فرهاد مجیدی و انتصاب، یک هفته بعد از انصراف
مردی از جنس عبور!
هفته گذشته پس از آنکه باشگاه استقلال طی بیانیهای مدعی شد امیدها برای بازگشت استراماچونی بهطور کامل قطع شده و سرمربی جدید تیم به زودی معرفی خواهد شد، همه انتظار داشتند مجیدی حکم بگیرد، اما او در حرکتی عجیب از قبول این مسوولیت انصراف داد. فرهاد سعی کرده بود با چیدن کلمات احساسی در کنار هم، وفاداریاش به علایق هواداران را به رخ بکشد. او گفته بود تنها زمانی سرمربی استقلال میشود که «امضای معنوی» هواداران بهعنوان صاحبان اصلی باشگاه پای دعوت از او باشد. حالا باید از مجیدی پرسید در این یک هفته چه اتفاقی رخ داد که او حس میکند امضای معنوی مورد بحث را دیده است؟ در حال حاضر هم کموبیش همان فضایی حول بازگشت مجیدی وجود دارد که هفته قبل به چشم میخورد. هیچ تفاوت محسوسی به وجود نیامده، جز در مورد مواضع خود مجیدی و البته که او به این قبیل دگرگونیهای آنی و لحظهای عادت دارد! تکرار میکنیم سخن بر سر این نیست که مجیدی الان و در این شرایط حساس نباید هدایت استقلال را قبول میکرد؛ بحث بر سر آن است که او هفته گذشته نباید پست انصراف مینوشت و خودش را در موقعیت متناقض امروز قرار میداد. به هر حال طبیعی است که مخصوصا بخشی از هواداران کمسال استقلال با داستان استراماچونی بهطور احساسی برخورد کنند. عدهای از این دوستان حتی از وریا غفوری خواسته بودند در بازی با پیکان تیم را به زمین نفرستد! بدیهی است که چنین دیدگاههایی با اصول حرفهای فوتبال تناسب ندارد. در این میان انتظار از یکی مثل مجیدی آن بود که دل به دل این جریان ندهد و آن نامه عجیب انصراف را ننویسد.
اطلاق صفت «مرد عبور» به فرهاد مجیدی البته فقط به خاطر موقعیت پاردوکسیکال فعلی نیست؛ چه اینکه او پیشتر هم از این رفتارهای دوگانه زیاد داشته است. غیر از چند نوبت رها کردن استقلال در میانههای فصل در دوران بازیگری، مجیدی را بهعنوان کسی به یاد میآوریم که خودش را شاگرد مکتب ناصر حجازی معرفی کرد و مدعی بود با قلعهنویی همکاری نخواهد کرد، اما کمی بعد زیر نظر همان مربی به میدان رفت و حتی فوتبال را در آغوش خود امیر کنار گذاشت! مجیدی حتی در دوره کوتاه و پنج هفتهای سرمربیگریاش در استقلال هم کم از این مواضع متناقض نداشت؛ مثلا زمانی که در یکی از بازیهای استقلال اشتباه داوری به زیان این تیم رخ داد و مجیدی ابتدا وزارت ورزش را زیر سوال برد، اما بعد یادش افتاد خودش هم به نوعی منصوب همین وزارتخانه بوده و بنابراین پیکان انتقاداتش را به سمت وزارت خارجه(!) چرخاند. کوتاه سخن آنکه مجیدی حق داشته رویای سرمربیگری در استقلال را در سر بپروراند و الان هم این نیمکت را غصب نکرده، اما او باید بداند دوران ثبات رویه و رفتار فرا رسیده و دیگر اتخاذ تصمیمات هیجانی و پشیمانیهای آنی از این چهره محبوب پذیرفته نخواهد بود. مربیگری در تیم بزرگی مثل استقلال فقط محدود به مسائل فنی نیست و حواس فرهاد باید به خیلی از جزئیات دیگر هم باشد.