وصیتنامه طنز یک شاعر
امروز سالروز درگذشت ابوالقاسم حالت است
دنیایاقتصاد: ابوالقاسم عبداللهفرد معروف به ابوالقاسم حالت، شاعر، مترجم و طنزپرداز ۲۸ سال پیش در چنین روزی درگذشت. او که سراینده نخستین سرود ملی پس از انقلاب است، در شعرهای طنز خود در مجلات فکاهی از اسامی مستعار چون هدهد میرزا، خروس لاری، شوخ، فاضلماب و ابوالعینک استفاده میکرد و سرودهها و بهویژه بحرطویلهایش از شهرت و محبوبیت زیادی بین مردم برخوردار بود.حالت در معرفی خود نوشته است: «من که نگارنده این سطور هستم، نامم «ابوالقاسم» و نام خانوادگی و تخلص شعریام «حالت» است. تاریخ تولد من در شناسنامهام ۱۲۹۲ شمسی نوشته شده ولی به عللی که شرحش در اینجا لزومی ندارد، این تاریخ اشتباه است و ۱۲۹۸ به حقیقت نزدیکتر است. اهل تهران هستم. از کودکی علاقه زیادی به نقاشی داشتم، اغلب دورنماهای رنگین را میگرفتم و از روی آن کپی میکردم. یک روز عکس عمارت چندطبقهای به دستم افتاد و تصمیم گرفتم که با مقوا عین آن عمارت را بسازم. این کار ۶ماه وقت مرا گرفت. عمارتی که بنایش ۶ماه طول کشید، دوامش بیش از یک ماه نبود. لذا از این قبیل سرگرمیها دلسرد شدم و دنبال موسیقی رفتم...»
وی همچنین درباره نخستین تلاشهایش برای سرودن شعر تعریف میکند: «روزى در مدرسه با یکى از دوستان همکلاسم قهر کرده بودم و چون خیلى نسبت به هم صمیمى بودیم، بالاخره طاقت نیاوردم و با یک قطعه سهبیتى از او معذرت خواستم؛ این قطعه که اولین شعرم بود و متاسفانه الان هیج به یادم نیست موثر واقع شد و قهر ما را به آشتى تبدیل کرد. اثر این شعر مرا بر آن داشت که شاعرى را دنبال کنم، بنابراین از کلاس ششم ابتدایى گاهگاهى شعر ساختم، مخصوصا تابستانها که مدرسه تعطیل بود و فراغت بیشترى داشتم و مىتوانستم هم شعر بسازم و هم دنبال چاپ آن بروم؛ اما روزنامههاى ادبى آن ایام که عبارت بودند از «نسیم شمال» و «کانون شعرا» و «توفیق» همه از چاپ اشعارم خوددارى مىکردند؛ چون بسیار ناپخته بود؛ ولى این امر به هیچوجه باعث دلسردى من نمىشد. تا دو سه سال بعد که کمکم بعضى از اشعارم در روزنامهها چاپ شد.»
سید عمادالدین قرشی، نویسنده کتاب «همیشه استاد» یادنامه ابوالقاسم حالت درباره او میگوید: «ابوالقاسم حالت، استاد طنزپرداز ایران؛ سه خصلت بارز داشت و دارد که هر سه ستودنی و دوستداشتنی است: آرامش و خونسردی، عدم تظاهر و بیاعتنایی به شهرت و مقام، پرکاری و سختکوشی. ابوالقاسم حالت برخلاف خیلی از شعرا و طنزنویسان [و خاصه فکاههنویسان] آرام و خونسرد بوده. با نگاهی به آثار مکتوب استاد این موضوع را میتوان به راحتی فهمید. وقتی به تاریخشفاهی و حاضرجوابیهای حالت با دوستانش در خاطراتش گوش فرامیدهیم، بازهم به نتیجه فوق میرسیم. ابوالقاسم حالت نه انقلابی بود و نه رجل سیاسی اما نویسنده و شاعری بود که هم به انقلابیون تنه میزد و هم به رجال سیاسی و هم به روشنفکران و هم به نویسندگان دیگر. شاید خواننده جوان، نداند که ابوالقاسم حالت در زمانی که هنوز بیستسال سن نداشته به سردبیری روزنامه فکاهی توفیق انتخاب میشود.»
ابوالقاسم حالت در سوم آبان سال ۱۳۷۱ بر اثر سکته قلبی درگذشت. وصیت مکتوب او مانند دیگر نوشتههایش اثری است طنزآمیز به این شرح: بعدمرگم نه به خود زحمت بسیار دهید/ نه به من برسر گور و کفن آزار دهید/ نه پی گورکن و قاری و غسال روید/ نه پی سنگ لحد پول به حجار دهید/ به که هر عضو مرا از پس مرگم به کسی/ که بدان عضو بود حاجت بسیار دهید/ این دو چشمان قوی را به فلان چشمچران/ که دگر خوب دو چشمش نکند کار دهید/ وین زبان را که خداوند زبانبازی بود/ به فلان هوچی رند از پی گفتار دهید/ کلهام را که همه عمر پر از گچ بوده است/ راست تحویل علیاصغر گچکار دهید/ وین دل سنگ مرا هم که بود سنگ سیاه/ به فلان سنگتراش ته بازار دهید/ ریهام را به جوانی که ز دود و دم بنز(منظور اتوبوسهای بنز تهران که به آلودهسازی هوا مشهوربودند.)/ درجوانی ریه او شده بیمار دهید/ چانهام را به فلان زن که پی وراجی ست/ معدهام را به فلان مرد شکمخوار دهید/ گر سر سفره خورد کسی بیدندان غم/ به که، دندان مرا نیز به آن یار دهید.