اقتصاد خوزستان در دوره ناصرالدینشاه
حاج علیخان عامل قتل امیرکبیر نیز پس از آنکه به کوشش مهدعلیا از تبعید گلپایگان رهایی یافت، با لقب ضیاءالملک به حکومت خوزستان فرستاده شد. وی قورخانه و توپخانه محمره (خرمشهر) را که بر اثر مد آب رودخانه به کلی خراب شده بود، مرمت کرد. حمزه میرزا حشمتالدوله هم در سال ۱۲۹۸ق به حکومت خوزستان اعزام شد. او پیش از آن امیرجنگ بود و با اینکه کفایت چندانی در مورد فرونشاندن شورش ترکمانان «مرو» نشان نداد (۱۲۷۷ق)، تا حدودی نسبت به بازسازی توان نظامی منطقه توجه کرد (اعتمادالسلطنه، الف ۱۳۶۳: ۱/ ۷۲؛ ۳/ ۱۹۳۳).
بازسازی قلعههای نظامی برای حفظ حاکمیت دولت اهمیت داشت. قلعه جایدر در سال ۱۳۰۱ ق توسط محسنخان مظفرالملک ساخته شد (اعتمادالسلطنه، الف ۱۳۶۳: ۱/ ۷۲، ۱۱۳؛ ۳/ ۱۹۳۳) و قلعه سلاسل شوشتر یکی دیگر از این پادگانهاست که آن زمان دژی بزرگ، آباد و محل استقرار والی بود. در دوره ناصرالدینشاه که اهالی علیه ضیاءالملک شوریدند، محمدحسنخان، نایبالایاله خوزستان، توانست در پناه همین قلعه چهار ماه در برابر شورشیان پایداری و از حاکمیت لرزان دولت مرکزی حفاظت کند (اعتمادالسلطنه، ب ۱۳۶۳: ۷۲).
افزونبر شورشهای گاه و بیگاه و خطراتی که حاکم خوزستان را وادار میکرد تا با توپ و قوای نظامی رهسپار آنجا شود، شیوع وبا و طاعون، آب و هوای گرمسیری جنوب نیز پای رفتن هر حاکمی را کُند میکرد؛ چنانچه وقتی ناصرالدینشاه پس از مراجعت از سفر اروپا ناگزیر میرزا حسینخان مشیرالدوله را از صدارت برکنار و او را برای حکمرانی خوزستان در نظر گرفت، سپهسالار به دلیل همین نگرانی، تقاضا کرد به حکومت یکی از ایالات شمالی گمارده شود (امینالدوله، ۱۳۷۰: ۴۱).
راهزنان هم که دائم کاروانهای بازرگانی را غارت میکردند و به خاک عثمانی میگریختند، برای هر حاکمی دردسر آفریدند (ساکما، ۱۲۹۷ق، شماره سند ۳۵۲۹/ ۲۹۵). شاید به همین دلایل نظامالسلطنه از حکومت خوزستان دلسرد بود و تصمیم به استعفا داشت. وی از امینالسلطان گلایه میکرد که چرا به جای وی حسامالملک، والی کرمانشاه را حاکم خوزستان نکرده است (نجمالملک، ۱۳۸۶: ۸۶-۸۵).
در نیمه اول عصر ناصری، دولت برخی اقدامات محدود عمرانی و فرهنگی برای خوزستان به انجام رساند. انتشار قدیمیترین روزنامه ولایات به نام الفارس یا فارس توسط میرزا تقیخان کاشانی به دو زبان فارسی و عربی را نیز میتوان به اصلاحاتی مربوط کرد که در زمان سپهسالار صورت گرفت (محیط طباطبایی، ۱۳۶۶: ۴۱).
در سال ۱۲۶۸ق احتشامالدوله بند کنار پل شوشتر و سد نهر هاشم را ساخت (اعتمادالسلطنه، ب ۱۳۶۳: ۹۱) و شاه در هشتم ذیحجه ۱۲۹۸ از تصمیمش برای ساختن سد اهواز به خرج خود خبر داد. با انتشار این خبر بین درباریان و کارگزاران وابسته به روس و انگلیس، کشاکش بر سر گرفتن امتیاز احداث سد بالا گرفت و تا بیش از یک دهه بعد هنوز ژنرال گوردون، از روسای بانک شاهنشاهی برای گرفتن امتیاز آن برای انگلستان در تکاپو بود (اعتمادالسلطنه، ۱۳۸۹: ۱۲۴، ۸۰۴، ۱۰۳۹). نظامالسلطنه نیز قلعه شوشتر را بازسازی و نخلستانهایی در خوزستان ایجاد کرد (نجمالملک، ۱۳۸۶: ۷۳؛ ۷۸). در محل شهر قدیمی اهواز نیز که از قرن ششم به بعد از رونق افتاده بود، بندرگاهی بر کرانه کارون ساخته شد که آن را «ناصری» یا «ناصریه» نامیدند و چند دهه بعد نام باستانیاش، «اهواز» را بازیافت (همدانی – نظامی، ۱۳۶۷: ۱/ ۴۸۲-۴۸۳).
این اقدامات بیفرجام و نیمهتمام نشان میدهد که حکومت تنها بهطور مقطعی به فکر کارهای عامالمنفعه میافتاد و وظیفه خود را تنها در تامین امنیت چهارسوی مرزها خلاصه میکرد. این در حالی بود که برخی منورالفکرها لزوم توجه به خوزستان را یادآوری میکردند.
میرزا آقاخان کرمانی در رسالهای با عنوان عمران خوزستان این سرزمین را «هندوستان ثانی» نامیده و از شاه درخواست کرد تا پارسیان و زرتشتیان کشور را در خوزستان گردآورده و زمینهایی را برای کشاورزی در اختیار آنان قرار دهد (به نقل از گلچین، ۱۳۷۷: ۱۸۲). در رسالهای مربوط به دوره مظفرالدینشاه نیز چنین ابراز عقیده شده است.
این زراعتگاه قابل را که برای زراعت به مراتب از مملکت اتازونی(آمریکا) و مصر قابلتر و بااستعدادتر است... گذاشته، میخواهند آب شاهرود را به صحرای قزوین جاری فرمایند.
نویسنده سپس به تاثیر ساختن سد در آب و هوای خوزستان اشاره کرده و به امکان کشت نیشکر، چای، قهوه، نیل، پنبه و کتان تاکید و پرورش کرم ابریشم و گوسفند را توصیه میکند (رساله عمران خوزستان، بیتا، ۱-۹ به نقل از گلچین، ۱۳۷۷: ۱۸۶). یکی از نویسندگان نیز توصیه میکرد با لایروبی نهرهای قدیمی، احداث سد و آوردن زارع و کارگر، خوزستان را آباد کنند.
وی با کنجکاوی از اهالی میپرسد: «آیا دولت درصدد بستن این سد[ اهواز]نیست که این ثروت و نعمت بلانهایت به دریا نریزد و مردم از این نعمت بهره ببرند؟» و پاسخ میشنود: شیخ جابر پیشنهاد داد یا دولت خودش سد را ببندد و هر قدر رعیت لازم باشد، وی تامین کند یا اجازه دهند خودش بند را ساخته و تا هفت سال مالیات ندهد یا بهصورت مشترک طبق قراردادی ساخته شود؛ لیکن طولی نکشید که جواب رسید: «اول پیشکش دولت را معین کند» (سیاح، ۱۳۴۶: ۲۲۰-۲۱۹).
- از مقالهای به قلم محمدرضا عسکرانی