عزاداری عاشورا در عهد صفویه
در ادامه بخشی از سفرنامه وی را در این رابطه میآوریم. «من شرح تشرفات آن روز را مطابق آنچه به رای العین در روز سوم ژوئیه ۱۶۶۷ مشاهده کردم، مینویسم. در آن روز ناظر کل و رئیس دربار محض محبت و مهربانی جای خوبی در میدان مقابل تالار شاه برای ما تعیین کرد که من و هلندیها برای تماشا به آنجا رفتیم. ساعت هفت صبح شاه صفی دوم که در آن وقت اسم خود را تغییر داده و حالا شاه سلیمان نامیده میشود، با بزرگان دربار روی تختی که وسط تالار نصب شده، جلوس کرد، تمام بزرگان به پا ایستاده بودند. پس از آن شاه به تخت نشست. از آن طرف میدان بیگلربیگی پیدا شد و با چند نفر نجیبزاده جوان شروع به جابهجا کردن مردم تماشاچی کرد؛ زیرا سابقا در اینگونه مراسم بینظمی فراوانی میشد و اهالی هر محله میخواستند بر اهالی محله دیگر مقدم بایستند یا در حرکت سبقت بگیرند و به این جهت نزاع و جنگ برمیخاست.
مدتی است که شاه ریاست و نظم اینکار را به بیگلربیگی سپرده که میآید جای هرکس و هر محله را معین میکند و همچنین ترتیب حرکت دستههای محلات شهر را که ۱۲ دسته هستند و جای هریک از آنها را تعیین میکند. بعد از آن بیگلربیگی شروع به داخل کردن دستهها کرد. هر دسته یک عماری داشت که هشت تا ده نفر آن را حمل میکردند. چوب عماری با انواع گل و بوته نقاشی شده و در هر عماری تابوتی گذارده، روی آن را با پارچه زرد پوشانیدهاند. همین که دسته اول اجازه ورود یافت، سه یدک مجلل با زین و یراق اعلی که روی آنها را با تیر و کمان و شمشیر و سپر و خنجر زینت کرده بودند، در جلوی دسته وارد شد.
وقتی که دسته تازه وارد میدان میشد، دسته قبل را در گوشه میدان نگه میداشتند که راه را برای دسته جدید باز کنند. در بعضی از آن عماریها طفلی شبیه نعش شده، خوابیده بود و آنها که دور عماری را احاطه کرده بودند، گریه و نوحه و زاری میکردند و این اطفال شبیه دو طفل امام حسین هستند که بعد از شهادت امام، یزید، آنها را گرفت و به قتل رساند. (در این مورد، تاورنیه روایت را اشتباه نقل میکند.)
وقتی که تمام دستهها و جمعیت در میدان پر شده بودند با وجود کمال نظمی که بیگلربیگی داده بود، باز چند نفر بنای جنگیدن را گذاردند؛ زیرا برای خود باعث افتخار میدانستند که در حضور شاه اظهار جلادت و رشادت کنند. همین که بیگلربیگی دید، میدان جنگ کمکم گرم میشود و کار بینظمی بالا خواهد گرفت، فورا حکم داد، پنج فیل به میدان آورده و از میان منازعین عبور دادند که هم جنگ و دعوا موقوف و هم افکار و توجه مردم به تماشای فیلها جلب شد. مجددا نظم برقرار شد. شاه صفی چون جوان بود، هنوز ندیده بود که فیلها چنین حرکتی که آن روز کردند، بکنند.
پهلوی تالار شاه تخت بلندی زده، رویش را قالی انداخته بودند، بهطوریکه پنج-شش پا از تالار پایینتر واقع شده بود. روی آن تخت، صندلی دسته داری با روپوش سیاه گذارده بودند که مداحی روی آن نشسته و شش نفر مداح دیگر هم پای صندلی روی فرش قرار گرفته بودند. آن مداح به قدر نیم ساعت حکایت قتل و شهادت حسن(ع) و حسین(ع) را بیان کرد، همین که نطقش به پایان رسید، شاه به او خلعت داد. همینطور به آن شش نفر دیگر اما خلعت مداح ناطق فاخرتر از دیگران بود. تمام این تشریفات از پنج ساعت قبل از ظهر تا ظهر طول کشید. پس از آن شاه به حرمسرای خود مراجعت کرد، مردم و دستهها در میدان نماندند و تمام روز آن عماریها را در شهر گردانیدند. هرقدر در نظم این دستهها بکوشند، هرگاه دو دسته به یکدیگر برسند، برای جلو عقب رفتن با هم نزاع میکنند.
ارسال نظر