روز شنبه میان دو نماز، بارانکی خردخرد میبارید؛ چندان که زمین را اندکی تر میکرد و گروهی از گلهداران در بستر رود غزنین فرود آمده و گاوها را آنجا نگه داشته بودند. هرچه گفتند از آنجا برخیزید که در راه گذر سیل ماندن خطاست، فرمان نمیبردند تا باران قویتر شد. پس، کاهلانه برخاستند و خویشتن را به پای دیوارهایی افکندند که به کوی آهنگران پیوسته است و پناهگاهی پیدا کردند که آن هم خطا بود، اما آرامیدند. و بر آن جانب رود که سوی افغان شال است، در میان آن درختان تا آن دیوارهای آسیا، بسیار استران سلطانی…