بخش صد و هفتاد و یکم
تراژدی اجتنابناپذیر: کیسینجر و جهان او
جنبه سیاسی یعنی در نظر گرفتن واکنش عمومی به عدم عقبنشینی سریع آمریکا، چراکه هیچ کس مدافع عقبنشینی سریع نبود. در آغاز جنگ، در سال ۱۹۶۵، حمایت گستردهای از وخامت وضعیت از سوی جانسون وجود داشت که با شور و شوق «تجمع حول پرچم» در هر زمانی که تصور میشد اقدام قاطعی علیه کمونیستها انجام میگیرد تقویت میشد. نیکسون همان حجم از محبوبیت را تجربه کرد که زمانی که به شکل تهاجمی دست به عمل میزد و قابل مشاهده بود. دانشجویان معترض نهتنها در میان آمریکاییها در اقلیت بودند بلکه در میان دانشجویان هم در اقلیت بودند. در بیشتر سالهای ۱۹۶۷، اکثریت آمریکاییها از جنگ حمایت میکردند و کمتر از یک سوم عقبنشینی را ترجیح میدادند. جانسون که چیزی غیر از نحوه خواندن نظرسنجیها را نمیدانست، در برابر چشمان شهروندان اعلام کرد که «کارمان درست است.» تداوم خشونت، از دست دادن زندگی و نتایج غیرقطعی آن حمایت را با فرسایش مواجه کرد، بهویژه پس از حمله «تت» در اوایل سال ۱۹۶۸ پرسشهایی در مورد کارآمدی تلاشهای آمریکا مطرح شد. اما حتی زمانی که تعداد مخالفان افزایش مییافت، در نگاه آنها بیشتر آمریکاییها نشان دادند که در این زمینه مبهم و حتی غیرمنسجم هستند. نظرسنجیها فقط میتوانست ماده خامی در دست تصمیمگیران باشد زیرا آنچه مردم آمریکا میگفتند به باور آنها به سیاست افزوده نمیشد. در اواخر ۱۹۶۷، جنگ بسیار نامحبوب شده بود و با این حال، «اکثریتی قابلتوجه» همچنان مخالف هرگونه عقبنشینیای بودند که نام شکست را بر خود داشت. بهنظر میرسد انتخابات مقدماتی ریاستجمهوری «نیو همپشایر» در ۱۲ مارس ۱۹۶۸ لحظهای تحولآفرین در افکارعمومی مردم در مورد جنگ است. سناتور «یوجین مک کارتی»، کبوتر مینهسوتا، ۴۲ درصد آرا را در آنچه بهطور گستردهای نفی جنگ شناخته میشد به دست آورد و این راه را برای تصمیم جانسون جهت عدم انتخاب دوباره نشان داد. اما مخالفت با سیاست جنگی جانسون به دو شکل انجام گرفت: آنهایی که باور داشتند ایالاتمتحده باید نقش خود در ویتنام را کاهش دهد و آنهایی که خواستار گسترش این نقش بودند. همانطور که معلوم شد، درصد بیشتری از آرای مک کارتی متشکل از «بازها» بود تا «کبوترها» و بسیاری از آنها در نوامبر به جورج والاس رای دادند. مخالفت اغلب آنگونه نبود که بهنظر میرسید، اگرچه یک حقیقت قطعی بود: عقبنشینی یا خروج ساده از ویتنام هرگز یک موضع مردمی نبود. «گلب» و «بتس» مینویسند: «حتی در اواخر سال ۱۹۶۸، بخش عمدهای از مردم آمریکا همچنان خواستار این بودند که ویتنام را از دست ندهند» و این حجم از افراد در سالهای نیکسون هم تغییر زیادی نکرد. در سپتامبر ۱۹۷۲، نظرسنجی هریس گزارش داد که اکثریت [majority: اکثریت به معنای نصف به علاوه یک] آمریکاییها مدافع سیاست بمباران نیکسون هستند درحالیکه اکثریت نسبی [plurality: اکثریت نسبی] (۴۷ به ۳۵ درصد) مخالف تشکیل دولت ویتنام جنوبی بودند که شامل کمونیستها میشد و در مهمترین نظرسنجی، انتخابات ۱۹۷۲ ریاستجمهوری، رایدهندگان با قاطعیت پیام جورج مک گاورن با عنوان «آمریکاییها به خانه برگردید» را رد کردند. مردم آمریکا احتمالا خواستار خروج از ویتنام بودند اما میخواستند با شرایط خود (هرچند شرایطی غیرواقعگرایانه) عقبنشینی کنند. حتی در ۱۹۹۰، بیش از یک دهه پس از پایان جنگ، نظرسنجی مجله تایم دریافت که ۵۷ درصد تصور میکردند که ایالاتمتحده در وهله اول هرگز نباید در ویتنام مشارکت میکرد اما تقریبا درصدی مشابه تصور میکردند که وقتی وارد شدیم، «آمریکا باید از تمام قدرت خود برای فائق شدن استفاده میکرد.» در مواجهه با این اعداد و ارقام، افکارعمومی چگونه واکنش نشان میدادند اگر دولت نیکسون ناگهان از ویتنام عقب میکشید؟ البته هیچ راهی برای دانستن وجود ندارد اما برای کاخسفید دلایل موجهی برای نگرانی وجود داشت. برخی واکنشهای منفی محتمل بود و این واکنشها احتمالا جایی میان «شدید» و «شدیدتر» فرود میآمد.