گزارشی از عملکرد زنان ایرانی در طول جنگ جهانی اول
فعالان پنهان تاریخ
انجمن زنان پژوهشگر تاریخ فعالیتهای اخیر خود را معطوف به تلاش برای این خوانش تازه از تاریخ کرده است. این انجمن روز چهارشنبه سوم مردادماه با همکاری پژوهشکده اسناد و کتابخانه ملی اقدام به برگزاری نشستی با حضور دکتر «ربابه معتقدی» پژوهشگر تاریخ در همین راستا کرد. موضوع محوری این نشست «سبک زندگی زنان در سالهای جنگ جهانی اول» بود و در جریان آن دکتر معتقدی کوشید با ارائه اسناد نشان دهد که زنان چگونه در وقایع اجتماعی مختلفی که در ایران آن روزگار جریان داشته، حضور فعال داشتهاند و حتی در بسیاری از موارد پیشاپیش مردان حرکت کردهاند. در ادامه سخنرانی این پژوهشگر تاریخ را در مورد فعالیتها و کنشهای زنان و سیاستهایی که در سالهای جنگ جهانی اول بر آنان اعمال شده میآوریم.
چارچوب بحث
موضوع زنان در تاریخ تقریبا صد سال است که در جهان طرح شده و در رابطه با آن بحث و گفتوگو میشود اما در ایران تقریبا تازگی دارد و من در اینجا قصد دارم حضور و فعالیت این جمعیت را در سالهای جنگ جهانی اول مورد بررسی قرار دهم. جنگ جهانی اول در فاصله سالهای ۱۹۱۸-۱۹۱۴ در جهان اتفاق افتاد اما در ایران این جنگ بیشتر از معمول به طول انجامید و بهرغم اعلام بیطرفی از سوی احمدشاه در آغاز جنگ، با ورود متفقین به ایران از اواخر سال ۱۹۱۴ شروع شد و تا خروج کامل آنها در ۱۹۲۱ ادامه داشت؛ یعنی ما تا چند سال پس از پایان رسمی جنگ در جهان با تبعات آن درگیر بودیم.
نظریه سبک زندگی را یک جامعهشناس معاصر به نام پییر بوردیو مطرح کرد و افراد دیگری نظیر گیدنز نیز به آن پرداختند و امروزه یکی از نظریات مهمی است که بهواسطه آن به تبیین مسائل اجتماعی اقدام میشود. این نظریه بر این محور قرار دارد که سبک زندگی هویت افراد و جامعه را مشخص میکند. سبک زندگی از سه نوع سرمایه تشکیل شده است: سرمایه اقتصادی، سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی. سرمایه فرهنگی شامل عادتوارهها و ارزشها است. عادتوارهها شامل همه آن چیزی میشود که ما از کودکی یادمیگیریم و بهعنوان ارزش به آنها نگاه میکنیم و میکوشیم در رفتار خود بازتاب دهیم. سرمایه اقتصادی میزان ثروت و درآمدی است که هریک از ما میتوانیم داشته باشیم که ممکن است حاصل تلاش خودمان باشد یا از دیگران به ما رسیده باشد، مانند ارث. سرمایه اجتماعی نیز شامل روابط اجتماعی هریک از ما و پایگاهی است که در جامعه داریم. ترکیب این سه به افراد ایدههایی میدهد و آنان را به شماری از رفتارها ملزم میکند که به آن سبک زندگی گفته میشود.
مهمترین پرسشهای این پژوهش آن است که جنگ جهانی بر سبک زندگی زنان چه تاثیری داشت. زنان در جامعه آن روزگار ایران یعنی پایان دوران قاجاریه چه جایگاهی داشتند و وضعیت کار و بیکاری زنان در آن دوره به چه صورت بود. باعث تعجب است که در منابع تاریخی باقیمانده از این دوران، موضوع زنان اغلب نادیده گرفته شده است و زمانیکه من این پژوهش را آغاز کردم بر این باور بودم که زنان عمدتا در پستوها بودند و چندان حضور اجتماعی نداشتند اما زمانیکه پژوهش به پایان رسید در کمال تعجب دریافتم که آنها بسیار فعال و توانمند بودند و حضور اجتماعی داشتند اما نامی از آنان در تاریخ نیامده است.
زنان در بلواهای نان
در سالهای جنگ جهانی در ایران تهران درگیر قحطی بسیار شدیدی شده بود که عمده علت آن ورود سربازان بیگانه به ایران و صادرات خواربار و غله توسط متفقین بود. در تهران زنان عمیقا با این موضوع درگیر شدند. در سال ۱۳۳۶ه.ق مرگ و میر در تهران بسیار زیاد بود و مردم نگران نان، گندم و برنج بودند. زنان بهعنوان نیمی از جامعه و با توجه به اینکه کودکانشان گرسنه بودند و وظیفه سیر کردن شکم آنها را برعهده داشتند، در این موضوع فعالانه درگیر شدند. در تمام گزارشهای این دوران که مربوط به کمبود نان در تهران است به تظاهراتهایی اشاره شده که زنان بدون مردان در اعتراض به کمبود نان و کیفیت آن به راه انداختند. مردها شکایتها و عریضههایی در اسناد دارند در رابطه با گرانی و صفهای طولانی نان که گاهی یک روز حضور در آن طول میکشید و کار کردن آنها را مختل میکرد ولی زنها اعتراضات را عملیاتی پیگیری میکردند و راهپیمایی به راه میانداختند، شعارهایی علیه گرانی میدادند.
آنها جلوی سفارتها، بازار و منزل بزرگان جمع میشدند و طلب نان میکردند. آنها تلاش میکردند که شخصیتهای مختلف را با خود همراه کنند. در مواردی زنان دستگیر شدند و به کمیسری برده شده و مورد بازخواست قرار گرفتند. بر اساس اسناد موجود از این دوران، در یکی از موارد زنان در بازار تهران راهپیمایی کردند و جنازه کودکی را که بر اثر قحطی و گرسنگی از دنیا رفته بود، روی تخته چوبی حمل میکردند و لباسش را بیرق کرده و از دولت طلب نان میکردند. در این مورد نیز تعدادی دستگیر شدند و از آنان در مورد کسانیکه آنان را تحریک کرده بودند سوال شده که پاسخ این بود که اقدامشان داوطلبانه بوده است. حتی زنی که جسد کودکش در این تظاهرات حمل میشد، گفته بود که به خواست خودش و برای نجات جان کودکان دیگر اقدام به این کار کرده است. در یک مورد دیگر سندی وجود دارد که زنان جلوی سفارت انگلیس جمع شدهاند و از سفیر انگلستان طلب کوپن نان کردهاند. در این جریان همسر سفیر انگلیس میان زنان حاضر میشود و میان آنان کوپن نان توزیع میکند؛ ولی در این موقع یکی از زنان بسیار اعتراض کرده چون احساس میکند در این قضیه تحقیر شدهاند.
منع رفت و آمد زنان در بازار
در این دوران با وجود شرایط دشوار، زندگی متوقف نشده بود. شواهد بسیاری وجود دارد که توام با همین شرایط قحطی مردم ازدواج میکردند، مراسم و جشن برپا میکردند و اوقات فراغت خود را نیز داشتند. به این ترتیب زندگی در جریان بود. سینماهای محدودی که در تهران بود، برنامههایشان را ادامه میدادند، در معابر کنسرتهای موسیقی زنده برگزار میشد و این اولین سالهایی است که این اتفاق میافتاد و کسانی با آلات موسیقی مدرن ترانهها تصنیفهایی را در کوچه و بازار میخواندند و مردم هم دور آنها جمع میشدند و با آنان همراهی میکردند. در همین دوره اسنادی را داریم که زنان را از عبور و مرور در بازار و به خصوص خیابان لالهزار از ساعت ۶ عصر به بعد منع میکند.
چون در این سالها بیشتر مغازهها کم کم در حال استفاده از برق بودند و میتوانستند شب هم نور و روشنایی داشته باشند، تا دیر وقت باز بودند؛ یکی از تفریحات زنان گشتن در کوچه و بازار و تماشای مغازهها به قصد خرید یا تفریح بود، این وضعیت موجب خشم مردان شده و آنان از سر غیرت شکایتهای بسیاری را در این رابطه تنظیم کرده بودند که هم مردان فعال در بازار و هم شماری از علما از دولت درخواست کرده بودند که جلوی عبور و مرور زنان در بازار بعد از ۶ غروب گرفته شود. در این سالها که رضاخان سردار سپه در تهران کودتا کرده بود و درصدد رسیدن به قدرت بود، بسیار با علما همکاری میکند و دستور موکد میدهد که زنها در این ساعت از خانه خارج نشوند. حتی اسنادی داریم که پلیس از آن ساعت به بعد زنان را از مغازهها به زور بیرون میکند تا به خانههایشان بازگردند.
دردسرهای شرکت سینگر
در سالهای جنگ و قحطی که به لحاظ توان مالی به مردم آسیب زیادی رسیده بود، چرخ خیاطی هم به تهران وارد شده بود، اولین چرخ خیاطیهای موجود در تهران را کارخانه «سینگر» به ایران آورده بود و خیلی هم از خرید آن استقبال شد. «شرکت سینگل» چرخهای خیاطی را با قیمت خیلی گزافی در اختیار مردم میگذاشت. اسنادی وجود دارد که در آن قیمت چرخ خیاطی ۱۵۰ تومان ذکر شده است. ۱۵۰ تومان را باید اینگونه تصور کرد که در سال قحطی گندم خرواری ۱۷ تومان بود و حقوق یک کارگر روزی ۴ ریال و یک کارگر ماهر در نهایت روزی یک تومان حقوق داشت. این چرخها چون قیمت بالایی داشت، معمولا بهصورت قسطی واگذار میشد و در برخی از موارد افرادی ادعای افلاس کردند و افلاسنامه پر کردند تا اقساط خود را نپردازند.
جالب است بدانیم که اگرچه چرخ خیاطی کالایی تجملی بود و در اتاقهای پذیرایی گذاشته میشد، اما مشتریان آن عمدتا از طبقه متوسط بودند. کسانیکه مایل بودند برای خود و خانواده لباسهای جدید و مدرن بدوزند یا آنکه مایل بودند دوزندگی و خیاطی کنند. در سندی که مربوط به بدهکاران شرکت سینگر است، نام و شغل این افراد آمده که مشخص است هیچ فرد متمول و اشرافزادهای در میان آنان وجود نداشت. شرکت به سبب عدم پرداخت اقساط توسط این افراد چون خارجی بود، ناچار شد به سراغ وزارت خارجه و پلیس برود و یک کارمند وزارت خارجه و یک پلیس به همراه مامور شرکت به آدرس بدهکاران میرفتند و بدهیها را طلب میکردند که البته با توجه به حجم زیاد بدهکاران به نظر نمیرسد شرکت در نهایت موفق به وصول تمام طلب خود شده باشد.
پوشش و موسیقی
در مورد پوشش و موسیقی در این دوره باید گفت، ورود و خروج سربازان خارجی و انتقال سبک زندگی آنان به ایران بسیار در فضای کشور تاثیر گذاشت و در این دوره کلاسهای بسیاری برای آموزش زبان و موسیقی در تهران تاسیس شده بود و وضعیت پوشش زنان نیز در اثر آگهیها و تبلیغات اروپایی متحول شد. اسنادی وجود دارد که طی آن محافل مذهبی به نوع پوشش زنان اعتراض کردهاند. آنها به پوشیدن جوراب تور توسط زنان، کوتاه شدن چادر آنها به میزان یک وجب، پوشیدن چادرهای رنگ روشن به جای مشکی، سورمهای و خاکستری و اینکه چادرچاقچور درحال منسوخ شدن بود و زنان چادر چرخی و چادر عبایی میپوشیدند، اعتراض داشتند.
البته نظمیه نیز به خواست رضاشاه با این اعتراضات همراهی کرد و اسنادی از ممنوعیت این پوششها حتی در شهرستانها از جمله شیراز در دست است. حتی زنان بیحجاب هم در این مورد انگشتشمار در این دوره وجود داشتند که موجب اعتراض مردها میشد. موضوع دیگر، افزایش گرایش به موسیقی بود. زنان معمولا اطراف نوازندگان خیابانی جمع میشدند و به آهنگ و آواز آنان گوش میدادند. علما بسیار درگیر این موضوع بودند که آیا این امر حرام است یا نه چون حکم قدیمی در این مورد وجود نداشت و نظرات مختلفی در این رابطه مطرح بود. حتی شکایتهایی از مردم است که از همسایگان خود شکایت کرده بودند که در خانههایشان سازوآواز به راه میاندازند و آنها نگران به گناه افتادنشان بودند.
در دوران قاجار باندهای سرقت زنانه هم وجود داشته است که کاملا تشکیلاتی بوده و افراد آن در محدوده سنی ۹ تا ۴۵ سال بودند. در این باندهای سرقت معمولا زنان کوچکتر به خدمت زنان بزرگتر در میآمدند. آنها بهصورت تیمی جیببری میکردند. به این صورت که تعدادی دعوا و مرافعه راه میانداختند و تعدادی دیگر جیب کسانی را که در محل برای تماشا یا پادرمیانی حاضر میشدند، میزدند. در این رابطه در نظمیه این دوره اسناد زیادی وجود دارد. به این ترتیب به باور من زنان در تاریخ ایران حضور و کنشگری داشتند اما اینکه چرا در کتابهای تاریخ اثری از آنان نیست، باید به بیان میشل فوکو در رابطه با دانش و قدرت اشاره کرد. زنان چون قدرت نداشتند، نتوانستند در تاریخ رد چندانی از خود باقی بگذارند.
ارسال نظر