مولفههای اثرگذار بر تجارت خارجی
اما این موضوع آیا به معنای این است که تجارت آزاد وسیلهای در دست کشورهایی مانند آمریکا برای اعمال نظم جهانی موردنظر خود است؟ پاسخ این است که اصول اقتصادی پابرجاست و اینکه مشاهده میشود تجارت آزاد و حمایتگرایی در این برهه از زمان از سوی کشوری مانند آمریکا و برخی از کشورهای دیگر دنبال میشود، به دلیل این است که سطح فناوری و رقابت پذیری رقیب افزایش یافته است و این باعث شده است که اشتغال و تولید کشور آمریکا که زمانی به وسیله تجارت آزاد تامین میشد، حال با پیدا شدن رقیب جدی مورد حمایت قرار گیرد. در نتیجه برای حفظ اقتصاد داخلی با وجود اینکه میدانند تجارت آزاد رفاه دو کشور را در بلندمدت افزایش میدهد، اما برای اینکه در مقطع فعلی بتوانند هزینه و فایده تجارت آزاد را با شرایط جدید انجام دهند چنین اقدامی را ترتیب دادهاند.
بنابراین حمایت گرایی از سوی کشورهای پیشرفته متفاوت از حمایت گرایی در کشورهای در حال توسعه است. کشوری مانند ایران نیاز مبرم دارد که به بازارهای جهانی راه پیدا کند و کالای خود را صادر کند؛ در غیر اینصورت سطح فناوری و قدرت رقابت پذیری ارتقا نخواهد یافت و تولید با هزینه بالا، مقیاس کوچک و در یک تعادل سطح پایین انجام میشود.
چیزی که مسلم است قطعا کشوری نمیتواند با محدودیت واردات و کاهش در صادرات رفاه اقتصادی خود را افزایش دهد و تولید صرفا برای داخل، اقتصاد را با رکود مواجه میسازد. حتی اگر بتوانیم تمام کالای مورد نیاز خود را تولید کنیم این موضوع مطابق نظریه، اقتصادی نیست و باید بتوان در ساخت کالاها با کشورهای دیگر تعامل کرد و هزینه تمام شده تولید را کاهش داد. وزن بیشتر به تولیدات داخلی برای بازار مصرف داخلی برای کشورهای در حال توسعه مزیت رقابتی و صادراتی آنها را کاهش میدهد. البته در یک صورت تکیه بر کالاهای ساخت داخل برای بازار مصرف داخلی مناسب است و آن این است که رقابت پذیری کالاهای ساخت داخل به قدری افزایش یابد که مصرف کننده داخلی کالای خارجی را ترجیح ندهد. در حالی که روند صنایع عمده کشور از جمله خودروسازی در جهت معکوس است و نه تنها کیفیت و طراحی ارتقا نیافته است، بلکه ساده ترین تجهیزات برای خودروها نیز کاهش یافته است. در شرایط اضطرار شاید سیاستهای متفاوتی اعمال شود، ولی باید تلاش کرد هرچه سریع تر از این چرخه باطل خارج شد.
اقتصاد برای کشورهای در حال توسعه مبتنی بر قاعده است و راهکار میانبر وجود ندارد به دلیل اینکه قدرت چانه زنی آنها اندک است. سیاستهای صلاحدیدی در حوزه اقتصادی حتی برای کشورهای قدرتمند نیز نتایج نامعلومی در پی دارد و باعث افزایش نااطمینانی میشود. بله تجارت آزاد از سوی کشورهای پیشرفته به راحتی میتواند نقض شود چراکه دارای قدرت اقتصادی و چانه زنی هستند، ولی برای کشورهایی که سطح رفاه اقتصادی پایین دارند و قدرت چانه زنی آنها در مجامع بینالمللی اندک است، سیاست شکست خوردهای محسوب میشود و شواهد دنیای خارج نیز این امر را نشان میدهد. باید با تعامل اقتصادی سطح رفاه و قدرت چانه زنی را افزایش داد و راهکار میانی دیگری در این خصوص وجود ندارد، چراکه مولفه تاثیرگذار در این خصوص قدرت اقتصادی است. زمانی سیاستهای مبتنی بر تجارت آزاد به شدت تبلیغ میشد، به دلیل اینکه این سیاستها در دنیایی که قدرت انحصاری وجود دارد به نفع کشور قدرتمند و مسلط است اما در دنیای چندقطبی و در حالت تجارت آزاد امکان اعمال سیاستهای مورد نظر کاهش مییابد و ممکن است کالای کشور مسلط از نظر فناوری و سطح رقابت پذیری کشور رقیب را تسخیر کند و مثال واضح آن برخی از کالاهای چینی در مقابل کالاهای آمریکایی است.
در این وضعیت قطعا بحث اعمال قدرت و سنجش واکنش رقیب به سیاستهای تهاجمی مطرح میشود که آمریکا در حال انجام آن است. در اینجا نیز اصول اقتصادی و منطق تجارت آزاد نقض نمیشود، به دلیل اینکه نفع دو کشور در بلندمدت به رسمیت شناختن مزیتهای نسبی یکدیگر است. در این چالش، اگر قدرت اقتصادی هر یک از کشورهای توسعه یافته مسلط شود باز هم شاهد تبلیغ تجارت آزاد خواهیم بود. فایدهای که سیاستهای حمایتگرایی کشورهای توسعه یافته برای کشوری مانند ایران دارد این است که نشان میدهد در صورت تبدیل شدن به قدرت اقتصادی قدرت چانهزنی افزایش مییابد. حمایت گرایی بهصورت طولانی مدت و بدون قاعده تنها باقی ماندن در تعادل سطح پایین در بلندمدت و کاهش رفاه اقتصادی است. همین روند را دقیقا چین طی کرد و بعد از یک دوره تعامل اقتصادی هدفمند با جهان و افزایش سطح رفاه و قدرت اقتصادی، به دنبال تسلط بر اقتصاد جهانی است.
البته تعامل اقتصادی تنها با داشتن یک سیاست اقتصادی بلندمدت و هدفمند معنی میدهد. در هر صورت سیاست اقتصادی که در آن حجم تجارت خارجی کاهش یابد، آسیبپذیری اقتصادی کشور را افزایش میدهد. بهطور آشکار واضح است که کاهش حجم تجارت سایر بخشهای مرتبط با تولید ناخالص داخلی را تحت تاثیر منفی قرار میدهد. اصولا سیاست افزایش محدودیت واردات باعث اقدام متقابل تجاری از سوی کشورهای شریک تجاری درخصوص صادرات میشود و چرخه باطل کاهش درآمدهای ارزی افزون تر میشود. باید اذعان کرد که در اینجا موضوع پذیرش یا عدم پذیرش یک نظریه و آن هم تجارت آزاد نیست، موضوع این است که در داد و ستد اقتصادی بین کشورها یا حتی بین دو شخص باید دید که طرفین چه کالای باارزشی برای عرضه دارند و با چه روشهایی میتوان امتیاز بیشتری گرفت که رفاه اقتصادی طرفین یا کشورها افزایش یابد. اگر کالای ما باارزش است و دارای رقابتپذیری بالایی است میتوانیم سیاست مورد نظر خود را اعمال کنیم، درغیر این صورت باید راهکارهای دیگر را بررسی کنیم.