شود که نسبت به هزینهای که انجام میدهد امید احتمالی به افزایش ارزش آن هست از به کار انداختن فوری سرمایه عظیم خود ترسی ندارد. دومی، اگر سرمایهای هم داشته باشد که همیشه اینطور نیست، به ندرت جرات میکند آن را به این طریق به کار اندازد. اگر هم زمین خود را آباد کند، معمولا از طریق سرمایهگذاری نیست، بلکه با اندوختن درآمد سالانه خود به این کار میپردازد. کسی که از حسن اتفاق در شهری تجاری زندگی کند که حومه شهر مزبور بایر باشد، کرارا شاهد این امر بوده است که عملیات بازرگانان برای آبادانی حومه شهر چقدر پر تحرکتر و پویاتر از عملیات اصیلزادگان زمیندار عادی است. بهعلاوه، عادت بهنظم، دقت و صرفهجویی که شغل بازرگانی طبعا در یک بازرگان به وجود میآورد، وی را برای اجرای طرح موفق و سودآور آماده و مناسبتر میسازد. سومین و آخرین اثر تجارت این است که بازرگانی و صنعت بهتدریج نظم خوب و حکومت صحیح به وجود میآورد و با آن آزادی و امنیت افرادی که قبلا تقریبا در حالت جنگهای دائمی با همسایگان بوده و بردهوار بهارباب خود اتکا داشتند، تامین میشود. با اینکه اثر سومی کمتر مورد توجه قرار گرفته است، ولی مسلما از همه اثرات پیش گفته مهمتر است. تا آنجا که من اطلاع دارم، هیوم اولین نویسندهای است که متوجه اهمیت آن شده است.
در کشوری که فاقد تجارت خارجی یا صنعت ظریفه است، تیولدار بزرگ، چون در قبال مازاد محصول خود که بیش از میزان معاش کشاورزان اوست نمیتواند چیزی به دست آورد، همه آن را در میهمانیهای دهاتی و روستایی در خانه خود مصرف میکند. اگر این مازاد محصول آنقدر باشد که غذای صد یا هزار نفر را تامین کند، هیچ نوع استفادهای از آن نمیکند، جز اینکه آن را خرج معاش صد یا هزار نفر از افراد و کسان خود بکند. بنابراین، همیشه دور او را عدهای گماشته و نانخور احاطه کردهاند که در قبال معاش خود چیزی نمیتوانند به وی بدهند، جز اینکه چون کاملا از گشاد دستی وی منتفع میشوند، باید از دستورات وی اطاعت کنند؛ درست همانطور که سربازان از شاه و شاهزادهای که مواجب آنها را میپردازد فرمانبرداری میکنند. قبل از توسعه صنعت و بازرگانی در اروپا، میهماننوازی ثروتمندان و بزرگان، از شاه گرفته تا کوچکترین مالک یک ده، از هرچه که امروز ما بتوانیم تصور کنیم بیشتر بود. تالار وستمینستر اتاق غذاخوری ویلیام رفوس بود و غالبا شاید تالار مزبور آنقدر هم بزرگ نبود که همه مهمانان او بتوانند در آن صرف غذا کنند. از جمله شاهکارهای توماس بکت یکی این است که وی کف اتاق ناهارخوری منزل خویش را با پونجه و بوریای تازه فصل میپوشاند تا اگر اصیلزادگان و مالکان عمده نتوانستند به هنگام صرف غذا صندلی پیدا کنند، لباسهای زیبا و ظریفشان خراب نشود. گفته میشود که کنت بزرگ وارویک هر روز در املاک خود، ۳۰ هزار نفر را پذیرایی میکرد و با اینکه این عدد اغراقآمیز مینماید، ولی باید تعداد مهمانان خیلی زیاد بوده باشد که چنین رقم اغراقآمیزی عنوان شده است. تقریبا نظیر چنین مهمانیهایی چند سال پیش در بخشهای مختلف هایلند اسکاتلند صورت میگرفت و به نظر میرسد که این عمل در میان مللی که با تجارت و صنعت بیگانهاند یک امر عادی است. دکتر پوکاک میگوید، یکی از شیوخ عرب را که برای فروختن گوسفندان خود به شهر آمده بود، دیده است که در میان کوچه و بازار شهر سفره غذا گشوده و تمام مسافران و حتی گدایان شهر را دعوت کرده است که در سر سفره با وی بنشینند و در مهمانی او شرکت کنند. روستاییان و کشاورزان ده در هر موردی درست مثل نوکران و گماشتگان مالک به او متکی بودند. حتی بعضی از آنها که در حالت بردگی و نو کرمآبی نبوده و اجارهدار بودند، همین حال را داشتند؛ زیرا اجاره پرداختی آنان برابر با خوارباری که زمین به آنها میداد، نبود. در چند سال پیش در هایلند اسکاتلند اجاره معمولی زمینی که معاش یک خانواده را تامین میکرد، یک کرون، یا نیم کرون، یا یک گوسفند، یا یک بره بود. در بعضی از نواحی اسکاتلند حتی امروز هم اجازه زمین در همین حدود است، در حال حاضر پول در اسکاتلند همان قدرت خرید را دارد که در سایر جاها. در دهی که مازاد محصول مستغل ارضی بزرگی باید در همان مستغل مصرف شود، برای مالک راحتتر این است که قسمتی از محصول او دور از خانه وی مصرف شود؛ مشروط به اینکه کسانی که آن را مصرف میکنند مثل گماشتگان و ملازمان وی نانخور او باشند. زیرا به این طریق از ناراحتی مهمانیهای بزرگ با داشتن خانواده وسیع رهایی مییابد. اجارهدار زمین که مالک زمینی است که فقط معاش خانواده او را پس از پرداخت اجاره مختصر تامین میکند، مثل همه نوکران و ملازمان ارباب نانخور ارباب است و باید از مالک بدون چونوچرا اطاعت کند. اینچنین مالکی، همانطور که نوکران و ملازمان خود را در خانه خود غذا میدهد، به اجارهداران خود نیز در خانههایشان غذا میدهد. معاش هردوی اینان از سخاوت و بذل و بخشش وی تامین میشود و تداوم آن بستگی دارد به خلق خوش او. قدرت و اختیاراتی که مالکان بزرگ طبعا در چنین مواردی نسبت به مستاجران و ملازمان خود داشتند، زمینه را برای به وجود آمدن کنتها و بارونها آماده کرد. مالکان بزرگ بهناچار، امین صلح و فرمانده جنگ تمام کسانی شدند که در مستغلات اراضی آنان زندگی میکردند. کنتها میتوانستند نظم را حفظ و قانون را در خالصه یا ملک خود اجرا کنند؛ زیرا هرکدام از آنها میتوانستند تمام نیروی ساکنان ملک را علیه بیعدالتی بسیج کنند. هیچ فرد دیگری آنقدر قدرت و اختیار نداشت که بتواند از عهده چنین کاری برآید. بهویژه شاه فاقد چنین اختیاراتی بود. در آن زمانهای قدیم فرمانروا حکم مالک بزرگی را در ملک خود داشت که بهخاطر دفاع مشترک علیه دشمن مشترک، سایر مالکان و صاحبان اراضی بزرگی از وی جانبداری میکردند. اگر حاکم میخواست در محدوده قلمرو مالکان بزرگی پرداخت وام کوچکی را بر ساکنان آن ملک که همیشه مسلح بوده و عادت داشتند پشت به پشت هم بدهند، تحمیل کند درست به همان اندازه که خاموش کردن یک جنگ داخلی هزینه داشت، اقدام به این کار برای وی هزینه برمیداشت. بنابراین مجبور بود که اجرای عدالت را در بخش بزرگی از کشور به کسانی واگذارد که قادر به انجام آن بودند و به همان علت فرماندهی قوای نظامی بومی را به کسانی وامی گذاشت که نظامیان از وی اطاعت داشتند. تصور این موضوع که اعمال حق حاکمیت ارضی در اصل ناشی از قوانین فئودالی است اشتباه محض است. نه تنها بالاترین حدود اختیارات حقوقی و جنائی، بلکه قدرت جمعآوری ارتش، ضرب مسکوک و حتی وضع قوانین و نظامنامههای محلی برای حکومت بر مردم خویش، همه از جمله حقوقی بود که مطلقا مالکان بزرگ اراضی چند سده پیش از اینکه حتی اسم قوانین فئودالی در اروپا به گوشها آشنا شود، اجرا میکردند. چنان مینماید که حدود اختیارات و حاکمیت لردهای ساکسن در انگلستان قبل از فتح جزیره انگلیس به دست رومیها همان قدر مهم و زیاد بود که قدرت مالکان بعد از فتح انگلیس. ولی قانون فئودالی تا پس از فتح انگلیس جزو عرف انگلیس در نیامد. وسیعترین اختیارات و قدرت قانونی را کنتهای فرانسه، مطلقا، سالها قبل از اینکه قانون فئودالی و ملوکالطوایفی در آن کشور پدید آید در دست خود داشتند و این حقیقتی است کتمانناپذیر. این اختیارات و قدرت قانونی همه الزاما به دنبال وضع بزرگ مالکی و تیولداری پدید آمده بود. بدون اینکه احتیاج باشد که به گذشتههای بسیار دور سلاطین فرانسه و انگلیس اشاره شود، میتوانیم در زمانهای بسیار موخرتر شواهد و دلایل بسیاری بیابیم که نشان میدهد اثرات فوق ناشی از علل پیش گفته است. سی سال پیش بود که آقای کامرون لچیل که اصیلزادهای از شهر لوچابار، اسکاتلند است، بدون هیچگونه حکم قانونی و حتی بدون اینکه از طرف شاه عنوان لردی گرفته باشد حتی بدون اینکه اجارهدار عمده خالصه باشد، بلکه فقط چون مباشر دوکارگایل بود، بدون اینکه امین صلح باشد، بالاترین احکام جزایی را در مورد ساکنان اراضی خود اعمال میکرد. گفته میشود که وی با نهایت بیطرفی ولی بدون تشریفات دادگستری، نظر میداد و یحتمل حکومت آن قسمت از کشور در آن زمان وی را مکلف به قبول این مسوولیت کرده بود تا صلح و نظم عمومی را حفظ کند. اصیلزاده مزبور که در آمد ملکی وی در سال بیش از ۵۰۰ لیره نبود، در سال ۱۷۴۵، با ۸۰۰ نفر از رعایای خود یاغی شد.
پدید آمدن قوانین فئودالی را (که زیاد هم ادامه نیافت) شاید بتوان کوششی در جهت کاهش قدرت تیولداران بزرگ بهشمار آورد. این قوانین یک نوع تابعیت منظم به اضافه یک رشته خدمات و وظایف برای افراد بهخصوص، از شاه گرفته تا کوچکترین مالکان اراضی تعیین کرد. وقتی که مالک صغیر بود، اجاره زمین و اداره اراضی او، به ارشد بلافصل خانواده او تعلق میگرفت و اداره زمینهای مالکان و تیولداران بزرگی در ید قدرت شاه میافتاد که مسوول غذا و آموزش و پرورش دانشآموزان آن ناحیه بود و بهعنوان سرپرست و قیم، حاکم حق داشت که بهوسیله ازدواج شر او را از سر خود کم کند؛ مشروط به اینکه طوری عمل شود که مطابق شئون و طبقه وی باشد. ولی با اینکه این قوانین و نهادها الزاما موجب تقویت قدرت سلطنت شد و قدرت مالکان بزرگ را تضعیف کرد، ولی نتوانست به خوبی نظم و قدرت قانون را در بین ساکنان اراضی بهوجود آورد، زیرا نتوانست وضع ملکداری و روشی را که موجب هرجومرج و آشوب میشد از میان بردارد. قدرت و اختیارات دولت در آن زمان، مثل گذشته، در بین سران دولت ضعیف و در بین اعضای پایینتر فوقالعاده قوی بود و قدرت بیش از حد اعضای پستتر حکومتی علت ضعف رئیس دولت بود. پس از ایجاد تابعیت فئودالی و تیولداری، دولت مثل گذشته از محدود کردن ظلم و شدت عمل تیولداران بزرگی عاجز بود. مالکان بزرگی هنوز هم مثل گذشته طبق رای خودشان، تقریبا دائما با یکدیگر در جنگ بودند و غالبا هم علیه پادشاه میجنگیدند؛ و دشتهای وسیع و اراضی غیرمحصور صحنه بینظمی، غارت و اشتلم بود. ولی آنچه را که سختگیری قوانین فئودالی نمیتوانست انجام دهد، عملیات بیسر و صدا و غیرمحسوس صنعت و تجارت خارجی به تدریج انجام داد، صنعت و بازرگانی به تدریج چیزی در اختیار مالکان بزرگ قرار داد که میتوانستند کل مازاد محصول زمینهای خود را با آن مبادله کنند و آنچه دریافت کردهاند خودشان مصرف کنند یا با مستاجران و ملازمان خود تقسیم کنند. در هر عصری از دوران جهان، شعار همه چیز برای خودم، و هیچ چیز برای دیگران، ظاهرا آیین شرمآور اربابان بوده است. بنابراین، به محض اینکه راههایی پیدا میکردند که میتوانستند کل ارزش اجاره زمین با بهره مالکانه را خودشان مصرف کنند، هیچ تمایلی به تقسیم کردن آن با سایر مردم نداشتند. شاید در قبال خرید یک سگک الماس، یا چیزی که همان اندازه بیمصرف و بیمعنی بود، حاضر بودند که معاش هزاران نفر در سال، یا معادل ارزش آن را واگذار کنند و با بهدست آوردن آن وزن و قدرتی کسب کنند. اما، سگک الماس منحصرا متعلق به خودشان بود، و هیچ آفریدهای نمیتوانست در آن شریک شود؛ در صورتی که در گذشته وقتی که پول خرج میکردند لااقل با هزار نفر آن را تسهیم میکردند. با قضاوتهایی که برای تعیین ارجحیتها میشد، این تفاوت و تمایز کاملا قطعی بود؛ و به این ترتیب، برای ارضای پستترین و کودکانهترین و کثیفترین حس خودبینی خویش، مالکان به تدریج تمام قدرت و اختیارات خود را معامله کرده و از دست دادند. در کشوری که بازرگانی خارجی وجود ندارد و صنایع ظریف هم تاسیس نشده شخصی که در سال ۱۰ هزار لیره درآمد داشته باشد، نمیتواند به نحو دیگری از درآمد خود بهرهمند شود جز اینکه شاید آن را برای معاش هزار خانواده، که همه الزاما در اختیار و زیر نفوذ او هستند، خرج کند. در وضع فعلی اروپا، شخصی که سالی ۱۰ هزار لیره در آمد داشته باشد، میتواند تمام درآمد خود را خرج کند، و معمولا این کار را هم میکند، بدون اینکه بتواند مستقیما با این پول ۲۰ نفر را تغذیه کرده و معاششان را فراهم سازد و حتی با چنین مبلغی قادر نیست بیش از ۱۰ نفر پادو یا نوکر که ارزش استخدام داشته باشند، نگاه دارد. اما شاید، بهطور غیرمستقیم این شخص با درآمد خود میتواند همان تعداد افرادی را که قبلا در املاک او اداره میشدند و حتی خیلی بیشتر از آن را نگهداری کند؛ زیرا با اینکه کمیت محصول پر ارزشی که در قبال کل درآمد خود بهدست میآورد ممکن است خیلی ناچیز باشد، ولی تعداد کسانی که در جمعآوری و تهیه فرآورده مزبور بهکار مشغول بودهاند طبعا باید خیلی زیاد بوده باشد. قیمتگران فرآوردههایی که در قبال درآمد خود بهدست میآورد معمولا ناشی از مزد کارگران و سود تمام کارفرمایان بلاواسطه آن است. با پرداخت قیمت آن محصول وی بهطور غیرمستقیم تمام دستمزد و سودهای اشاره شده را میپردازد و به این ترتیب بهطور غیرمستقیم به معاش تمام آن کارگران و کارفرمایانشان کمک میکند. اما وی معمولا فقط سهم ناچیزی از درآمد آنان را پرداخت کرده است، یعنی شاید عده معدودی یک دهم درآمدشان از پرداخت وی تامین میشود، و عده زیادی از کارگران و کارفرمایان هستند که بیش از یکصدم درآمدشان از پولی که وی پرداخته است تامین نمیشود، بعضی دیگر هم از وی منتفع شدهاند؛ ولی مقدار انتفاع آنان از پولی که وی خرج کرده آنقدر نبوده است که یکهزارم یا حتی یک ده هزارم معاششان را تامین کند. بنابراین با اینکه وی در قوت و غذای همه آنها دست داشته، ولی همه آنها کم و بیش مستقل از وی هستند، زیرا قادرند بدون کمک وی به زندگی خود ادامه دهند.
وقتی مالکان بزرگ اراضی بهره مالکانه خود را برای معاش مستاجران و ملازمان خود خرج میکنند، هر کدام از مالکان مزبور معاش کلیه مستخدمان و اجارهداران خود را تامین میکند. ولی وقتی درآمد خود را در راه معاش صنعتکار و هنرمند خرج میکند، تعداد کسانی که از قبل آنها امرار معاش میکنند به اندازه گذشته است و اگر مقدار ضایعاتی که در میهمانیهای بزرگ مالکان و تیولداران بهوجود میآمد، درنظر گرفته شود میبینیم که مجموع مخارج آنان در صنعت روی هم معاش عده بیشتری را تامین میکند؛ اما اگر هر کدام از مالکان بهطور جداگانه در نظر گرفته شوند، فقط سهم ناچیزی از معاش هر فرد از این عده بیشمار را تامین میکند. هر صنعتکار یا پیشهور معاش خودرا از یک فرد بهدست نمیآورد، بلکه از صدها و هزاران مشتری و خریدار زندگی او تامین میشود. بنابراین، با اینکه تا اندازهای مرهون همه آنهاست، ولی مطلقا مستقل از هر کدام از خریداران است. چون به این ترتیب هزینه زمینداران بزرگ به تدریج افزایش یافت، دیگر ممکن نبود که تعداد ملازمان آنها مثل قدیم زیاد باشد و به تدریج از آنها کاسته شد، تا اینکه سرانجام بهطور کلی همه آنها مرخص شدند. همین انگیزهها و علل سبب شد که آنها به تدریج قسمت غیرلازم اجارهداران را جواب کنند. مزارع بزرگ شد و ساکنان زمین با وجود شکایات زیادی که در کاهش جمعیت آنها میشد، به سطحی تنزل کرد که برای کشت زمین، در شرایط ناقص کشت و آبادانی زمین در آن دوره، لازم مینمود.
ترجمه: سیروس ابراهیمپور
آدام اسمیت در کتاب «ثروت ملل» توضیح میدهد که زیاد شدن شهرهای بازرگانی و صنعتی و افزایش ثروت آنان به سه طریق مختلف به بهبود و آبادانی کشوری که به آن تعلق داشتند، کمک کرد. از نظر اسمیت، شهرها نخست بازار نقدی و بزرگی برای مواد اولیه دهات بودند و موجب دلگرمی و تشویق کشت و آبادانی بیشتر زمین شدند. این فواید حتی محدود به دهاتی نبود که در نزدیکی شهرها قرار گرفته بودند، بلکه کم و بیش به تمام روستاهایی که معاملاتی با آنها داشتند، کشیده شد. شهرها بازار خوبی برای مواد خام با فرآوردههای روستاها بودند و در نتیجه موجب تشویق صنعت و آبادانی همه آنها شدند. اما حومه شهر خودشان به علت مجاورت طبعا بزرگترین فایده را از این بازار برد. زیرا محصول خام آن در حملونقل هزینه ناچیزی داشت و بازرگانان میتوانستند قیمت بهتری به کشاورزان بدهند و با وجود این با مصرفکنندگان خود به همان قیمت مواد خامی که از دهات دور به دست آمده بود، معامله میکردند.