مکتب هترودوکسی جدید

در سال۲۰۰۲، دانیل کانمن جایزه نوبل اقتصاد را به‌دلیل پیشرفت در نظریه اقتصاد رفتاری، با وجود اینکه یک اقتصاددان نبود، بلکه یک روانشناس بود، دریافت کرد. در سال۲۰۱۷، جایزه نوبل اقتصاد برای توسعه اقتصاد رفتاری به ریچارد تالر از دانشگاه شیکاگو اعطا شد. او به‌دلیل گنجاندن مفروضات واقع‌بینانه از حوزه روانشناسی در تحلیل تصمیم‌گیری در اقتصاد، بررسی پیامدهای عقلانیت محدود، ترجیحات اجتماعی و عدم خودکنترلی مورد قدردانی قرار گرفت. تالر نشان داد که چگونه این ویژگی‌های انسانی به‌طور سیستماتیک بر تصمیم‌گیری فردی و رفتار بازار تاثیر می‌گذارد (تالر، ۲۰۱۵). او مهم‌ترین سهم خود را این واقعیت می‌داند که توانست اقتصاددانان جریان اصلی (ارتدوکس) را اقناع کند که تصمیمات اقتصادی فقط تصمیمات انسانی هستند.

بنابراین گاهی اوقات می‌توانند غیرمنطقی باشند. درنتیجه این ارزش‌گذاری، محبوبیت اقتصاد رفتاری، مالی رفتاری و سایر رشته‌های مبتنی بر رویکرد رفتاری افزایش یافته است. تالر یکی از برجسته‌ترین نمایندگان اقتصاد رفتاری معاصر و همچنین بنیان‌گذار امور مالی رفتاری است. او نیز مانند سایر نمایندگان هترودوکسی موضعی انتقادی درباره نقطه شروع اساسی اقتصاد جریان اصلی مفهوم نئوکلاسیک «انسان اقتصادی» اتخاذ می‌کند. او تاثیر عادات، خلق و خوی، تعصبات بر رفتار اقتصادی و اینکه چرا در شرایط خاص، افراد رفتار غیرمنطقی دارند، بررسی می‌کند. این نکات امکان تکمیل و تصحیح دانش اقتصاد ارتدوکس را فراهم می‌کند؛ جایی که عقلانیت کامل رفتار انسان فرض می‌شود.

او بر اساس پژوهش‌های تجربی، مدل‌های نظری ارتدوکس اقتصادی را بر اساس رفتار موجودات کاملا عقلانی که آنها را اقتصاد  عقلایی(موجودات بدون احساسات، بدون اشتباه و بدون پیوندهای اجتماعی) نامیده است، تحلیل و نقد می‌کند. مدل‌های ریاضی رفتار اقتصادی ناقص هستند؛ زیرا آرایش فیزیولوژیک مغز انسان مبتنی بر روش دوگانه تفکر سریع و آهسته است. در حوزه مالی رفتاری، تالر به ناهنجاری‌های عقلانیت در بازارهای مالی پرداخت. او با فرضیه‌ای که قبلا به‌طور گسترده پذیرفته شده بود درباره بازارهای کارآمد و توصیه ناشی از آن مبنی بر اینکه بازارهای مالی نیازی به تنظیم ندارند، مخالفت کرد. او نشان داده است که ناهنجاری‌های عقلانی در بازارهای مالی وجود دارد، به‌ویژه هنگام تصمیم‌گیری تحت فشار زمان.

3

 در بازارهای مالی، اعتماد بیش از حد سرمایه‌گذاران در تخمین تحولات قیمتی آتی بر اساس تجربه معاملاتی گذشته خودشان، با پشتیبانی تحلیل تکنیکال کوتاه‌مدت منعکس می‌شود. نتیجه واکنش ناکافی تاخیری به تحولات قیمت است که منجر به حباب‌های قیمتی و ترکیدن آنها می‌شود. اقتصاد مالی رفتاری رویکرد جدیدی را در تحلیل رفتار بازار مالی ارائه می‌دهد. می‌توان نتیجه گرفت که اقتصاد رفتاری نقش یک مخالف سازنده اقتصاد ارتدوکس استاندارد را ایفا می‌کند. اقتصاددانان رفتارگرا از آزمایش‌ها و تفسیر آنها برای مطالعه و درک غیرمنطقی بودن انسان استفاده می‌کنند. با این حال، فقط حوزه‌های خاصی را بررسی می‌کند و هنوز راه‌حل جامعی برای مشکلات اقتصادی ارائه نمی‌دهد (مانند سایر رویکردهای هترودوکسی).

ویژگی مشترک هترودوکسی (هترودوکسی چپ، مکتب نئواتریش و هترودوکسی جدید) رد ارتدوکس، به‌ویژه روش‌های تحقیق آن است. آنها این اصل را که افراد همیشه منطقی هستند، مفهوم «انسان اقتصادی»، استفاده از رویکرد رسمی-قیاسی، استفاده از روش‌های ریاضی در مواردی که برای این کار مناسب نیستند و سیستم بسته اقتصاد ارتدوکس را رد می‌کنند. هترودوکسی نشان‌دهنده سنت‌های نظری بسیار متنوعی است که نه تنها بین هترودوکسی جناح چپ، مکتب اتریش نو و هترودوکسی جدید، بلکه در درون این سنت‌های هترودوکسی نیز تفاوت دارد. آنها در موضوعات خاصی که به آنها پرداخته می‌شود و همچنین راه‌حل‌های پیشنهادی برای مشکلات اجتماعی- اقتصادی متفاوت هستند.

آنها با دیدگاه‌ها، نظرات و توصیه‌های خود الهام‌بخش توسعه علم اقتصادی و همچنین سیاستگذاران اقتصادی هستند. با این حال، آنها هنوز راه‌حل جامعی برای مشکلات اقتصادی ارائه نمی‌دهند،که جایگزینی منسجم برای اقتصاد ارتدوکس باشد. تلاش برای قرارگیری علوم انسانی بر پایه‌های روان شناختی به دانیل کانمن و ریچارد تالر محدود نمی‌شود. ویلهم دیلتای، فیلسوف و مورخ بزرگ سده نوزدهم نیز بر لزوم قرارگیری علوم انسانی بر پایه روان‌شناسی تاکید داشت.

از نظر او همان‌گونه که ریاضی زبان و روش علوم طبیعی است، روان‌شناسی باید زبان و روش علوم انسانی باشد. دیلتای در نظریات هرمنوتیکی خود نیز تحت تاثیر مکتب رمانتیسم و افکار استاد خود شلایرماخر بوده است. دیلتای برای ترسیم روش‌شناسی عام برای علوم انسانی از نظریه شلایرماخر کمک می‌گیرد و همانند او برای فهم پدیده‌های انسانی بر نیت ذهنی مولف و تجربه زندگی او تاکید دارد. وی معتقد بود همان‌گونه که متن مکتوب و گفتار، تجلی مقاصد و اندیشه‌های نهفته مولف و گوینده آنهاست، افعال و حوادث نیز تجلی و ظهور نیات و اندیشه‌های آفرینندگان آنهاست. مجادلات روش شناختی در اقتصاد پایانی ندارد و پایانی نیز نخواهد داشت و ازآنجاکه قلمرو این مجادلات بیشتر در حوزه فلسفه علم قرار دارد، هنوز بحث بر سر علم یا فلسفه بودن اقتصاد جریان دارد.