منشا قابلیتهای نوآورانه
اصول متفاوتی برای ایجاد طرز تفکر خلاقانه وجود دارد که یکی از سادهترین این روشها، گذراندن زمان در خارج از محیط کسبوکار است. برای مثال «بیل گیتس» مدیرعامل شرکت مایکروسافت در تعطیلات کار را کنار میگذارد و تمام وقت خود را صرف خواندن کتاب و مقالات میکند و به پیشرفت استراتژی مایکروسافت میاندیشد. روش دیگر هم، ایجاد تغییراتی در روال زندگی روزانه است که موجب تقویت قدرت تفکر فرد میشود.
برای مثال مسیرهای متفاوت را برای رفتن به محل کار انتخاب کنید. اما عدهای معتقد هستند که راهحل نوآوری واقعی به مراتب سادهتر است و صرفا باید قدرت تفکری مانند یک کودک داشت. زمانی که صحبت از نوآوری در کسبوکار میشود، عده کمی در این زمینه پویا و فعال هستند.
کسبوکارها اغلب به دور از هر گونه نوآوری هستند و تنها به تقلید کردن بسنده کرده و نهایتا تغییرات کمی را در کارها اعمال میکنند. اغلب مدیران کسبوکار، قواعد رایج را نقض نمیکنند یا حتی سعی ندارند تا نگاه متفاوت اساسی به مسائل مختلف داشته باشند.
کودکان دارای ویژگیهای خارقالعادهای هستند از جمله قادرند بر خلاف بزرگسالان که محدودیتی برای تفکرات خود قایل میشوند بدون ایجاد هیچ محدودیتی به تصورات خود ادامه دهند. اگر به مشکلات ساده بنگرید و آنها را از دریچه کاملا متفاوتی ببینید مطمئنا فرصتهای متفاوتی در زندگی پیش خواهد آمد.
امکان دارد بیشتر فرصتهای پیش آمدهها بیفایده باشند اما بسیاری با ارزش و ناب خواهند بود و در این فضا شرایطی فراهم میشود تا بتوانید از سایر رقبا متمایز باشید. حال به یک مثال درباره خلاقیت توجه کنید.
مدیرعامل شرکت طراح و تولیدکننده پوششهای خارجی دستگاههای فتوکپی که بسیار خلاق و مستقل است، میگوید: «کار دستگاه فتوکپی، چاپ کردن است و کار کردن با این دستگاه بسیار کسلکننده و ملالآور است از این رو به این فکر افتادم که تغییراتی را در ظاهر دستگاهها ایجاد کنم که منحصر به فرد و جذاب باشد.
برای مدتی که با یک دستگاه قدیمی فتوکپی طوسی رنگ سر و کار داشتم به این نتیجه رسیدم تا پوشش خارجی متفاوت برای مثال طرح خالدار یا پلنگی برای دستگاه طراحی کنم تا این دستگاه کاربردی اداری را از حالت کسلآور درآورد و به یک اثر هنری تبدیل کند. ایجاد چنین تغییری برای من بسیار سرگرمکننده و جالب بود.
از همان ابتدای کار حدود چند صد دستگاه فروختهایم و مشتریانی داریم که برای بار دوم به ما مراجعه کردهاند. این ایده ضمن خلاق و متفاوت بودن، نتیجه بخش و موفقیتآمیز نیز بود.
اما همه افراد معتقد نیستند که کلید نوآوری کسبوکار واقعی در توانایی تصور کردن مانند کودکان بدون هیچ گونه محدودیتی باشد. دکتر «والری کلاد گودیلا» پروفسور استراتژی در مدرسه کسبوکار فرانسه میگوید: «تحقیقات علوم پایه نشان میدهد مغز انسان تکامل پیدا میکند و هرگز به شرایط اولیه خود باز نمیگردد. خلاقیت در واقع تولید محصولات جدید، ارائه ایدههای قابل استفاده و مفید یا راهحل مشکلات است.
تحقیقات نشان میدهد خلاقیت به عوامل درونی مانند خصوصیات شخصی و عوامل خارجی مربوط میشود. در میان ویژگیهای شخصی که به طرز مثبتی روی خلاقیت تاثیر میگذارد، میتوان به انگیزه انجام کار، تخصص در حوزه خاص و مهارتهای خلاق اشاره مستقیمی کرد. همچنین قبول تردیدها، تحمل ناامیدی و تمایل به داشتن استقلال و حس عمیق نسبت به انضباط شخصی نیز از جمله عواملی هستند که بر خلاقیت فرد بسیار تاثیرگذار هستند.
البته داشتن یک ذهن خلاق و مثبت نیز لازمه نوآوری محسوب میشود. در حال حاضر اکثر افراد از تفکری کودکانه بسیار فاصله دارند. عامل دیگر، درک تفاوت بین خلاقیت و نوآوری است. یک ایده خلاقانه زمانی به نوآوری تبدیل میشود که اولا ایده مفید و کارآ تلقی شود و ثانیا در بهبود و توسعه محصولات به کار آید. اغلب وجود این اختلاف جزئی درک نمیشود و اصطلاح خلاقیت و نوآوری با یکدیگر در هم آمیخته میشوند.
موضوع خلاقیت در گام اول مفید بودن آن نیست، زیرا ارزیابی میتواند خلاقیت را در ابتدا از بین ببرد. به همین ترتیب، به هنگام توفان ذهنی، مهم است تا ایدهها را بدون تصورات قبلی و پیش قضاوتها با دیگران به اشتراک گذاشت و اگر نسبت به سودمند بودن ایدههای خلاقانه پافشاری کنید در واقع آن را سرکوب میکنید. نوآوری اغلب با مخترعان یا کارآفرینانی در ارتباط است که به تنهایی روی ایدههای بزرگ بعدی سخت کار میکنند. در حقیقت، ایدههای بزرگ به خودی خود به وجود نمیآیند، بلکه در نتیجه همکاری بین افرادی شکل میگیرند که فرصت کار کردن با یکدیگر را در محیط فرهنگی باز دارند که اندیشه تشریک مساعی را تشویق کرده و پرورش میدهند و در عین حال دست به نوآوری میزنند.
مدیران کسبوکار همچنین باید اطمینان حاصل کنند که آنها نه تنها شکست را پذیرفته، بلکه درسهای فراوانی باید از آن یاد بگیرند. این گفته که «سریع شکست بخورید اما پیشرفت کنید» اشاره میکند که مدیران کسبوکار هنگام ارائه نوآوری باید آمادگی هر گونه خطا و شکست را داشته باشند. این باور که شکست یک اتفاق آنی و گذراست باید تغییر کند. نوآوری واقعی در نتیجه یک طرز فکر قوی، فرهنگ و ارزشهایی شکل میگیرد که مدیران به تدریج درون سازمان القا میکنند. داشتن تفکری مانند کودکان و ایجاد نوآوری به راستی به رشد و شکوفایی هر کسبوکاری کمک میکند.
ارسال نظر