«اِما» مدیر بلندپایه یک شرکت رسانهای ملی شده بود و سر از پا نمیشناخت. برای این شغل باید به شهر دیگری نقل مکان میکرد. اما ذوق و شوقی که برای سمت جدید و ماموریت شرکت داشت باعث میشد استرس این جابهجایی اصلا به چشمش نیاید. با تمام اینها، تنها چند روز بعد از شروع کار تازه برایش مثل روز روشن شد که یکی از همکاران جدیدش با حضور او کنار نیامده.