بررسی یک سند از سر هارفورد جونز، سفیر بریتانیا در دربار فتحعلی شاه
شفقت خسروانه!
از منظر انگلستان عهدنامه تیلسیت در حکم تهدید قطعی منافع کمپانی هندشرقی بود، این اتحاد بالقوه میتوانست زمینهساز حمله روسیه و فرانسه به حکومت هند بریتانیا از طریق خاک ایران باشد. سیاستمداران انگلیسی در لندن و هند به سرعت به چارهجویی پرداختند، اولین و مهمترین گزینه ایشان برقراری مجدد روابط دوستانه با دربار فتحعلیشاه و اخراج هرچه سریعتر فرانسویان از ایران بود. ایران در واقع برای مقامات انگلیسی نقش دیوار حائلی را داشت که باید از هرگونه تعرض به هند بهعنوان مستعمره زرخیز انگلستان جلوگیری میکرد.
با این حال در این مورد اختلاف عقیده سیاسی میان وزارت امورخارجه انگلیس و کمپانی هندشرقی وجود داشت. در لندن سرهارفورد جونز به نمایندگی از پادشاه انگلستان مامور رایزنی با مقامات ایرانی شده بود. جونز در دوره زندیه سابقه نمایندگی کمپانی هندشرقی در بصره را داشت و بهواسطه روابط بازرگانی با ایرانیان به زبان فارسی مسلط شده بود. میرزا بزرگ فراهانی را از قبل میشناخت و با او روابط صمیمانهای داشت. مدتی هم بهعنوان کنسول انگلیس در بغداد خدمت کرده بود. از سوی دیگر عوامل کمپانی و حکومت انگلیسی هند، سرجان ملکم که سابقه سفارت ایران در گذشته نهچندان دور را داشت و عاقد قرارداد سال ۱۸۰۱ با حاج ابراهیم خان اعتمادالدوله (کلانتر) بود، گزینه انجام همین ماموریت ساخته بودند. کمپانی هندشرقی توانست ظاهرا بهدلیل تاخیر در رسیدن سرهارفورد جونز اما در واقع برای پیشبرد سیاستهای خود پیشدستی کرده و سر جان ملکم را زودتر از وی به ایران اعزام کند، اما ماموریت ملکم با شکست مواجه شد.
فتحعلیشاه در این زمان هنوز به عملیات و حضور ژنرال گاردان در ایران به دید مثبت مینگریست و به همین دلیل اجازه حرکت فرستاده کمپانی به سمت پایتخت را نداد، چه گاردان تهدید کرده بود حضور حتی یک انگلیسی در ایران به معنی قطع روابط سیاسی ایران و فرانسه خواهد بود. فرستاده سرجان ملکم، کاپیتان پاسلی نیز در شیراز متوقف شد و اجازه حرکت او به سمت تهران داده نشد، در نتیجه ملکم به قصد وادار ساختن ایران در اخراج فرانسویان با توسل به نیروی نظامی، ایران را ترک کرد.اینک زمان آن فرا رسیده بود تا سرهارفورد جونز بخت خود را در انجام این وظیفه بیازماید.
تقریبا مقارن با همین زمان بود که در سال ۱۲۲۳ ه.ق (۱۸۰۸) مارشال گودوویچ فرمانده سپاه روسیه در قفقاز، غافلگیرانه به ایروان حمله کرد. این مساله گاردان و هیات نظامی او را در شرایط سختی قرار داد. فرانسه از سویی با ایران قرارداد اتحاد فینکنشتاین و از سوی دیگر عهدنامه تیلسیت را با روسیه منعقد ساخته بود و اینک میان این دو کشور بهعنوان متحدین فرانسه جنگ در گرفته بود. گاردان با گودوویچ مکاتبه کرد و از او خواست از آنجا که بنا به تقاضای دربار ایران مقرر شده است که عهدنامه صلحی بین ایران و روسیه به وساطت ناپلئون در پاریس منعقد شود، تا یک سال جنگ را متارکه کند، مارشال از هیات وزیران روسیه در سنپترزبورگ کسب تکلیف کرد و مقامات روس به گودوویچ پاسخ دادند که از متارکه جنگ خودداری کند. این جریانات و تعلل و بیمیلی ناپلئون در عقد قرارداد صلح بین ایران و فرانسه منجر به بیاعتمادی بیشتر فتحعلیشاه و مقامات ایرانی به سیاستهای فرانسه شد. دیری نپایید که دولتمردان ایران دریافتند که ناپلئون درحالیکه هنوز مرکب معاهده فینکنشتاین خشک نشده ایران را وجهالمصالحه اتحاد با روسیه ساخته است، در نتیجهشاه بهوسیله میرزا شفیع مازندرانی، صدراعظم خود، هیات فرانسوی را مرخص کرد.
اینک تنها امید فتحعلیشاه تجدید روابط با انگلستان و عقد قرارداد اتحاد با آن کشور بود. در همین زمان سرهارفورد جونز به ایران رسیده بود. جونز بر خلاف سرجان ملکم در پیشبرد سیاستهای انگلیس تا حدود زیادی موفق بود. دو عامل در این موفقیت نقش داشتند، نخست اینکه فتحعلیشاه و دربار ایران از کمک فرانسه به ایران در برابر روسها ناامید شدند و طبعا بهترین همپیمان آنان در آن مقطع زمانی تنها دولت انگلیس و کمپانی هندشرقی میتوانست باشد. دوم اینکه جونز بر خلاف ملکم که نمایندگی کمپانی و حکومت هند بریتانیا را بر عهده داشت مستقیما از سوی دربار انگلستان اعزام شده بود و پادشاه انگلستان را نمایندگی میکرد و بهتبع آن در میان ایرانیان ارج و قرب بیشتری داشت. حضور سرهارفورد جونز در نهایت به عقد قرارداد مجمل بین ایران و انگلیس انجامید. قراردادی که اگرچه منافع کوتاهمدت بریتانیا را تامین میکرد اما ایران در نهایت از آن طرفی نبست. جیمز موریه که عضو تیم اعزامی به همراه سرهارفورد جونز به ایران بود موفقیت او را در رسیدن به «هدف بزرگ» میستاید، او متذکر میشود که این کامیابی دیپلماتیک در زمانی انجام گرفت که فرانسویان پیشتر در ایران رخنه کرده بودند و نماینده بریتانیا (سر جان ملکم) از آنجا رانده شده بود.
موریه همچنین یادآوری میکند که حکومت انگلیسی هند در این شرایط به جای همکاری با آنان مخالفت میکرد. نقطه حساس مذاکرات جونز با میرزا شفیع مازندرانی زمانی بود که بر سر یک ماده قرارداد که مبهم و غیرقطعی رها شده بود اختلافی بین طرفین مذاکرهکننده درگرفت. جونز در کتاب خاطرات ماموریت دیپلماتیک خود به دربار ایران شرح داستان را چنین آورده است: «اکنون به سرعت به صحنههایی میرسیم که بدون شک خواننده را شگفتزده میسازد زیرا تا جایی که من خبر دارم، هرگز چیزی شبیه به آن در تاریخ دیپلماسی و سیاست خارجی رخ نداده است....این عهدنامه و جریانات مربوط به آن اکنون یک مورد تاریخی محسوب میشود و میرزا شفیع هم از دنیا رفته، پس این داستان اکنون میتواند گفته شود....بحث مختصری درگرفت که مسلما جای آن نبود و من میل داشتم هرچه زودتر، آن را ختم کنم که ناگهان بهطور غیر منتظره و شاید خیلی خوشبختانه برای من، او [میرزا شفیع] کنترل خود را از دست داد و گفت: آیا شما به اینجا آمدهاید که سر ما کلاه بگذارید؟»
صدراعظم ایران نزاکت دیپلماتیک را رعایت نکرد و طرف انگلیسی از این سوءرفتار نهایت استفاده را برد. جونز در ادامه نقشی که در این میان بازی میکند را به تصویر میکشد: «...از جایم بلند شده به صدراعظم پیر گفتم: تو پیرمرد خرفت کله خراب چطور جرات میکنی چنین سخنی به من بگویی که نماینده پادشاه انگلستان هستم؟ اگر بهخاطر احترامی که برای سرورتشاه ایران قائل هستم نبود، مغزت را از سرت بیرون میریختم البته اگر داشته باشی و برای اینکه رفتارم با گفتارم متناسب باشد او را با مقداری خشونت به طرف دیواری که پشت سرش بود هل دادم و لگدی به شمعها زدم و در تاریکی از اتاق خارج شدم و بدون اینکه هیچیک از ایرانیان جرات کند جلوی مرا بگیرد سوار اسبم شدم و به اقامتگاهم برگشتم.»
متاسفانه این وضعیت موجب شد که طرف ایرانی در ادامه از موضع انفعالی به مذاکرات ادامه دهد و در نتیجه همان قراردادی که مدنظر سفیر بریتانیا بود به امضا رسید. سندی که به معرفی میپردازیم، فرمانی است از فتحعلیشاه قاجار در تکریم، تایید و پشتیبانی از سرهارفورد جونز بهعنوان نماینده پادشاه انگلستان. این سند که اصل آن در موزه Aga Khan شهر تورنتو کانادا نگهداری میشود، به لحاظ ساختاری و محتوایی دارای اهمیت فراوان است. در متن و طرح و نقش این سند از جوهر، آبرنگ مات و آب طلا روی کاغذی استفاده شده است که ابعاد آن ۲/ ۶۱ در ۴/ ۴۷ سانتیمتر است. خط بهکار رفته در این سند شکسته نستعلیق و تاریخ تحریر سند محرم سال ۱۲۲۴ هجری قمری (فوریه ۱۸۰۹ میلادی) است. در قسمت بالای سند مهر فتحعلیشاه درج شده و در سطر اول سند، طغرای آب طلا کشیده شده است، در حاشیه سند نیز نشان اعطایی فتحعلیشاه به سر هارفورد جونز مشاهده میشود.
نکته قابل توجه درباره دستهبندی این سند آن است که در متن خود سند از آن بهعنوان «منشور همایون» نام برده شده است (سطر شماره ۹). همانطور که میدانیم منشور در ادوار گذشته به فرمانهای سرگشاده پادشاهان، یعنی فرمانهایی که محرمانه و رمز نبودهاند اطلاق شده است. با اینحال دکتر جهانگیر قائممقامی معتقد است در دوره قاجار منشور به دستخطشاه گفته میشده است و نمونههایی از منشور در دوره محمدشاه ارائه میدهد.با توجه به سند حاضر میتوان این تعریف از منشور در دوره قاجار را تا حدودی تعدیل کرد و معتقد بود که چنین مواردی از اسناد در دوره فتحعلیشاه نیز منشور تلقی میشده است.
از ویژگیهای منحصربهفرد این سند نقش شیر و اژدها به سبک بریتانیایی است که در سمت راست آن نقش شده است. شیر و اژدها از پلاکی شیر و خورشید نشان محافظت میکنند که در بالای آن تاج کیانی قاجار مربوط به فتحعلیشاه روی بالشتک محافظ آن قرار دارد. در زیر نشان، روبانی کشیده شده است و روی آن عبارت «از شفقت خسروانه» درج شده است. این نشان در واقع ترکیبی از عناصر انگلیسی و ایرانی است که فتحعلیشاه به هارفورد جونز اعطا کرده است.
ارسال نظر