تجربهگرایی در اقتصاد
در زمینه موضوعات نیز هرگز از حیطهی تولید و سود بنگاه در سطح خرد و منحنی IS-LM و تئوریهای منسوخ رشد در سطح کلان فراتر نرفتهاند. حتی در زمینههای فراگیرتری چون اقتصاد سیاسی (با تعریف متعارف آن)، بیشتر مباحث حول محور مالیات، کالاهای عمومی و سیاستهای پولی و مالی میچرخد. تقریبا هیچ کتابی –درسنامهای یا پژوهشی- را در فضای آکادمیک ایران نمیتوان یافت که از نظریهپردازان قدَری چون آنتونی داونز، هاتلینگ، کنث ارو، رونالد کوز، گری بکر، جیمز بوکانان، هرناندو دسوتو و گوردن تالوک سخنی بهمیان آورده باشد. شاید نگارنده این سطور با بخش عمدهای از نظریات اقتصاددانان مذکور موافق نباشد، اما قطعا خواندن نظریات آنها را بهتر از نخواندنشان میداند.وجود چنین جوی در فضای علمی و پژوهشی علم اقتصاد منجر به ایجاد شکاف روزافزون میان فضای دانشگاهی با نظریات جدید و به تبع آن دنیای واقعی شده است. این روند میتواند دو نتیجه به بار آورد: تکرار اشتباهاتی که پیشتر حل شدهاند و آزمودن مجدد آزمودهها [که البته از قلمرو این نوشته خارج است]. در این میان، کتاب عباس خندان با اندک کموکاستیهایش میتواند جزو معدود استثنائات در پژوهشهای داخلی باشد. خندان در کتاب «اقتصاد غیر رسمی در ایران: اندازه و بررسی علل و آثار» با تاسی از هرناندو دسوتو، اقتصاددان مطرح اهل پرو به بررسی بخش غیررسمی اقتصاد پرداخته است. دسوتو پس از سالها سفر به چند کشور، در دو کتاب «راز سرمایه» و «راه دیگر» به بررسی ساختار اقتصاد غیررسمی اقتصاد این کشورها پرداخته است. اگرچه کتاب دسوتو کاستیهایی دارد -بهویژه بخشی از کتاب که در مورد نظریه مارکس صحبت میکند- اما در نوع خود بینظیر است. دسوتو در کتاب «راز سرمایه» چنین میگوید که ساختار غیررسمی منجر به این میشود که سرمایه به جای انباشت مثبت، در دست عده کثیری سرگردان بماند؛ بدون آنکه قوانین حاکم بر کشور اجازه استفاده از آن را به صاحبانش بدهد.عباس خندان در کتاب خود همچون دسوتو تلاش کرده است تا اقتصاد غیررسمی را در ایران بررسی کند. در این راه از نظرات اقتصاددانانی چون بوکانان، بکر و تالوک نیز بهره برده است. شاید کار خندان به قوت کار دسوتو نباشد، اما بخت این را داشته است که سالها در ساختار اقتصاد ایران زندگی کند و از نزدیک شاهد روند شکلگیری و تکامل بخش غیررسمی در اقتصاد ایران باشد. شاید بتوان تجربه زیسته نویسنده را نقطه قوت وی در تحلیلهایش دانست. خندان در کتاب خود اقتصاد غیررسمی را به سه بخش اقتصاد غیرقانونی، تولیدات غیرثبتی و اقتصاد سایه تقسیم میکند. سپس دو بخش اول را صرفا تعریف میکند و به تبیین بخش سوم میپردازد، سپس مبانی نظری آن را برمیشمرد و در نهایت به محاسبه حجم اقتصاد غیررسمی میپردازد. از کاستیهای این کتاب به دو مورد میتوان اشاره کرد. اول اینکه خندان برای تحلیل دادهها و برآورد نتایج خود از روش اقتصادسنجی استفاده کرده است. اگرچه نتایج پژوهش خندان درست مینماید، اما نگارنده این سطور با رونالد کوز موافق است که «وظیفه اقتصادسنجی شکنجه دادههاست برای اعتراف به تایید فرضیه پژوهشگر». شاید بهتر میبود روشهای دیگری را برای برآورد محاسبات خود به کار میبست. قوت کار آثار دسوتو در این است که به جای روشهای اقتصادسنجی به تجربه مستقیم روی آورده است. دوم اینکه خندان ادعا میکند اقتصاد سایه بهدلیل دخالت بیش از حد دولت شکل میگیرد. بهباور من، اقتصاد سایه نه به دلیل دخالت بیش از حد دولت که بهدلیل دخالت نابجای دولت شکل میگیرد. چنانچه اگر دخالت دولت در راستای ایجاد شفافیت و اصلاح قوانین به نفع اقتصاد رسمی باشد، نتیجه این دخالت کاملا خلاف این ادعا خواهد بود. همچنین در بسیاری از موارد، دولت علاوه بر دخالت نابجا، خود نیز دست به دامان اقتصاد غیررسمی میشود. برای مثال مساله «اسکلههای غیرقانونی» مطرحشده در مناظرات انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۶ از جمله همین دخالتهاست. با وجود این کتاب خندان را میتوان کتابی شایان توجه و همچنین پایهای برای پژوهشهای آینده دانست. امید است که این کتاب مقدمهای باشد تا ابعاد مختلف اقتصاد غیررسمی ایران مورد بررسی و پژوهش قرار گیرد.