«شخصی از اعیان که گویا در اوان سلطنت ناصرالدینشاه وقتی در اصفهان بوده، برای یکی از دوستان حکایت کرده است که روزی در باغ دیوانخانه اصفهان جلوی عمارت مشهور چهلستون به اتفاق چند نفر دیگر به انتظار نشسته بودیم، گدای کور پیری، عصازنان پیدا شد و به طرزی سوال کرد که مورد توجه و رقت آمد.