غروب جلال
اورازان، آبادی آبا و اجدادی جلال آلاحمد است. او در این کتاب سعی کرده است تمام ابعاد فرهنگی و گوشههای زندگی در یک روستا را توصیف کند و با دقت و ریزبینی و جسارتی مثالزدنی، ابعاد مختلف زندگی مردم روستا، از نوع لباس، رسم عروسی و عزا، تغذیه، لهجه، وضع معیشت و درآمد، گویش و ضربالمثلها و موارد بسیاری از این دست را در این کتاب آورده است. جلال، توصیف روستای اورازان را اینطور شروع میکند: «در عرف و فرهنگ و سیاست کشور ما، یک ده در هیچ موردی جدی گرفته نمیشود؛ درحالیکه هسته اصلی تشکیلات اجتماعی این سرزمین و زمینه اصلی قضاوت درباره تمدن آن، همین دهات پراکنده است که کوچکترین بهایی به پیشرفت و کنکاش راجع به آن داده نمیشود.
البته گاهی اتفاق افتاده است که شرقشناسی یا لهجهشناسی بهعنوان تحقیق درباره لهجه دورافتادهای، سری به دهاتی هم زده است و مجموعهای نیز گردآوری کرده. ولی غیر از آنچه مورد علاقه اوست؛ نه از مردم این دهات نه از آداب و رسومشان و نه از وضع معیشتشان و... چیزی در اینگونه مجموعهها نمیتوان یافت. یا اگر چیزی هست بسیار گذرا و سرسری است. کمتر کسی حوصله میکند به چنین موضوع حقیری بپردازد و وقت عزیز خود را درباره یک ده- آنهم یک ده بینام و نشان- که در هیچ نقشهای نشانهای از آن نیست، صرف کند. با این همه اورازان کتابی است که درباره چنین موضوع حقیری فراهم شده است.» آلاحمد سپس درباره خورد و خوراک در ده اورازان مینویسد: «چوپان که بهدنبال چهارپا کوه میرود، در تابستان سبزیها را میچیند و در کول باره خود به ده میآورد و غیر از او زنها هستند که سبزی خود را از کوه و دره میچینند. هیچ روزی نیست که در خانواده اورازانی دیگ آش به پا نباشد. آش را روان و آبکی میپزند که سبزی در میانش شناور است. حتی آن را هر روز بهعنوان چاشت میخورند.»
ارسال نظر