بخش پانزدهم
افسانه «نوسازی اقتدارگرا»
تصمیمسازان چینی بر خلاف همتایان آمریکاییشان، با آبستراکسیونهای روزمره از سوی کنگرهای متخاصم مواجه نبوده و نیازی نیست که اهداف بلندمدت را به منظور راضی کردن رایدهندگان متمرد بهخطر اندازند. به عبارت دیگر، نیازی نیست اهداف بلندمدت را قربانی رضایت رایدهندگان متمرد سازند. پکن دست به یک تفویض اختیار به استانها زده است. در واقع، تفویض قدرت کرده و اختیار و اقتدار و مسوولیت استانها (شهرها، مناطق، حوزهها و نواحی روستایی) را در تصمیمسازی افزایش میدهد.
چنین تفویضی زیانهایی جدی دارد. این امر اصطکاک میان مقامهای منطقهای و منافع تجار و کاسبکاران را دامن زده و فضای زیادی برای فساد فراهم میکند. این تفویض کار را برای پکن جهت اطمینان یافتن از رعایت معیارهای زیستمحیطی و کارآمدی دشوار میکند. ضمانتهای اندکی هم در مورد کیفیت حکمرانی محلی وجود دارد. چنانکه یک ضربالمثل کهن چینی میگوید: «بهشت در بلندیهاست و امپراتور دور از دسترس است.» اما در مجموع، تمرکززدایی تصمیمگیری به خوبی کار کرده است.
این تمرکززدایی دست سرکوبگر حزب به رهبری مائو را کنار زده و رویکردی نرمتر را جایگزین کرده که اجازه بالیدن به بخشخصوصی را داده است. نتیجه، شگفتآور بوده است. آنچه یک اقتصاد کاملا دولتی بود به اقتصادی تبدیل شده که در آن SMEs، تشکیلدهنده ۶۵ درصد از GDP است و ۸۰ درصد از نیروی کار کشور را در خدمت دارد. با وجود تمام صحبتها در مورد نقش برجسته حزب، این ظهور SMEsهاست که در قلب تحول چین قرار داشته است. صرفنظر از راهبری و هدایت روش شناختی مسیر نوسازی اما بزرگترین دستاورد حزب کمونیست چین خروج از راه ترقی بوده است.
این یک داستان مشابه از رد پای جهانی چین است. شرکتهای دولتی فعال در حوزه انرژی و منابع بهشدت فعالیتهای خود در سالهای اخیر را بسط دادهاند درحالیکه دولتهای غربی، پکن را به مرکانتیلیسم تهاجمی و پایین نگهداشتن ارزش یوآن متهم کردهاند. با این حال، نفوذ فعال دولت چین- بسیار کمتر از SOEs- در مقایسه با تاثیر فوقالعاده صادرات تولیدی کم هزینه از سوی چین که از سوی شرکتهای خصوصی بزرگ بدون محدودیت تولید میشود رنگ میبازد. نشانههایی در دور دوم ریاستجمهوری هو جین تائو دیده میشد که حزب در برخی «افراطها»ی شرکتهای خصوصی چین ترمز را کشیده و موضع SOEs را تقویت میکند.
اما توانایی پکن برای بازگرداندن دولت به «سرمایهداری دولتی» محدود است. SMEsها نه تنها محرکهای اصلی نوسازی چین و نفوذ بینالمللی هستند بلکه مهمترین سد ثبات اجتماعی هم هستند. آنها فرصتی برای صدها میلیون چینی جهت یافتن کار، درآمدی بیش از بخور و نمیر، دسترسی به خدمات و کالاهای اساسی و بهره بردن از سطحی از آزادی فردی بینظیر در تاریخ به دست میدهند. با نفی بخشخصوصی، رونق اقتصادی چین و ثبات اجتماعی و تداوم مشروعیت حزب تهدید میشود.
انقلاب نه تحول
یکی از اسرار «الگوی چین» این است که حامیان و منتقدانش به یک اندازه آن را بهواسطه «تدریجیگرایی» تعریف میکنند یعنی اصلاحات آهسته و پیوسته و سیستماتیک که پیامدهای اجتماعیاش به دقت مدیریت شده هستند. حقیقت به ندرت میتواند متفاوتتر باشد. چین یک انقلاب و نه تحول [evolution] را پشتسر گذاشته است. در واقع، پس از آخرین انقلاب(کمونیستی) چین، دشوار است تصور تحولی دراماتیکتر(از آن) در هر جایی از جهان داشته باشیم. مورد زیر را در نظر بگیرید.
ارسال نظر