قضیه شوستر و زورآزمایی روسها

ایرانیهای متجدد به فرانسه نزدیکی فرهنگی داشتند، ولی در این زمان فرانسه از اعضای فعال «اتفاق مثلث» با انگلیس و روسیه بود. اگر از آلمان هم کمک میخواستند، بعید بود که آلمانها- پس از «پیمان پوتسدام» با روسیه- روسها را به خاطر ایران از خود برنجانند. حکومت جدید ایران کارشناسان نظامی و غیرنظامی مورد نیازش را اغلب از دول کوچک اروپایی مثل سوئد و بلژیک میگرفت. با این اوصاف، توانستند مستشار جوان کاری و تندرویی از آمریکا را برای سازماندهی نظام مالی کشور به خدمت بگیرند. نام او مورگان شوستر بود. وظیفه شوستر به قدری مهم تلقی میشد که با تصویب مجلس و با اعطای اختیارات گسترده برای سازماندهی امور مالی و وصول مالیاتها به مقام «خزانهدار کل» کشور منصوب شد. آنگونه که شوستر در کتابش مینویسد، با استعمار کهن مخالف بود و نسبت به ایران در ارتباط با دو همسایه امپریالیستش حس همدردی داشت. از طرف دیگر چون جوان آمریکایی آزادمنش بود، شیوههای سنتی چانهزنی و معاملهگری را که کارها در ایران با آن پیش میرفت به خوبی نمیفهمید. او درصدد ایجاد یک جزیره کارآیی و درستکاری مالی در میان اقیانوسی از سنتهای کهنه بود که هنوز توفان سهمگین انقلابش در آن جریان داشت و هنوز دخالتهای موثر روس و انگلیس گریبانگیرش بود. شوستر با اختیاراتی که مجلس به او داده بود، برای وصول مالیاتهای معوقه و ... «ژاندارمری خزانه» را تاسیس کرد و ماژور (سرگرد) کلود استوکس، افسر انگلیسی را بهصورت مامور به ریاست آن گمارد. استوکس گرایش فراوانی به دموکراتها داشت و هم او بود که پس از کودتای محمدعلیشاه به تقیزاده و دیگران در سفارت انگلیس پناه داده بود. از این گذشته؛ روسها اجازه نمیدادند که در منطقه نفوذ آنها افسری انگلیسی عهدهدار فرماندهی واحدی نظامی شود. در نتیجه با فشار روسها انگلیسیها که با ماموریت استوکس موافقت کرده بودند، ناچار به عقبنشینی شدند. از این رو کار شوستر در ایران با رویارویی با روسها آغاز شد. البته بهطور طبیعی شوستر دشمنان ایرانی بانفوذی نیز برای خود تراشید، ولی هنوز از حمایت مجلس و مردم برخوردار بود. بهعنوان مثال، ژاندارمهای او هرچه سعی کردند مالیاتهای معوقه علاءالدوله را از وی بگیرند به جایی نرسیدند. علاءالدوله حاکم سابق مستبد و مقتدر تهران بود که چوب زدنش به تجار قند و شکر انگیزه مبارزه برای استقلال محاکم قضایی شده بود. اما او بعد رنگ عوض کرده و مشروطهخواه شده بود، هرچند دیگر هیچ منصب دولتی نداشت. بهدستور او ژاندارمها شوستر را کتک زده و بیرون انداخته بودند. این عمل او باعث شد که صدای مردم درآمد و کمی بعد در بیرون خانهاش بهدست افرادی ناشناس به قتل رسید. پس از آنکه شاه مخلوع و شعاعالسلطنه شکست خوردند و از کشور رانده شدند، درحالیکه هنوز برادرشان سالارالدوله شورشیها را در غرب رهبری میکرد، مجلس دستور مصادره اموال شعاع و سالار را داد. از طرف دیگر محمدعلیشاه و شعاع وابسته به روسیه و مورد حمایت روسها بودند.
ولی نه ناصرالملک نایبالسلطنه طرف روسها بود، نه صمصام رئیسالوزرا و نه یفرمخان رئیس مقتدر نظمیه. نایبالسلطنه با اعتدالیون بود و صمصام و بختیاریها تحت امرش و نیز یفرم خان طرف دموکراتها بودند. اما همه آنها و همچنین وزرا و سردمداران دیگر میدانستند که روسها با مصادره مخالفت میکنند. این را هم میدانستند که بدون حمایت انگلیس، که بعد از قرارداد ۱۹۰۷ دیگر فراهم نبود، از پس روسها برنمیآیند. روسها مدعی بودند که ملک متعلق به شعاع در حوالی باستیون (در شمال تهران آن زمان حوالی میدان حسنآباد) وثیقه وامی است که او از «بانک استقراضی روس» در ایران گرفته است. دولت و بسیاری از اعتدالیون علاقهای به اجرای فرمان مصادره بهرغم مخالفت روسها نداشتند. شوستر، خشمگین از رفتار روسها، به تشویق سلیمان میرزا و دیگر رهبران دموکراتها، خود دست بهکار شد. روسها گروهی از سربازان خود را جلوی باغ ملک شعاع مستقر کردند. ژاندارمهای شوستر وارد عمل شدند و سربازان روس را پی کارشان فرستادند و ملک را گرفتند. همین کار در مورد یک ملک دیگر شعاع هم که نزدیک حضرت عبدالعظیم بود، انجام گرفت. وزیر مختار روس به وثوقالدوله، وزیر امور خارجه، اعتراض کرد. وثوقالدوله در یک جلسه غیرعلنی مجلس موضوع را مطرح و توصیه کرد که موقتا موضوع مصادره را مسکوت بگذارند. دموکراتها که در اقلیت بودند با هیاهو پیشنهاد وثوق را رد کردند و با جلب حمایت عدهای از اعتدالیون اکثریتی قوی تشکیل دادند. سفارت روس یادداشتی رسمی برای دولت فرستاد و خواستار تخلیه ملک شعاع شد. چون مجلس تسلیم نشده بود و مردم هم بهانهای برای ابراز تنفر خود از روسها پیدا کرده بودند، شوستر از فراخواندن ژاندارمهایش سر باز زد. تا اینجا مساله دو جنبه داشت: یک جنبه حقوقی صریح، یعنی اینکه ملک حق کیست و یک جنبه سیاسی ضمنی که نشاندهنده عزم روسها به دفاع از شعاع بود. ولی بیاعتنایی به یادداشت روسها و خشمی که نخوت روسها برانگیخت، موضوع را تبدیل به معاوضهای کرد بر سر اینکه کدام طرف-روسها یا شوستر و مجلس- زورش بیشتر است. نتیجه برای ایران و حکومت مشروطه نوپایش فاجعه بود. روسها به دولت ایران اولتیماتوم دادند و خواستار برکناری شوستر و قول عدم استفاده از مستشاران خارجی بدون تایید روسیه و انگلیس شدند. مجلس و مردم نه تنها عقبنشینی نکردند بلکه با مقالات و نطقهای آتشین به روسها پاسخ دادند و مجلس به اتفاق آرا اولتیماتوم را رد کرد. روسها بخشی از نیروهایشان در شمال را به قزوین حرکت دادند و تهدید به اشغال تهران کردند. تظاهرات خشمآلودی در تهران و چند شهر بزرگ دیگر برپا شد. در عتبات صحبت از جهاد شد و آخوند ملاکاظم خود تصمیم به رهبری آن گرفت اما اندکی بعد به مرضی ناگهانی درگذشت. شایع شد که عمال روس سمخورش کردهاند. دولت صمصام برای جلوگیری از اشغال پایتخت چارهای جز قبول اولتیماتوم ندید. ولی دموکراتهای مجلس- و به تبع آنها اکثر اعتدالیون- به پیروی از مردم همچنان مقاومت میکردند. اما دولت اولتیماتوم را پذیرفت و همراه با جمعی از اعیان مملکت از نایبالسلطنه درخواست کرد مجلس را منحل کند. نمایندگان زیر بار نرفتند و یفرمخان، رئیس نظمیه، با کمک بختیاریهای صمصام، آنها را به زور وادار به ترک مجلس کرد.