کاریکاتور انسان خردمند
در واقع اقتصاد متعارف باور دارد که انسان موجودی خردمند است که عقلانیت در پس قضاوتهای اوست و توانایی شناختی نامحدودی دارد. با این حال، دنیل کانمن و آموس تورسکی در دهه ۷۰ میلادی کمکم این باور را دچار خدشه کردند. آنها با استفاده از شواهد روانشناختی نشان دادند که انسان اقتصادی اشتباهات زیادی را در فرآیند قضاوت و تصمیمگیری انجام میدهد؛ بهعنوان مثال میتواند بیشتر از حد نیاز به داشتههایش بچسبد و از آن سو بخشندگی را صورت دهد که کمتر از لحاظ عقلانی قابل توجیه است. اقتصاد رفتاری با وجود تحقیقات گسترده دانیل کانمن و آموس تورسکی تا قرن بیست و یکم تقریبا مهجور ماند؛ اما انتشار کتاب «سقلمه» ریچارد تیلر در سال ۲۰۰۸ توجهات بیشتری را به سوی این رشته جلب کرد. او در این کتاب نشان میدهد که چگونه درک جدید از رفتار انسان میتواند رویههای سیاستگذاری را تغییر دهد. تیلر سه سال قبل بهخاطر کمک به تغییر این نگاه در حوزه اقتصاد، جایزه نوبل را دریافت کرد. با این حال جالب است که همچنان اقتصاد بهعنوان رشتهای دانشگاهی، یافتههای اقتصاددانان رفتاری را چندان جدی نمیگیرد. هنوز هم در دانشکدههای اقتصاد به دانشجویان بیشتر بر یادگیری دو چیز تاکید میشود: اقتصاد خرد و اقتصاد کلان. اقتصاد رفتاری عموما درسی اختیاری است و در کتابهای جامع آموزشی اقتصاد از آن صحبتی به میان نمیآید. آمار و اقتصادسنجی همچنان توجه بیشتری را در دانشگاهها به خود جلب میکنند. البته راهحل این نیست که واحدهای اقتصادرفتاری را برای دانشجویان اقتصاد اجباری کنیم، اما مسلما تشویق به استفاده از دانش اقتصاد رفتاری کمک میکند که آنها مدلهای اقتصادیشان را بر مبنای انسانهای واقعی ترسیم کنند نه مدل انسان اقتصادی در اقتصاد متعارف.