آثار هوش مصنوعی بر بازار کار
در این میان دو دیدگاه خوشبینانه و بدبینانه وجود دارد. خوشبینها فناوری جدید را وسیلهای برای رهایی کارگران از کارهای سخت میدانند و بدبینها زنگ خطر تهدید قریبالوقوع مشاغل و خطر بیکاری گسترده را گوشزد میکنند. اما بدیهی است که بررسی دقیقتر این موضوع نیازمند جمعآوری داده و تعریف شاخصهایی متکی بر ویژگیها و پتانسیلهای خاص هوشمصنوعی است تا بتواند پیامدهای آن بر تقاضای نیروی کار و توزیع درآمد را بهطور دقیق نشان دهد. در حال حاضر تاثیر هوشمصنوعی (AI: Artificial Intelligence) بر بازار کار و اشتغال موضوع مورد بحث بین محققان و سیاستگذاران است. اما با توجه چندوجهی بودن بازار کار میتوان پیشبینی کرد که ظهور هوشمصنوعی، بازیگران اصلی بازار کار (شامل خانوارها، بنگاههای اقتصادی، دولت و سیاستهای آن و در نهایت قانون و مقررات موجود در بازار کار) را تحتتاثیر قرار بدهد و شدت و میزان اثرگذاری بر نیروی انسانی بسته به جنسیت، تحصیلات، منطقه و نوع فعالیت متفاوت باشد.
بر همگان واضح است که هوشمصنوعی پتانسیل تغییر مشاغل و نیازهای مهارتی، افزایش رشد اقتصادی، نوآوری و ایجاد فرصتهای جدید برای کارگران را دارد. بهعبارت دیگر هوشمصنوعی در حال تغییر شکل دادن اقتصادها و جوامع همراه با ارائه محصولات و خدمات جدید، افزایش بهرهوری و کاهش هزینههاست. اما در این میان نگرانیهایی در خصوص افزایش جابهجایی شغلی، تشدید نابرابری درآمد یا تخریب و حذف مشاغل هم وجود دارد. این نگرانیها ناشی از توانایی تطبیق سریع هوشمصنوعی با بسیاری از مشاغل، سیال و روان بودن هوشمصنوعی و پتانسیل اثرگذاری آن بر هر یک از بخشهای اقتصادی است. از منظر نظری، تاثیر هوشمصنوعی بر اشتغال و دستمزد مبهم است و به نوع هوشمصنوعی در حال توسعه و استقرار، نحوه توسعه و استقرار آن، شرایط و سیاست بازار کار بستگی دارد. اما شواهدی وجود دارد که نشان میدهد افرادی که در مشاغل با دستمزد بالاتر یا تحصیلات بالاتر هستند، رشد دستمزد بالاتری را با ظهور هوشمصنوعی تجربه میکنند.
بهعبارت دیگر هوشمصنوعی مکمل این دست از کارگران خواهد بود و بهطور مشابه، برخی از شرکتها که نسبت به سایرین در جایگاه بهتری برای توسعه یا استقرار هوشمصنوعی قرار دارند، از این مزایا سهم بیشتری میبرند. با این رویه بدیهی است که در ابتدا دستاوردهای هوشمصنوعی به تعداد خاصی از کارگران یا شرکتها (با قدرت بیش از حد در بازار) محدود میشود و این مساله شکاف و نابرابری در بازار کار را تشدید خواهد کرد. هوشمصنوعی نقش مهمی در تسهیل همکاری انسان و ماشین بازی میکند، همچنین به کارگران در اجرای وظایف خستهکننده یا سختگیرانه کمک میکند و در عین حال به آنها اجازه میدهد تا از تواناییهای منحصربهفرد انسانی خود استفاده کنند. هوشمصنوعی میتواند راهحلهای مناسبی برای مدیریت منابع انسانی ارائه دهد و بهطور کلی هوشمصنوعی با بازطراحی مشاغل، نحوه تعامل کارگران با یکدیگر و تعامل کارگران با ماشین را تغییر میدهد و بهمراتب نحوه نظارت و کنترل بهرهوری نیز دستخوش تغییر خواهد شد. بهعبارت کلیتر هوشمصنوعی بر قواعد و روابط بازار کار اثر گذاشته و آن را نیز تغییر میدهد.
از نظر تاثیر هوش مصنوعی بر تخریب مشاغل، بررسیها نشان میدهد که قرار گرفتن در معرض هوشمصنوعی لزوما به معنی از بین رفتن مشاغل نیست (Lane, M., & Saint-Martin, A. (۲۰۲۱). The impact of Artificial Intelligence on the labour market: What do we know so far?.)، بلکه این فرآیند ایجاب میکند کارگران برای سازماندهی مجدد وظایف، انجام وظایف جدید و مقابله با از دست دادن شغل، مهارتهای جدیدی بیاموزند. بنابراین، غالب تاثیرات هوشمصنوعی بر بازار کار، مبتنی بر سازماندهی مجدد وظایف و مشاغل است و مکمل فعالیت نیروی انسانی خواهد بود، نه اینکه جایگزین آن شود. البته مهارتآموزی در این فرآیند، تنها بهمعنای کسب مهارتهای مرتبط با هوشمصنوعی نیست، بلکه بر مهارتهایی که هوشمصنوعی قابلیت انجام آن را ندارد نیز تاکید میکند؛ از جمله هوش خلاق و اجتماعی، مهارتهای استدلال و مهارتهای مقابله با عدمقطعیت.
در این میان میزان تاثیر هوشمصنوعی بر اشتغال، به میزان انگیزه شرکتها برای حفظ و بازآموزی کارکنان و عوامل نهادی و زیرساختها مانند آموزش و مهارتآموزی، قابلیت جستوجوی شغل و سیاستهایی نظیر تامین مالی، مشوقهای مالیاتی و سیستمهای مزایای اجتماعی بستگی دارد. البته بیان این نکته مهم است که اگر صرفا هوشمصنوعی وظایف کارگران را تسهیل کند و تاثیر چندانی بر افزایش در بهرهوری نداشته باشد، سهم چندانی از مزایای این فناوری جدید، به کارگران نخواهد رسید. برای ایجاد آثار مثبت رفاهی و انگیزشی برای کارگران، باید هوشمصنوعی، مشاغل جدید با بهرهوری بالاتر ایجاد کند تا با ارائه خدمات و محصولات جدید و نو، تقاضای مصرفکننده افزایش یافته و در نتیجه تقاضا برای نیروی انسانی هم افزایش یابد.
البته بررسیها و مطالعات نشان میدهد (Gmyrek, P., Berg, J., & Bescond, D. (۲۰۲۳). Generative AI and Jobs: A global analysis of potential effects on job quantity and quality. ILO Working Paper, ۹۶.) که تفاوت در ساختارهای شغلی و زیرساختهای مربوط به توسعه فناوری باعث میشود تا تاثیر هوشمصنوعی در کشورهای پیشرفته و کمتر توسعهیافته یکسان نباشد. همینطور براساس نوع مشاغل و جنسیت نیروی کار میزان اثرپذیری از هوشمصنوعی متفاوت خواهد بود. اما نکته مهم این است که ورود و نفوذ هوش مصنوعی به اقتصاد در جوامع مختلف اجتنابناپذیر است و طبعا فارغ از آثار مثبت یا منفی، تمام زوایای بازار کار از جمله کمیت و کیفیت مشاغل، توزیع درآمد، بهرهوری، کنترل و نظارت و قواعد بازی متاثر از هوش مصنوعی خواهد بود و این ضرورت نگرش و مدیریت جدید منابع انسانی را نشان میدهد.
به هر حال سوالات زیادی در این میان مطرح است؛ از جمله درک اینکه چگونه شرکتها و کارگران به انتقال هوشمصنوعی نگاه میکنند، چگونه تصمیمگیری میشود و تحت چه مدلهای مدیریتی و چه سیاستها و نهادهایی هدایت میشود؟ اما در نهایت میتوان گفت که اثرات اجتماعی و اقتصادی هوشمصنوعی تا حد زیادی به نحوه مدیریت آن بستگی دارد و نتایج انتقال تکنولوژی از پیش تعیینشده نیست و این انسانها هستند که باید روند و کیفیت انتقال فناوری را هدایت کنند. در این میان توصیه میشود در جهت مدیریت صحیح هوشمصنوعی و تقویت آثار مثبت آن بر بازار کار، اقدامات زیر به کار گرفته شود:
• توانمندسازی کارگران برای استفاده موثر و تعامل سازنده با سیستمهای هوشمصنوعی (تجهیز آنها به مهارتهای لازم)؛
• حصول اطمینان از بازتوزیع عادلانه مزیتهای هوشمصنوعی بین کارگران (از طریق گفتوگوهای اجتماعی)؛
• ارائه برنامههای آموزشی و حمایت از افراد آسیبدیده ناشی از جابهجاییهای شغلی و فراهمسازی دسترسی این افراد به فرصتهای جدید در بازار کار؛
• ترویج استفاده مسوولانه از هوشمصنوعی در محل کار برای افزایش ایمنی کارگران؛
• بالا بردن کیفیت مشاغل و تقویت کارآفرینی و بهرهوری، با هدف تضمین اشتراک منصفانه مزایای هوشمصنوعی.