فاجعه در سرزمین کُردها
ملیت شرقشناسان هم احتمالا تاثیر داشته است. مثل اینکه، نویسندگان روس بیشتر به مطالعه درباره ایران و عراق علاقهمند بودند. اگر هم منظور مطالعات تحلیلیِ انجام شده از سوی نویسندگان کرد در باب مطالعات کردشناسی باشد، دلیل آن را میتوان در سطح و ویژگیهای تحصیلی پایینتر در کردستان سوریه جست. از آنجا که مطالعاتی از این دست نیازمند سطح بالاتری از تحلیل علمی است، به نظر میرسد این شرایط در سه بخش دیگر کردستان بیشتر از سوریه فراهم بوده است. با این حال، در این اواخر مطالعات مرتبط با کردستان سوریه هم افزایش یافته است. ادراک اجتماعی و سیاسی تا قبل از دوره روشنگری بر ایده ملیگرایی استوار نبوده است. ناسیونالیسم عمدتا بعد از انقلاب فرانسه به تدریج رایج شد. به همین ترتیب در جوامع مورد نظر هم ایدههای ناسیونالیستی وجود نداشت. در وجه انضمامی هم، در بیشتر این سرزمینهایی که کردها در آن زندگی میکردند، صورت اصلی حکمرانی، خودگردانی بوده است. برای مثال تا قبل ازسلطنت قاجار، در کردستان و کرمانشاه، حکمرانی در دست خاندانهای کرد بوده است. در سایر کشورها هم به همین ترتیب. این نظام به نوعی فدراتیو، با ظهور نظام تمرکزگرای آتاتورکی و رضاشاهی و بعدها نظامهای بعثی در عراق و سوریه، جای خود را به نظام متمرکز حکمرانی داد و تراژدی آغاز شد. از نظر تاریخی هم مرزهای مناقشهبرانگیز فعلی، برآمده از هیچ نوع گفتوگو یا در نظرگرفتن خواست دیگریهای فرودست نبوده و اصولا با مبنای خواستها و منافع دولتهای غربی بهوجود آمدهاند. مفاهیم عمومی و آکادمیکِ موجود به نحوی از انحا اجزا یا اشکالی از سلطه با خود دارند. از سوی دیگر هیچ تحلیلی نمیتواند تمامی مفاهیم و واژگان خود را از نو بیافریند. راهحل این مشکل استفاده خودآگاهانه از مفاهیم، آشناییزدایی از آنها و در نهایت خلق مفاهیم و اصطلاحات جدیدی است که دست کم در زمان خلقشدن، به نظر، بری از سلطه هستند. مفهوم «کردشناسی» در عنوان کتاب، به این دلیل آمده است که شرقشناسان آن را به کار برده بودند. بهعبارتی معنای عنوان کتاب این است که نظریه استعماری چگونه پژوهشهایی تحتعنوان «کردشناسی» را تحلیل خواهد کرد.
ارسال نظر