رابطه مناسب بخش‌خصوصی با دولت

آن برنستین: به شما خوشامد گفته و از حضورتان در این گفت‌وگو تشکر می‌کنم. می‌دانم شما خانم دوریس کرنز گودوین نویسنده آمریکایی و به‌‌‌‌‌ویژه کتابش درباره زندگی آبراهام لینکلن «تیمی از رقبا» را دوست دارید. چه چیز خاصی شما را به این کتاب علاقه‌‌‌‌‌مند کرد؟

میک دیویس: من آبراهام لینکلن و تاثیرگذاری وی بر آمریکا را بسیار تحسین می‌کنم. کار مهم او تشکیل غیرعادی‌‌‌‌‌ترین کابینه تاریخ آمریکا بود؛ کابینه‌‌‌‌‌ای که اعضای آن وی را دوست نداشتند. او با کمک آنها آرمان مشترکی ساخت تا به منافع آمریکا کمک کنند. این درسی بزرگ برای همه سیاستمداران امروز است: پر‌کردن اطراف خود با آدم‌های همفکر و چاپلوس، دستورالعملی برای فاجعه‌‌‌‌‌آفرینی است. احاطه‌کردن خود با کسانی که به چالش‌‌‌‌‌تان می‌‌‌‌‌کشند که خردمند هستند و قابلیت دارند، روش اساسی خلق ارزش و ثروت‌‌‌‌‌آفرینی است. همین پیشنهاد برای کسب‌وکارها نیز معتبر است.

 با توجه به فعالیت شما در معاملات کلان معدنی در سراسر جهان و حضور جدی در حوزه فناوری و توسعه باتری، روشن است که به درک تحولات و روندهای جهانی نیاز دارید. آینده چین، هند و آفریقا را چگونه می‌‌‌‌‌بینید؟

صنعتی‌‌‌‌‌شدن چین که صدها‌میلیون نفر را از جامعه کشاورزی به جامعه شهری انتقال داد، نقشی مهم در موفقیت کسب‌وکارم داشت؛ چون به من آموخت چگونه باید شرکت اکستراتا Xstrata را رشد بدهم. تاسیس شرکت با این پیش‌فرض بود که اگرچه مصرف کالاهای اولیه و فلزات در جهان توسعه‌‌‌‌‌یافته رو به کاهش است در چین شروع به جهش کرده‌است.

از درون رشد این کشور، جامعه دائما پیچیده‌‌‌‌‌تری بیرون می‌آید که هر روز با بده-بستان بین آزادی اقتصادی و آزادی سیاسی مواجه‌اند. ایده اینست که می‌توان میزان زیادی آزادی اقتصادی ارائه کرد به‌شرطی که [نبود] آزادی سیاسی به چالش کشیده نشود. چنین وضعی چالش‌های زیادی ایجاد می‌کند. مجموعه چالش‌های احیانا مهم‌تر ناشی از این واقعیت است که چین وارد کسری جمعیتی شده‌است؛ یعنی تعداد افرادی که نیروی کار را ترک می‌کنند بیش از آنهایی است که وارد می‌شوند. در چنین وضعیتی دستمزدها بالا می‌رود اما تقاضا برای خدمات دولت نیز زیاد خواهد شد، درحالی‌که تور ایمنی اجتماعی که کشورهای جهان اول می‌توانند از عهده ارائه‌‌‌‌‌اش برآیند، هنوز وجود ندارد.

پرسش مهم اینست که آیا چین به‌زودی و به حد کافی ثروتمند می‌شود که توانایی مقابله با کسری جمعیت را داشته باشد؟ درحالی‌که جهان نگران صعود و خیزش چین است، من بیشتر نگران شکست‌خوردن چین و تبعات آن هستم تا موفقیت چین، چون از عواقب اقتصاد به حد کافی ثروتمند نشده که توانایی مقابله با التهابات ناشی از کسری جمعیت را ندارد، می‌‌‌‌‌ترسم. جامعه آینده چین با افزایش تنش‌ها و ناآرامی‌‌‌‌‌ها روبه‌رو است و این احتمال می‌رود که رهبری چین دنبال یافتن مقصرها و دشمنان خارجی باشد تا بر تنش‌های درونی سرپوش گذارد و آنها را سرکوب کند.

اقتصاد هند همیشه بزرگ‌ترین امید و وعده را در خود داشته است اما بزرگ‌ترین ظرفیت هرگز محقق‌نشده را تحویل داده‌است. کشوری با مزیت جمعیتی و مردمان بسیار هوشمند، در عین‌حال که ماهیت پردردسر و شریرانه عرصه سیاسی آن، بر ظرفیتش برای رهایی از اقتصادی زراعی غلبه یافته‌است. وقتی بادهای موسمی خوب است هند خوب عمل می‌کند؛ وقتی بادهای موسمی بد است هند بد عمل می‌کند. هند مشکلات زیادی در بهره‌‌‌‌‌وری دارد چون نمی‌تواند چالش‌های زیرساختی خود را برطرف کند. ترکیب دولت فدرال با قیدهای بورکراتیک به ارث رسیده از بریتانیا و ناتوانی در کنترل‌کردن قدرت هر ایالت، یعنی هند همیشه در آستانه داشتن نفوذ چشمگیر در اقتصاد جهانی بوده‌است اما هرگز کاملا به آنجا نمی‌رسد.

من همیشه تلاش کرده‌‌‌‌‌ام دیدگاه خودم درباره کسب‌وکارها را بر اساس مجموعه باورها و نظرات محکمی شکل دهم اما به گمانم چالش امروز دشوارتر‌شدن شکل‌‌‌‌‌گیری باور است. در مورد آفریقا به‌طور قطع این‌گونه است. بسیار آسان است دیدگاه منفی داشته باشیم و بگوییم بیشتر آفریقا درون دره‌‌‌‌‌ای افتاده و در حال محو‌شدن است چون با مشکلات رشد شدید جمعیت و رشد ناکافی آموزش مواجه است و عملکرد اقتصادی بسیاری از کشورهای آفریقایی همچنان ضعیف است. نبود زیرساخت کافی برای پشتیبانی از رشد، فساد گسترده و حکمرانی ضعیف، همگی به چالش‌های بزرگ آفریقا دامن می‌زنند، با این حال این قاره مزایای بسیار زیادی نیز دارد. با جمعیت جوانی که یک بازار مصرف قوی ایجاد می‌کند، احساس می‌کنم اگر این قاره فقط یک‌‌‌‌‌چهارم مواد لازم برای رشد سالم اقتصادی را دریافت کند، چیزهای زیادی برای ارائه خواهد داشت، اما در حال‌حاضر، احساسی که دارم بیشتر منفی است تا مثبت.

درباره تغییرات اقلیمی و کاری برای آن کردن، چقدر همگان جدی هستند؟ شما مقابله با این چالش را «تغییر بلندمدت» نامیدید. منظورتان چه بود؟

کشورهای گروه۷ و گروه۲۰ و ملت‌هایی که برای کنفرانس تغییرات اقلیمی کوپ۲۶ در گلاسکو حضور داشتند بیانیه‌‌‌‌‌های زیادی منتشر کردند که می‌خواهیم به وضعیتی برسیم که گرمایش جهانی بیش از ۵/ ۱درجه سانتی‌‌‌‌‌گراد بالاتر از میانگین پیش از صنعتی‌‌‌‌‌شدن نشود. برای رسیدن به این هدف دنیای دیگری نیاز است. ۶۰گیگاتن معادل گاز گلخانه‌‌‌‌‌ای دی‌اکسیدکربن که سالانه به اتمسفر می‌‌‌‌‌فرستیم باید به زیر۳۰ گیگاتن کاهش یابد که معادل ۵۸‌درصد کاهش است. این بیانگر یک گسستگی اساسی در روش تامین و استفاده ما از انرژی است. تنها راه برای رسیدگی به این مساله، کاهش میزان برق تولیدی از سوخت‌‌‌‌‌های فسیلی است. در حال‌حاضر، انرژی هسته‌‌‌‌‌ای هنوز پذیرش سیاسی نیافته‌است. حتی اگر سیاستمداران همین امروز بتوانند با شهروندان در رابطه با انرژی هسته‌‌‌‌‌ای به نقطه اشتراکی برسند، ۱۵سال‌زمان می‌برد تا تزریق جدی انرژی هسته‌‌‌‌‌ای را به این ترکیب داشته باشیم. انرژی‌‌‌‌‌های تجدیدپذیر باید از ۲۵‌درصد ترکیب انرژی امروزی به چیزی بین ۸۵ تا ۹۰‌درصد تا سال‌۲۰۵۰ برسد و این انرژی را تنها می‌توان از انرژی خورشیدی و بادهای دریایی و خشکی به‌دست آورد. برق آبی مولفه مهمی نخواهد بود. هرچه بیشتر این نوع انرژی تجدیدپذیر را به شبکه برق وارد کنید، ناپایداری بیشتر می‌شود چون ماهیت متناوبی دارد، بنابراین باید مقدار قابل‌توجهی از ظرفیت پشتیبان برای هموارسازی این منبع در شبکه داشته باشید و این را نمی‌توان از سوخت‌‌‌‌‌های فسیلی به‌دست آورد، چون کل هدف را شکست می‌دهد، بنابراین اگر از انرژی هسته‌‌‌‌‌ای به‌دست نمی‌آید، باید از سیستم‌‌‌‌‌های ذخیره‌‌‌‌‌سازی باتری بزرگ‌مقیاس تامین شود.

اجماع این است که موتور احتراق داخلی باید منسوخ شود و حمل‌ونقل با وسایل نقلیه برقی انجام شود. من می‌‌‌‌‌گویم درست است زیرا حمل‌ونقل تقریبا در قلب همه کارهای ما قرار دارد. تغییر روش استفاده از حمل‌ونقل یک پیشنهاد اساسی برای درک‌کردن مردم است که باید به روشی متفاوت زندگی کنند، اما ما امروز پنج‌میلیون وسیله نقلیه برقی در جاده‌‌‌‌‌ها داریم و اگر بخواهیم به هدف ۵/ ۱درجه سانتیگراد نزدیک شویم، باید در ۲۰سال‌آینده به ۳۰۰‌میلیون خودروی برقی در جاده‌‌‌‌‌ها برسیم که به نوبه خود نیازمند مقادیر عظیمی گیگاوات ساعت ذخیره‌شده در باتری‌‌‌‌‌ها است. با توجه به این واقعیت که طرف عرضه صنعت برای پاسخگویی به این سطح از تقاضا آماده نیست، این هدف چگونه محقق می‌شود؟

آنچه در حال رخ‌دادن است، ائتلافی از سیاستمداران، فعالان مدنی و تامین‌‌‌‌‌کنندگان سرمایه است که همه به این نتیجه ساده می‌‌‌‌‌رسند که حفظ زندگی در این سیاره به روشی که می‌خواهیم مستلزم کاهش قابل‌توجه ردپای کربن است، بنابراین قصد جدی است، اما فکر می‌کنم امید چندانی به رسیدگی به مسائل واقعی موردنیاز برای رسیدن به آن هدف نیست و این یک نگرانی بزرگ است. برنامه‌های فعلی در طول عمر من به آن هدف نمی‌‌‌‌‌رسند.

یکی از مزیت‌های بزرگ کسب‌وکارها این است که می‌توانند تحت حکومت‌‌‌‌‌ها و رژیم‌‌‌‌‌های بسیار متفاوت در سراسر جهان فعالیت کنند. این گاهی اوقات می‌تواند بسیار ناراحت‌‌‌‌‌کننده باشد. دیدگاه شما درباره شرکت‌های معدنی که در رژیم‌‌‌‌‌های ضددموکراتیک و اغلب بسیار فاسد مانند گینه استوایی فعالیت می‌کنند چیست؟ بده-بستان‌‌‌‌‌ها چیستند؟

سقوط به دامن شر با گام‌‌‌‌‌های کوچک و تدریجی اتفاق می‌افتد. زندگی از نقطه مطلوب و با فضیلت شروع می‌شود اما در مسیر با توجه به چالش‌هایی که روبه‌رو هستید، یک‌سری بی‌‌‌‌‌شرفی‌‌‌‌‌های کوچک مرتکب می‌شوید تا بتوانید در محیط خاصی زندگی کنید و چون آن تغییرات کوچک هستند، نخستین تغییر و انحراف خیلی بد به‌نظر نمی‌آید، اما سپس خود را در مسیر شیطانی می‌‌‌‌‌یابید و پیش از اینکه به خود بیایید تا گردن در فاضلاب فرو رفته‌‌‌‌‌اید.

این چالشی است که کسب‌وکارها نیز مانند انسان‌ها با آن روبه‌رو هستند. شرکت‌های معدنی وارد مکان‌های خاصی می‌شوند چون خداوند منابع معدنی را آنجا قرارداده است. فعالیت معدنی آنها بر اساس انجام یک عمل خیر عمومی است که می‌توانند اثر مثبت عظیمی روی جوامع محلی آنجا بگذارند. چنین شرکت‌هایی مردم را از زندگی فقیرانه به سمت اقتصاد پایدار سوق می‌دهند، از جنبه آموزشی و مراقبت‌های بهداشتی برای آنها ارزش زیادی می‌‌‌‌‌آورند و ساختار آن جوامع را به سمت بهتر‌شدن تغییر می‌دهند. در عین‌حال که مشغول استخراج و تولید کالاهای حیاتی برای جهان نیز هستند. با اینکه مردم فکر می‌کنند شرکت‌ها ‌‌‌‌‌نمی‎توانند این کارها را به شیوه‌‌‌‌‌ای انجام دهند که به محیط‌زیست‌‌ زیانی وارد نشود اما آنها واقعا می‌توانند.

از نظر اغلب این شرکت‌ها می‌توان حکمرانی را درون آن کشورهای فاسد مدیریت کرد و به توافق‌‌‌‌‌ها و تفاهم‌‌‌‌‌هایی رسید‌که اصول اخلاقی شرکت‌ها به‌خطر نیفتد. بیشتر اوقات این امکان وجود دارد، اما گاهی اوقات این‌‌‌‌‌طور نیست. بسیار دشوار است که بدانیم در چه مقطعی یک شرکت باید به این نتیجه برسد که آنجا دیگر جای ماندن نیست. مطمئنا نمی‌تواند بر این اساس باشد که دموکراسی وجود ندارد، زیرا در این‌صورت ما کالاهای اولیه موردنیاز جهان را تولید نخواهیم کرد، اما برخی از ارزش‌های مطلق جهانی وجود دارد که شرکت‌ها نمی‌توانند و نباید آنها را زیر پا بگذارند: جایی‌که با افراد جامعه تبعیض‌‌‌‌‌آمیز رفتار می‌شود، یا جایی‌که حکمرانی آنقدر بد است که قادر به ادامه فعالیت نیستید مگر اینکه آلوده به فساد گسترده و مداوم شوید.

زمانی‌که در بخش معدن بودم، سعی کردم این‌ها را تشخیص دهم. ممکن است برخی مکان‌های جغرافیایی وجود داشته باشند که من نمی‌توانستم در آنها کار کنم، زیرا نمی‌دانم چگونه ریسک‌های سقوط به شر را کاهش دهم. در مکان‌های جغرافیایی دیگر این تصمیم پیچیده‌‌‌‌‌تر است، جاهایی که دموکراسی یا مجموعه ارزش‌های حقوق بشری وجود ندارد، با این حال جامعه به‌گونه‌ای عمل می‌کند که می‌‌‌‌‌بینید با مردم به‌طور ‌برابر رفتار می‌شود، جایی‌که افراد در آن پیشرفت می‌کنند و دولت‌ها عملا به زیان جامعه ‌عمل نمی‌کنند، به‌رغم این واقعیت که ممکن است به‌گونه‌ای عمل نکنند که من انتخاب می‌کنم، بنابراین فکر می‌کنم این پرسشی بسیار پیچیده است و فرد و شرکت باید دائما هوشیار باشند تا روی آن سطح لغزنده رو به پایین و ظلمانی قرار نگیرند.

در آفریقای‌جنوبی وارد‌شدن رهبران کسب‌وکار - کارآفرینان واقعی و سرمایه‌‌‌‌‌دارها- به حوزه سیاست رفتار غیرمعمولی است. چرا تصمیم گرفتید وارد یک حزب سیاسی در انگلستان شوید و چگونه خود را با واقعیت‌‌‌‌‌های عرصه سیاسی وفق دادید؟ توصیه شما به دیگر رهبران کسب‌وکار که‌در صدد ورود به سیاست هستند، چیست؟

من با حزب محافظه‌‌‌‌‌کار ارتباط برقرار کردم چون بر اساس باورهای خاصی عمل می‌کنم. وقتی جرمی کوربین رهبر حزب کارگر شد، فکر می‌‌‌‌‌کردم شرایط خطرناکی است چون نظام ارزشی او فاسد است. فکر می‌‌‌‌‌کردم برای جامعه بریتانیا خطرناک است و صادقانه بگویم، فکر می‌‌‌‌‌کردم برای من هم خطرناک است. نمی‌توانستم به دنیایی فکر کنم که در آن سعی نکردم او را از نخست‌وزیر‌شدن بازدارم.

پس از انتخابات عمومی ۲۰۱۷، برای من روشن شد حزب محافظه‌‌‌‌‌کار ظرفیت تبلیغاتی خود را از دست داده‌است و اگر این ظرفیت را بازسازی نکند، به احتمال زیاد در انتخابات عمومی بعدی بازنده خواهد شد، بنابراین به ترزا می ‌مراجعه کردم و گفتم او باید مدیریت حزب محافظه‌‌‌‌‌کار را حرفه‌‌‌‌‌ای کند و به فردی مستقل و بی‌طرفی نیاز دارد که بیاید و آن را اداره کند. با توجه به شناختی که از رفتار سیاستمداران داشتم، گفتم به مدت چند سال‌آمادگی دارم این کار را بکنم و بخش کمپین حزب را اداره کنم.

خیلی سریع فهمیدم از همه مهم‌تر باید قابلیت مبارزات انتخاباتی را در کف خیابان‌‌‌‌‌ها به‌‌‌‌‌روز کنیم که به‌معنای یافتن فعالان اجتماعی و سیاسی جدیدی است که می‌‌‌‌‌توانیم در سراسر کشور مستقر کنیم. همچنین تشخیص دادم باید داده‌های رأی‌‌‌‌‌دهندگان در سراسر کشور را جمع‌آوری کنیم و از تکنیک‌‌‌‌‌های فوق‌‌‌‌‌العاده‌‌‌‌‌ هوش‌مصنوعی برای بررسی آن داده‌ها و تعیین ویژگی‌های فردی که می‌تواند به حزب رای دهد، استفاده کنیم. من محافظه‌کاران را وادار کردم روی این دو هدف خاص تمرکز کنند و به مدت دو سال‌ این کمپین را به این شیوه اداره کردم، تا اینکه بوریس جانسون در نوامبر ۲۰۱۹ نخست‌‌‌‌‌وزیر شد. سپس نخستین فردی که اخراج کرد من بودم.

اصحاب کسب‌وکار بدون‌شک باید ارتباط معنادار و سازنده‌‌‌‌‌ای با سیاست داشته باشند. برای مثال، در کشورهایی مانند فرانسه، جریان طبیعی ورود به فرآیند سیاسی و خروج از آن در محافل و جوامع کسب‌وکاری وجود دارد. در بریتانیا، بسیاری از صاحبان کسب‌وکار در زمان‌‌‌‌‌های گذشته سیاستمدار بودند. در بریتانیا تبدیل‌شدن سیاست به قلمرو سیاستمداران حرفه‌‌‌‌‌ای، پدیده بسیار جدیدی است. دانشگاهیان و سایر اقشار جامعه نیز باید درگیر روند سیاسی باشند، زیرا سیاستمداران قرار است نماینده مردم باشند و اگر شیوه زندگی واقعی مردم را درک نکنند، نمی‌توانند نماینده مردم باشند.

به گمانم این مساله در کشوری مانند آفریقای‌جنوبی که حکمرانی و سایر مسائل وجودی چالش‌‌‌‌‌برانگیز دارد، بیشتر صادق است. اگر محافل و جوامع کسب‌وکاری در‌برابر این‌ها سکوت کنند، زیان بزرگی به کشور وارد خواهد شد، بنابراین چه وارد همکاری سیاسی با احزاب شوند و چه تریبون قوی درون احزاب داشته باشند، باید پا پیش بگذارند. اگر این کار را نکنند، گمان می‌کنم کار کشورشان تمام است.

یکی از موضوعات مهم در دوره کوتاه‌مدت نخست‌وزیری ترزا می ‌به کسب‌وکار و جامعه مربوط می‌شود. به‌نظر شما شرکت‌ها چگونه باید و می‌توانند مشروعیت بیشتری را در جوامعی که در آنها فعالیت می‌کنند، ایجاد کنند؟

من همیشه به بسیاری از کارهایی که ترزا می ‌تلاش می‌‌‌‌‌کرد انجام دهد اعتقاد داشته‌‌‌‌‌ام. من بی‌‌‌‌‌تردید با این دیدگاه او موافق بودم که سرمایه‌‌‌‌‌داری تنها در صورتی امکان ادامه بقا دارد که جامعه‌‌‌‌‌ای ایجاد کنیم که در آن عده‌ای معدود از همه امکانات برخوردار نباشند و اکثریت در حاشیه قرار نداشته باشند و ندانند چگونه می‌توانند اقدامی مشروع و قانونی انجام دهند. متاسفانه، با افزایش اتوماسیون و دیجیتالی‌‌‌‌‌شدن اقتصادها، جامعه‌‌‌‌‌ای ایجاد می‌کنیم که در آن بسیاری از مردم به فرصت‌ها دسترسی ندارند و ظرفیت تحرک اجتماعی به سمت بالا کاهش یافته‌است.

جامعه کسب‌وکاری نقش مهمی در اینجا ایفا می‌کند، زیرا اگر آنها خواهان جامعه بازار آزاد هستند که بازار، قیمت‌ها و تخصیص منابع را تعیین می‌کند و اگر می‌خواهند توانایی شکوفا‌شدن در آن محیط را داشته باشند، باید اطمینان حاصل کنند که آنها به‌عنوان نیرویی در خدمت خیر عمومی دیده می‌شوند. معنایش این است که شما نمی‌توانید «رسیدن به بالاترین بازده ممکن برای سرمایه‌‌‌‌‌گذاران خود» را خیلی ساده تنها معیار موفقیت بدانید. باید بدانید موفقیت شما در کسب‌وکار ناشی از طیف گسترده ذی‌نفعان است، شامل کارکنان و مشتریان شما، همچنین جامعه‌‌‌‌‌ای که در آن فعالیت می‌‌‌‌‌کنید و افرادی که آن جامعه را تشکیل می‌دهند. باید برای آن ذی‌نفعان نیز ارزش خلق کنید، زیرا اگر آنها به موفقیت کسب‌وکار کمک می‌کنند، مستحق دریافت بازده هستند.

بنابراین‌ کسب‌وکارها باید عمیقا در این‌باره که چگونه می‌توانند نیرویی در خدمت خیر عمومی باشند اندیشه کنند. تا به حال، واکنش جامعه کسب‌وکاری به شکل کلیشه‌‌‌‌‌ای و فرمول‌‌‌‌‌زده بوده‌است. آنها صندوق توسعه اجتماعی ایجاد‌کرده‌‌‌‌‌اند، به این و آن چک داده‌اند و وقتی گزارش‌های سالانه خود را می‌‌‌‌‌نویسند، تبلیغ و هزینه زیادی برای آنها می‌کنند، با این حال آنچه نیاز است، کمک اساسی به خود جامعه است تا به‌گونه‌ای رشد کند که در خدمت همه شهروندان باشد. قرار نیست همه ‌میلیونر شوند، اما همه باید این فرصت را داشته باشند که تحصیلات مناسبی دریافت کنند، بتوانند مشارکت سازنده در اقتصاد مبتنی بر فناوری داشته باشند و خود را از طبقه فقیر به طبقه متوسط برسانند. من فکر می‌کنم کسب‌وکارهای بخش‌خصوصی می‌تواند به همه این موارد کمک کند. لازمه چنین نقش‌آفرینی بخش خصوصی، پیوستن به بحث و مناظره درباره چگونگی دستیابی به آن است.

آموزش حوزه خاصی است که کسب‌وکارها نه‌تنها حق مشارکت قانونی دارند، بلکه تقریبا موظف به انجام کارهای زیاد در این زمینه برای تضمین بقای خود هستند. تا زمانی‌که افراد تحصیلکرده مناسب وجود نداشته باشند، کسب‌وکارها نمی‌توانند آینده بهره‌‌‌‌‌ورتر، کارآمدتر و سودآورتر داشته باشند. این چالش نه فقط مربوط به آفریقای‌جنوبی، بلکه برای همه کشورهای جهان است. ما کسری‌‌‌‌‌های آموزشی گسترده‌‌‌‌‌ای داریم به‌طوری که وقتی جوانان ما از مدارس فارغ‌‌‌‌‌التحصیل می‌شوند نمی‌توانند نقش سازنده و ارزشمندی در پیشرفت جامعه داشته باشند. جوامع کسب‌وکاری؛ در واقع می‌توانند با تبدیل‌‌‌‌‌شدن به بخشی از سازوکار روبه‌رشد برای سرمایه‌گذاری در آموزش، هم از نظر تهیه مواد و مطالب آموزشی و هم اطمینان یافتن از اینکه برجسته‌‌‌‌‌ترین افراد به‌عنوان معلم استخدام می‌شوند، این وضعیت را تغییر دهند.

آن زمانی‌که من شرکت اکستراتا را در آفریقای‌جنوبی اداره می‌‌‌‌‌کردم، به رئیس‌‌‌‌‌جمهور وقت پیشنهاد دادم که از امکانات ویدئو کنفرانس برای دسترسی به بهترین معلمان در سراسر جهان در کلاس‌‌‌‌‌های درس آفریقای‌جنوبی استفاده کنیم. من آماده بودم تا بودجه ‌ایجاد کلاس‌‌‌‌‌های درس و فناوری مربوطه را تامین کنم تا چنین امکانی فراهم شود. این پیشنهاد پذیرفته نشد، اما این‌ها کارهایی هستند که به‌نظر من کسب‌وکارها باید انجام دهند.

بیایید به آفریقای‌جنوبی اکنون برویم. در دسامبر ۲۰۱۸، رئیس‌جمهور شما را به عضویت در تیم ویژه توسعه پایدار اسکام دعوت کرد. این تیم در فوریه ۲۰۱۹ گزارشی تحویل داد- تا آنجا که می‌دانم این گزارش انتشار علنی نیافت- دیدگاه شما در مورد اسکام چیست و آفریقای‌جنوبی در چند سال‌اخیر چگونه با آن برخورد کرده‌است؟ آیا اسکام در مسیری روبه افول قرار دارد؟ با آن چه باید کرد؟

اسکام یک تراژدی یونانی است به این معنا که مانند تمام شرکت‌های دولتی در آفریقای‌جنوبی، افول و انحطاط آن اجتناب‌‌‌‌‌ناپذیر است. متاسفانه اسکام آنقدر بزرگ است و آنقدر در اقتصاد آفریقای‌جنوبی ادغام شده که افول آن برای اقتصاد ملی بسیار زیان‌بار است.

این افول آشکارا در طول سال‌های اخیر به‌واسطه سوءمدیریت‌‌‌‌‌ها، از دست‌دادن مهارت‌ها و گسترش چشمگیر فساد ایجاد شده‌است که هزینه بهره‌‌‌‌‌برداری از آن را افزایش داده و ریسک‌های زیادی را در سراسر اقتصاد ایجاد‌کرده‌است. همه این‌ها با شبکه انتقال و توزیع مداوم برق و ظرفیت اسکام برای تامین انرژی همیشه در آستانه تغییر و تحول بوده‌است.

واقعیت این است که اسکام امروز نسبت به ۱۰‌سال‌پیش برق کمتری می‌‌‌‌‌فروشد. هیچ اقتصادی نباید در چنین وضعیتی باشد. این وضعیت مانع از رشد کسب‌وکارها، جلوگیری از ایجاد برخی کسب‌وکارها و افزایش هزینه تاسیس بنگاه‌ها در آفریقای‌جنوبی شده‌است.

من نگران آفریقای‌جنوبی هستم، چون اسکام ممکن است سقوط کند و توانایی آن برای بازسازی تا حد زیادی محدود خواهد شد. با این اوصاف، هیچ دلیلی وجود ندارد که اسکام نتواند به وضعیتی بازگردد که بتواند یک تامین‌‌‌‌‌کننده معتبر و قابل‌اعتماد برق با قیمت مناسب باشد. اسکام یک مشکل قابل‌حل است. این کار را می‌توان طی یک دوره ۱۰‌ساله انجام داد‌ و می‌‌‌‌‌توان همین الان شروع کرد.

من شخص مدیرعامل کنونی اسکام، میدان نبردی که در حال جنگیدن است و ابتکارعمل‌‌‌‌‌هایی که برعهده گرفته‌است را تحسین می‌کنم، اما او نمی‌تواند موفق شود مگر اینکه واکنشی قاطعانه از سوی دولت برای انجام کار درست، یعنی، رسیدگی به مساله بدهی فلج‌‌‌‌‌کننده اسکام و برداشتن آن بار مالی به شیوه‌‌‌‌‌ای مناسب صورت گیرد، به‌طوری که اسکام این بدهی سنگین با بهره را پرداخت نکند که توانایی آن را برای رسیدگی به ملاحظات عملیاتی کاهش می‌دهد. باید شهرداری‌‌‌‌‌ها مجبور به پرداخت هزینه برق شوند یا راه‌‌‌‌‌حلی جایگزین برای آن پیدا کنند. همچنین باید فکری اساسی به مساله مهارت افراد فعال در سیستم جاری بشود. راه‌اندازی شبکه برق یک هنر است نه یک علم. چنین کاری به پایه مهارت‌های قابل‌توجه و افراد با تجربه نیاز دارد. من قویا معتقدم که یکی از راه‌‌‌‌‌های کسب این تجربه با گشتن در سراسر جهان و یافتن بهترین بهره‌‌‌‌‌برداران و استفاده از آنها حاصل می‌شود. آنها را برای یک دوره سه‌‌‌‌‌ساله وارد کنید تا در کنار تیم فعلی اسکام کار کنند و درحینی که شروع به بازطراحی سیستم می‌‌‌‌‌کنید آنها نیز آموزش داده می‌شوند. همه این کارها امکان‌پذیر خواهد بود اگر آماده باشید به مدیریت اسکام مجوز معتبری بدهید تا هرکاری لازم است را انجام دهد، بدون اینکه دولت وارد اتاق تصمیم‌گیری شود. یکی از موانع بزرگ بر سر راه بهبود عملکرد اسکام، خرده‌‌‌‌‌مدیریت دولتی و خرده فرمایشات مداوم دولت است.

یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های آفریقای‌جنوبی، اعتقاد دولت به این است که باید در مرکز نظام اقتصادی و اجتماعی قرار گیرد. دولت‌ها همیشه نباید در محور و کانون هر چیزی قرار داشته باشند. آنها باید محیط و ترتیبات را برای جامعه - ازجمله کسب‌وکارها - ایجاد کنند تا آنها خودشان به ارزش‌ها و ثروت‌‌‌‌‌های جامعه بیفزایند.

به نظر من باید از مدیر اجرایی فعلی اسکام حمایت کرد، بهترین تیم مدیریتی را تا جایی‌که می‌توان پیدا کرد و به‌کار گرفت، بهترین مهارت‌هایی را که می‌توان در اختیار گرفت و پذیرفت برخی از افرادی که در اسکام کار می‌کنند مازاد بر نیاز شده‌اند و این تروما را به نحو مناسب برطرف کرد. اگر این مواد لازم طی یک دوره ۱۰‌ساله کنار هم گذاشته شود، اسکام می‌تواند از اعماق ناامیدی کنونی بیرون آید و دوباره زنده شود. من همچنین واقعا معتقدم یکی از راه‌‌‌‌‌هایی که می‌‌‌‌‌توانیم به موضوع ظرفیت ناکافی این نظام رسیدگی کنیم، نه‌تنها اجازه‌دادن به تولید برق خصوصی، بلکه تشویق صریح آن است.

امسال دولت آفریقای‌جنوبی با ایجاد تغییراتی اجازه تولید برق خصوصی را داد، اما همه این‌ها خیلی کند پیش می‌رود و به اندازه کافی بلندپروازانه نبوده‌است. اگر شما دنبال مکانی برای ساختن کارخانه جدیدی باشید، آیا در آفریقای‌جنوبی امروزی سرمایه‌گذاری می‌‌‌‌‌کنید؟

پیشنهاد‌کردن به سرمایه‌گذاری در آفریقای‌جنوبی کار بسیار دشواری است زیرا ریسک‌های زیادی وجود دارد که باید امتحان و کمی‌‌‌‌‌سازی شوند و تصمیم گرفت آیا می‌توان آنها را کاهش داد. ریسک‌های مربوط به مالکیت اشخاص، به‌ویژه در بخش معدن را داریم. کل مساله توانمندسازی اقتصادی یک موضوع مهم، مرتبط و مشروع است که باید در این کشور به آن پرداخته شود، اما اگر در موقعیتی قرار دارید که توانمندسازی در حال تغییر است و به‌صورت مستمر مجبور هستید برای حفظ وضعیت توانمندی، بودجه‌جدیدی برای توانمندسازی تامین کنید، باید بپرسید؛ ‌واقعا چقدر مالک دارایی‌های خود هستید.

روش دیگری که در آن رانت بخش معدن بیرون کشیده می‌شود زمانی است که این بخش باید وارد عمل شود و ارائه‌‌‌‌‌دهنده خدماتی شود که دولت محلی باید به جوامع ارائه دهد. علاوه‌بر این‌ها به تدارکات و برق قابل‌اطمینان نیاز دارید.

هزینه انجام کسب‌وکار در آفریقای‌جنوبی در حال افزایش است، بنابراین آیا من در حوزه‌‌‌‌‌ای سرمایه‌گذاری می‌کنم که در این لحظه بسیار انرژی‌‌‌‌‌بر است؟ قطعا نه! آیا می‌‌‌‌‌توانم در تاسیسات‌ آند (در ‌برابر کاتد) سرمایه‌گذاری کنم که انرژی‌‌‌‌‌بر نیست و در مکانی با زیرساخت لجستیکی خوبی قرار دارد؟ بله، من آماده پذیرفتن این ریسک هستم، اما من این ریسک را می‌‌‌‌‌پذیرم چون فکر می‌کنم تا زمانی‌که افرادی مانند من آماده متعهد‌شدن به آفریقای‌جنوبی نباشند، من نباید در برنامه شما صحبت کنم، اما اکنون می‌‌‌‌‌توانم به شما بگویم که سرمایه‌‌‌‌‌گذاران جهانی آفریقای‌جنوبی را کشوری می‌‌‌‌‌بینند که ریسک‌های آن افزایش یافته‌است. جذب سرمایه‌گذاری خارجی در حال‌حاضر بسیار دشوار خواهد بود.

پس بیایید به یک موضوع مهم بپردازیم. آفریقای‌جنوبی تقریبا در همه جبهه‌‌‌‌‌ها دچار بحران است. توصیه شما به رئیس‌جمهور و به کشور، درباره چگونگی خروج از این مسیر تودرتوی وحشتناک رو به افول چیست؟

گمان نمی‌کنم صلاحیت کافی داشته باشم که تعیین کنم به چه مسائلی باید پرداخته شود. تعداد مسائل به‌قدری زیاد است که ابتدا باید تعیین کنیم کدام‌ها مهم‌ترین هستند و در یک دوره زمانی معقول می‌‌‌‌‌توانیم به کدامیک بپردازیم. آنچه ما اینجا درباره‌‌‌‌‌اش صحبت می‌کنیم فقط حل مسائل در میدان عمل نیست، بلکه حل مسائلی است که حس امیدواری را ایجاد می‌کند که آفریقای‌جنوبی می‌تواند بار دیگر به کشوری تبدیل شود که رشد اقتصادی، اشتغال و رهایی از فقر را ارائه می‌دهد. مردم باید ببینند فلان مساله حل می‌شود. برای اینکه این اتفاق بیفتد، باید با تعیین یک برنامه استراتژیک که پنج موضوع کلیدی را در اولویت قرار می‌دهد، حال می‌خواهد مسکن، مالکیت دارایی یا آموزش باشد، از خود بپرسید، ‌با این مسائل چه‌کار می‌توان کرد؛ کارهایی واقع‌‌‌‌‌بینانه فارغ از ایدئولوژی که باید مبتنی بر یک برنامه تحویل عملی باشد.

به نظر من، ابتکارعمل‌‌‌‌‌های سیاستی جاری مربوط به مالکیت زمین، پذیرفتنی و معقول نیستند. این ایده که باید با قانون‌اساسی بازی کرده و آن را بازیچه قرار دهید خطرناک است و اصلا ضروری نیست. زمین کافی در اختیار دولت هست تا به مساله عدم‌دسترسی مردم به زمین رسیدگی کند. راه‌‌‌‌‌هایی برای رسیدگی به موضوع مالکیت زمین وجود دارد که نیازی به گرفتن زمین از مردم بدون پرداخت غرامت نیست. اگر می‌‌‌‌‌خواستم به رئیس‌جمهور مشاوره دهم، به او توصیه می‌‌‌‌‌کردم یک دو مورد را مشخص کند یعنی آنجاهایی که می‌دانید، اگر اقدام عملی بکنید و از ایدئولوژی‌‌‌‌‌زدگی پرهیز کنید، می‌‌‌‌‌توانید تاثیرگذار باشید. من از تفکرات و روندهای جاری جلوتر حرکت می‌‌‌‌‌کردم، به‌جای اینکه به مردم از پشت‌سر تلنگر بزنم، از جلو آنها را هدایت می‌‌‌‌‌کردم. در آفریقای‌جنوبی باید عطش و تشنگی برای انجام چنین کارهایی وجود داشته باشد.

چه سخن و پیامی برای رهبران کسب‌وکار در آفریقای‌جنوبی دارید؟ آنها باید چه کار کنند؟

حدس می‌‌‌‌‌زنم من به اندازه هر فعال اقتصادی موفق که باید غرور داشته باشد غرور دارم، اما آنقدر مغرور نیستم که بخواهم به کسب‌وکارهای دیگر مشاوره بدهم. به گمانم آنها در وضعیت سختی قرار دارند و فکر می‌کنم با توجه به راه‌‌‌‌‌حل‌‌‌‌‌هایی که ارائه کرده‌‌‌‌‌اند، نقشی باورنکردنی در حل بحران کنونی کووید-۱۹ ایفا کرده‌‌‌‌‌اند، اما فکر می‌کنم صاحبان کسب‌وکارها باید در بحث‌های خود با دولت قوی ظاهر شوند و آن ایدئولوژی و طرز فکری را که زیربنای عزم دولت برای کنترل اقتصاد است به چالش بکشند.

اگر صاحبان کسب‌وکارها بتوانند برای پیشبرد این وظیفه اساسی مبارزه کنند، آنگاه می‌توان راه‌‌‌‌‌حل‌‌‌‌‌های معتبری پیدا کرد که با مشارکت دولت، کشور را به پیش ببرند. امیدوارم آنها به این کار ادامه دهند و دل و جرات خود را از دست ندهند.

از اینکه در این گفت‌وگو کنار ما بودید بسیار سپاسگزارم. من با پرسش‌‌‌‌‌های خود شما را به اطراف و اکناف جهان و آفریقای‌جنوبی بردم و امیدوارم مخاطبان نیز همانند من از پاسخ‌‌‌‌‌های جذاب، آموزنده و قابل‌تامل شما لذت برده باشند.

من هم از شما متشکرم.