اساسنامه انقلاب به روایت کتیرایی
در جلساتی که بعدا با حضور اعضای شورای انقلاب تشکیل شد، بنده بهعنوان دبیر شورا برگزیده شدم و مسوولیت نگارش اساسنامه هم برعهده من گذاشته شد. از همان ابتدا در فکر این کار بودیم، ولی مساله هیات تنظیم اعتصاب در شرکت نفت پیش آمد و ما مجبور شدیم به خوزستان برویم؛ یعنی بنده و آقای مهندس بازرگان و آقای هاشمی رفسنجانی به خوزستان عزیمت کردیم، برای همین تدوین اساسنامه به تعویق افتاد. در زمان انتخاب مهندس بازرگان برای نخستوزیری قرار شد ما سریعا آن را برای امضا و تصویب امام و اعضای شورای انقلاب آماده کنیم. در آستانه تشکیل دولت موقت، مهندس بازرگان برای مشخصتر بودن ضوابط و اینکه بعدا همه بدانند که ضوابط و اهدافی دنبال میشد و همچنین قانونی بودن امور، به تهیه و نگارش نهایی اساسنامه تاکید و اصرار داشتند. در نگارش اساسنامه، دیدگاهها نزدیک بود. آن زمان مرحوم مطهری که سوابق زیادی با مهندس بازرگان داشت و همه اعضا توافق داشتند. برای نهضت ملی و مصدق هم احترام زیادی قائل بودند. در تدوین اساسنامه و مقدمه آن هم بهطور خاص این نوع مسائل که بعدا مطرح شد، اصلا وجود نداشت.
اختلافی بر سر اعتقادات نبود. سه اصل برای ما مطرح بود که کسی مخالفتی نداشت؛ یکی پذیرش روش سیاسی مصدق، دوم اینکه کارهای ما براساس اعتقادات و وظایف دینی است و تکالیف دینی ما ایجاب میکند در جریان مبارزه و انقلاب باشیم و سوم اینکه ما منشأ مفاسد جامعه را خود سلطنت میدانیم و اصلا در این زمینه معامله نخواهیم کرد. ما با مداخلات و قدرت شاه مخالفیم و آن را کاملا غیرقانونی میدانیم. اما بعدا افراد مرتبط با حزب جمهوری اسلامی و موسسان آن مبانی دیگری مطرح کردند. آنها بحثهای مکتبی بودن و اینکه همه چیز باید رنگ و بوی دینی داشته باشد را مطرح میکردند. در اساسنامه مقدمهای در ابتدا گنجانده شده بود که بعد از ذکر تاریخچه نهضتهای آزادیبخش در ایران، مثلا نهضت مشروطه و جنبش ملی شدن صنعت نفت، مسائل عام انقلاب و اصول مهم در جنبش مطرح شده بود. بههرحال از جنبشهای قبلی بهویژه دکتر مصدق تجلیل شده و با احترام از آنها یاد کرده بودیم.
این مسائل از همان ابتدا، گاهی از سوی آقایان روحانیون یا مخالفانی که در خارج از شورای انقلاب و مخالف مصدق بودند، مطرح میشد. بهطور کلی نظر آنها این بود که تجلیل از مصدق با روشهای دینی انقلاب اسلامی سازگاری ندارد و خلاصه ناراضی بودند. ما اساسنامه را با مقدمه و همه عباراتش در جمع اعضای شورا قرائت کردیم و همه اعضا به دقت آن را بررسی کردند و موافقت کامل داشتند. تکتک اعضا بر آن تاکید کردند. باید هم تاکید و تایید میکردند؛ زیرا من که از خودم چیزی ننوشته بودم، حاصل نظرات آنها را جمع کرده و نوشته بودم و هر مسالهای با تصویب آنها در آن گنجانده شده بود. در نیمههای بهمن که متن نهایی را نوشتم و همه پذیرفتند، متن تدوین شده را برای امام فرستادیم که ایشان امضا و تایید بکنند. ایشان گفتند مقدمه حذف شود. ایشان اظهار کردند نباید این انقلاب را با هیچیک از انقلابها و نهضتهای قبلی مقایسه کرد و این انقلاب نظیر ندارد. به هرحال چون ایشان اینطور خواستند ما هم مقدمه را حذف کردیم.
ارسال نظر