اعدام مشروطهخواهان
به گفته ناظمالاسلام کرمانی در روز کودتا بسیاری از عوام با قزاقها همراه شدند و جمعیت بسیاری از انجمنهای مشروطهخواهان، تلگرافخانه و منازل مشروطهخواهان را غارت کردند. ملکالشعرای بهار که خود در این روزها در تهران حضور داشته درخصوص نقش طبقات اجتماعی در آغاز استبداد صغیر مینویسد: «در این جریانات طبقه بالا و پایین از استبداد پشتیبانی کردند. تنها طبقه متوسط بود که به انقلاب وفادار باقی ماند.» با این وجود محمدعلی شاه بعد از شکست مشروطهخواهان در مجلس، کلنل لیاخوف روسی را به فرمانداری نظامی تهران گمارد و هرگونه تجمع از جمله مراسم عزاداری را ممنوع کرد. در این مقطع بود که بسیاری از سران مشروطه که موفق به فرار نشده بودند توسط قزاقها بازداشت شدند. در این میان سرشناسترین آنها میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل و ملکالمتکلمین، دو تن از روزنامهنگاران و خطبای برجسته عهد مشروطه به دستور محمدعلی میرزا در باغشاه خفه شدند. این دو را به همراه قاضی ارداقی و برادرش به باغشاه برده بودند. مامونتوف وقایعنگار روس نوشته است: «این دو نفر را به باغ بردند و پهلوی فواره نگاه داشتند. دو دژخیم که مامور قتل آنها بودند طناب به گردن آنها انداختند و از دو سو کشیدند تا خفه شدند و خون از دهانشان بیرون زد و در همین حال دژخیم سوم خنجر به سینه و شکم آنها فرو میکرد. برادر قاضی گفته است: «...چون اندکی گذشت دو نفر فراش برای بردن ملک و میرزا جهانگیرخان آمدند و ایشان را از قطار بیرون آورده به گردن هریک زنجیر دستی (شکاری) زده، گفتند: «برخیزید بیایید!» گویا هر دو دانستند که برای کشتن میبرندشان. ملکالمتکلمین دم در با آواز دلکش و بلند خود این شعر را خواند: «ما بارگه دادیم این رفت ستم بر ما/ بر بارگه عدوان آیا چه رسد خذلان.» این را خوانده و پا از در بیرون گذاشت. ما همگی اندوهگین شدیم و این اندوه چند برابر شد هنگامی که دیدیم آن دو فراش زنجیرهایی را که به گردن ملک و میرزا جهانگیرخان زده و ایشان را برده بودند، برگردانده، در جلو اتاق به روی دیگر زنجیرها انداختند و ما بیگمان شدیم که کار آن بیچارگان به پایان رسیده است.»
ارسال نظر