نشسته بر شانه غولها
خلاقیت جزو اصلی هر کاری است. در علم، ما همواره کشفهای جدیدی میبینیم. محصولات جدیدی میآیند که خط تولید را تغییر میدهند و در نتیجه شرکتها باید به سرعت خودشان را با کاری که دارد رخ میدهد تطبیق دهند و آن ارائه محصولات با کیفیت عالی است. امروزه دیگر خلاقیت در صنعت انتخابی نیست بقیه جاها هم کم و بیش مشابه است. گفتم که خلاقیت چیزی است که ما را از حیوانات متفاوت میکند. حیوانات هم میتوانند فکر کنند و زندگی روزمره آنها در طول میلیونها سال هیچ تغییری نداشته است.
انسانها حدود ۷۰ هزار سال روی زمین بودهاند و ما چند انقلاب در زمینههای مختلف صنعت، کشاورزی، فکری، و فناوری داشتهایم که زندگیمان را متحول کرده است. متاسفانه اکثر افراد در این زمینه حرکت نمیکنند. من معتقدم که هر کس میتواند لئوناردو داوینچی باشد و تلاش میکنم که این را به دانشجویانم نشان دهم. این توانایی میتواند تقویت شود. آموزش و آگاهی و همچنین خیالورزی به نوآوری کمک میکند. شما باید مسیری که در آن مشتاق هستید را داشته باشید. اشتیاق و علاقه باید باشد تا سریع دلسرد نشوید. هدف و دیدگاه نیز خیلی مهم است. یک دانه دیدگاه توانایی این را دارد که یک درخت بشود. مسیر رسیدن به آن الزاما واضح نیست، ولی مهم تنها این است که باغبان به آن آب بدهد و مراقبش باشد.
سه نوع آدم وجود دارد: نوع اول کسانی هستند که تنها کارهای کوچک میکنند، زیرا به هیچ چیزی علاقه خاصی ندارند. نوع دوم کسانی هستند که نگاه میکنند که چه چیزی را میتوانند به دنیا ارائه کنند. نوع سوم کسانی هستند که همواره نگاه میکنند چه موقعیتهایی در جهان خارج برایشان وجود دارد. ما باید نوع دوم باشیم، زیرا آنها به دنبال چیزی هستند که میتوانند بهصورت یگانه ارائه دهند. دیدگاه داشتن خیلی مهم است و همانطور که هلن کلر گفته کورترین افراد کسی است که دیدگاه ندارد. بدون آن زندگی روزمره تنها چیزی تکراری خواهد بود. زندگی وقتی که صاحب یک دیدگاه باشد بسیار متفاوت خواهد بود و این باید بیشتر از خودمان شروع شود. این موضوع خیلی مهم است که من چه باشم و چه نباشم. مهمترین عامل محرک در زندگی من این است که میتوانم در دنیا تاثیرگذار باشم نه پول یا موفقیت من. من از سال ۲۰۰۴ در پروژه ناسا فعال بودهام و گمان نمیکنم که این پروژه تا وقتی که من هستم به نتیجه برسد. تصویر کمک به بشریت است که به من انرژی میدهد. علاقه نیز مهم است و همانطور که میگویند باید علاقهمان را دنبال کنیم. نلسون ماندلا گفته که علاقه را تنها در قلبتان میتوانید بیابید. اینکه هر کس به یک چیزی علاقه دارد به رنگ بخشیدن به جامعه بشری کمک میکند.
بعد از اینها آموزش و دانش است. ما در مدرسه بخش کوتاهی از چیزهایی را که باید بدانیم یاد میگیریم. بهترین نوع آموزش آن است که ما را یگانه میکند و این با علاقه و کنجکاوی به وقوع میپیوندد. خلاق بودن یعنی کارهایی که متفاوت است را انجام بدهیم و برای این کار اول از همه خودتان باید متفاوت باشید و برای متفاوت بودن باید مسیری که در زندگی طی میکنید متفاوت باشند. مارک تواین گفته من هرگز نمیگذارم که مدرسه رفتنم با آموزشم تداخل پیدا کند. جنبه بعدی تخیل است که خود از کنجکاوی الهام میگیرد و به ما حس قدردانی میدهد. در نهایت نیز به فکر کردن خلاقانه میانجامد. پس ما باید کنجکاویمان را زنده نگه داریم. برای همین بهترین دوره زندگی ما دوران کودکی است، زمانی که همه چیز برای ما جدید است ولی به مرور زمان این امر کمرنگ میشود. ما نباید آن را از دست دهیم.
اینشتین میگوید ما فکر میکنیم که رفاه و آسایش برای زندگی مهم هستند، در حالی که کلید اصلی زندگی داشتن عشق و علاقه است. من همواره به دانشجویانم میگویم که حس رقابت و مقایسه خود با دیگران بدترین چیز ممکن برای خلاقیت است. این مثل مسابقه دو بین موشهاست. حتی اگر هم برنده شویم همچنان عقب خواهیم ماند. ما باید برای خودمان بدویم و سعی کنیم که دویدن ما بهصورت یک اسطوره باقی بماند.
ارسال نظر