کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹،گفتمان سیاسی و فکری جامعه ایران را متحول و مقدمات تغییر نظام سیاسیای را فراهم ساخت که در نهایت، از درون آن دیکتاتوری خودکامه و اقتدارگرا سربرآورد. کودتای ۱۲۹۹، صرفا کودتایی تحمیل شده از سوی دولتهای بیگانه همانند انگلیس نبود؛ بلکه طیف گستردهای از روشنفکران، سیاستمداران و نخبگان ایرانی، شدیدا خواستار تغییرات اساسی و بنیادین در ساختار سیاسی و اجتماعی کشور، از طریق کودتا یا اقداماتی مشابه آن بودند. این مساله، آشکارا در آثار نویسندگان آن دوره دیده میشود.