تغییر سکاندار ایران خودرو
مهدی خطیبی نهمین مدیرعامل ایران خودرو پس از انقلاب بود. وی ۹ بهمن ماه ۱۴۰۰ جانشین فرشاد مقیمی شد. بنابراین وی نیز مانند دیگر مدیران شرکتهای خودروساز عمری کوتاه در مدیریت این گروه داشت و تنها ۱۳ ماه در این جایگاه بود. برخی از دستاندرکاران صنعت خودرو عزل خطیبی را با توجه به آخرین نشست خبری درحالی پیشبینی میکردند که وی برخلاف دیگر مدیران این گروه صنعتی، مخالفتهای صریحی با قیمتگذاری دستوری و دخالت دولت در امورات خودروسازان کرده بود. وی به همراه مدیرعامل سایپا در شرایطی که به نظر میرسید، سیاستگذار خودرو نسبت به قیمتگذاری توسط شورای رقابت موافق است، در نامهای نسبت به تداوم عرضه خودرو در بورس تاکید داشت.
در آخرین نشست خبری نیز خطیبی خودروی بورسی را باعث توقف زیاندهی خودروسازان و حتی سوددهی تولیدکنندگان خوانده بود. با این حال عمر مدیریت وی نیز همچون مدیران پیشین خودروسازی چندان دوام نداشت. حالا نیز باید دید که در بلاتکلیفی قیمت و نحوه عرضه و فروش خودرو، آیا مدیرعامل جدید ایران خودرو مسیر موفقی را طی خواهد کرد. در این زمینه بسیاری از کارشناسان و دست اندرکاران صنعت خودرو تاکید دارند تا زمانی که دولت نسبت به واگذاری سهام خود در خودروسازی اقدام نکند و قیمتگذاری همچنان دستوری باشد هیچ مدیرعاملی در هیچ مقطعی نمیتواند، این صنعت را به سرانجام مطلوب برساند. آنچه مشخص است تغییرات مدیریتی در خودروسازی کشور سال هاست که به امری معمول تبدیل شده و هر دولتی در رویهای تعریف شده ابتدا دست به تغییر مدیران شرکتهای خودروساز میزند.
در دولت سیزدهم نیز این رویه ادامه پیدا کرده با این تفاوت که خطیبی تنها یک سال بر صندلی بزرگترین شرکت خودروساز کشور تکیه کرده بود. با این حال این سوال مطرح است که آیا این تغییرات در سطح کلان مدیریتی شرکتهای خودروساز میتواند منجر به بهبود تیراژ و کیفیت محصولات تولیدی آنها، آن هم در شرایط تحریمی و بلاتکلیفی اقتصادی کشور شود یا اینکه تاثیر چندانی ندارد و همچنان در روی پاشنه سابق خواهد چرخید؟ در کشورهای صنعتی عمر مدیریتها در اکثر شرکتهای خودروساز جهان به بیش از یک دهه میرسد ودر این مدت مدیران فرصت لازم را برای بروز تواناییها و پیاده کردن استراتژی مدون خود دارند. طبق برآوردی، کمترین عزل و نصبهای ممکن در مدیریت شرکتهای خودروسازی، رخ میدهد و معدود تغییرات انجام شده نیز ناشی از اتفاقات ناگهانی است.
بهعنوان مثال، تغییر مدیرعامل فولکس واگن آلمان پس از آن رخ داد که این غول خودروسازی جهان رسوایی دیزلگیت (کمتر نشان دادن مصرف سوخت واقعی خودروهای دیزلی) را رقم زد. یا مثلا پایان امپراتوری کارلوس گوسن بر ائتلاف رنو-نیسان، به دلیل اتهاماتی بود که بابت فساد مالی به وی زده شد. با این حال اما در خودروسازی ایران عزل و نصب مدیران خودروسازی نه بر اساس تخصص بلکه بیشتر سیاسی است به همین دلیل عملکردی که با سیاستها یا خواسته سیاستگذار همخوانی نداشته باشد، تغییرات مدیریتی آغاز میشود.