تاریخ شفاهی (۳۳۰)
آمریکاییها را از ورشکستگی نجات دادم
رضا نیازمند :
وقتی به دفتر او وارد شدم دیدم که شش نفر جوان شیکپوش و خوشسخن که آن روزها اینها در آمریکا جوانهای mba (یعنی جوانانی که در دانشگاه هاروارد درجه فوق لیسانس در مدیریت بازرگانی گرفتهاند) مینامیدند، آنجا نشستهاند. آقای لیلینتال آنها را معرفی کرد و بعد گفت شما اکنون مدیرعامل شرکت مس سرچشمه هستید و به زودی تولیدات شما باید به بازار عرضه شود. چون کار فروش مس بسیار تخصصی است من این آقایان را استخدام کردم که فروش شما را انجام دهند و خیال شما راحت باشد.(معلوم شد همین حرفها را هم به شاه گفته و او هم جواب داده که به نیازمند دستور لازم را خواهم داد.) وقتی لیلینتال حرفش تمام شد من هم از او تشکر کردم که به فکر کمک به من بوده است و گفتم شاید به شما اطلاع ندادهاند که تاسیس شرکت مس سرچشمه مصادف شد با ملی کردن صنعت مس در شیلی و اخراج شرکت آناکاندا از شیلی. من بلافاصله به آمریکا آمدم و با مدیرعامل شرکت آناکاندا ملاقات کردم و گفتم که میدانم شما در چه وضع اسفناکی قرار گرفتهاید. من آمدهام شما را از ورشکستگی نجات دهم.