میسازم پس هستم
این توان علمی و مهارت فنی حاصل سالها کار علمی و عملی دانشمندان مسلمان ایرانی و غیرایرانی و آمیختگی علم و هنر و فن ایرانی و چینی و هندی و مغولی بود.
از میان شاهان صفوی کسی که بیشترین توجه را به این توان علمی و مهارت فنی نشان داد، شاه عباس بزرگ بود. او با ایجاد شرایط مناسب برای دانشمندان و هنرمندان و استادان فنها و مهارتهای گوناگون توانست بسیاری از طرحهای بلندپروازانه و جاهطلبانه خود را اجرا کند. برای مثال در زمان شاهعباس صفوی اصفهان پایتخت ایران تبدیل به یکی از بزرگترین و زیباترین و مهمترین شهرهای اسلامی شد و آوازه شهرت اصفهان در کنار شهرهای اسلامی بزرگی چون استانبول به شرق و غرب رسید.
در آن زمان توان علمی و فنی ایرانیان در مقایسه با توان دیگر کشورهای مستقل و بزرگ جهان چه در شرق و چه در غرب کم نبود، به طوری که بسیاری از جهانگردان اروپایی وقتی قدم به شهرهای بزرگ ایران میگذاشتند، زبان به تحسین شهرهای ایران و خود ایرانیان بازمیکردند.
در آن زمان شهرهای بزرگی چون اصفهان، شیراز، تبریز، زنجان، شهرهای حاشیه دریای خزر، مشهد، هرات، قندهار، بخارا، کرمان، بوشهر، بصره، بغداد، قزوین و ... جمعیتهای چند میلیونی داشتند و مراکز بزرگ تجارت و صنعت و کشاورزی بودند. وجود این شهرها نشان از توان علمی و فنی و مدیریتی ایرانیان در آن زمان دارد. برای مثال شهری مثل اصفهان را مدیران مجربی اداره میکردند که میتوانستند نیازمندیهای مختلف کاروانهای بزرگی را که شبانهروز وارد کاروانسراها میشدند یا از آنها بیرون میرفتند، تامین کنند.
آب خوردن، حمام، امنیت جان و مال، محل اسکان، محل تیمار و علوفه برای چهارپایان، خدمات مترجمی برای کسانی که زبان فارسی نمیدانستند، خدمات پزشکی برای بیماران، خدمات صرافی برای تبدیل پول انواع سکههای مختلف ایتالیایی، فرانسوی، انگلیسی، عثمانی، عربی، هندی و ... به سکههای قابل قبول در بازار اصفهان، اطلاعات فنی بازرگانی مثل قیمت هر کالا در بازارهای دیگر، اطلاعات راهها و... از جمله نخستین نیاز هزاران مسافری بود که شبی را در اصفهان میگذراندند.
به جز این مدیران متخصصی باید بر جریان صحیح کالا و پول نظارت کرده و از بحرانهای اقتصادی احتمالی پیشگیری میکردند. برای مثال در آن سالها سکه کشورهای مختلف شرقی و غربی مثل چین و هند و فرانسه و پرتغال و انگلستان و هلند و عثمانی و ... در بازارهای ایران رواج داشت. به جز این، سکه شهرهای مختلف ایران هم با هم فرق میکرد. طبیعی است که باید مردان کارکشتهای بر این سکهها نظارت میکردند و از ورود سکههای تقلبی با عیار پایین به بازار جلوگیری میکردند تا بازرگانان ایرانی و خارجی دچار ضرر و زیان نشوند.
نظارت بر کیفیت کالاهای عرضه شده برای تجارت یا مصرف در شهر اصفهان یکی دیگر از خدمات مدیریتی بود که باید به مردم ارائه میشد. برای مثال قیمت یک تخممرغ باید عادلانه تعیین میشد. همانطور که از فروش پارچه بیدزده و خراب باید جلوگیری میشد. این بود که شهرداران اصفهان یکی از پیچیدهترین و کارآمدترین نظامهای شهری را ایجاد کرده بودند. همه مغازهداران ساعت کار داشتند. بازرسان بر تمام امور رسیدگی میکردند. برای تعیین قیمت تخممرغ حلقههایی درست شده بود که اندازه تخممرغها با آن سنجیده میشد. تخممرغهای بزرگ گرانتر از تخممرغهای کوچک بودند. اما مساله آنجا بود که در ایران تلاشی برای ارتقا این توان علمی و فنی و نوآوری در اندیشه و فکر و فن انجام نمیشد. نظام فکری همان نظام قدیمی بود که در آن پرسشگری و تلاش برای یافتن پاسخ پرسشهای جدید به سبک سنتی انجام میشد. برای مثال وقتی قرار بود ساختمانی ساخته شود، از همان ابزارهای سنتی و مصالح شناخته شده و روشهای معماری قدیمی استفاده میشد. در نتیجه این ساختمان شبیه ساختمانهایی میشد که پیش از آن ساخته شده بود. در حالی که در همین زمان انسانهای دیگری هر روز بهدنبال اختراعی تازه و اکتشافی جدید بودند و تلاش میکردند کار جدیدشان با کار قبلی متفاوت باشد. از اینجاست که میبینیم در زمان شاه عباس بزرگ که دانشمندان نامآور بسیاری دور او جمع شده بودند، مدیران ایران با همه نیتهای خیری که داشتند و با همه ارتباطهایی که با غرب برقرار کرده بودند و با همه اطلاعاتی که از غرب دریافت میکردند، بهدنبال یک نظریه برای توسعه پایدار ایران و ایجاد شرایطی برای یک تحول علمی و فنی در زمینههای مختلف دانش و هنر و صنعت نبودند. گویی آنان درکی از شرایط زمان نداشتند و فکر میکردند با آن داشتههاشان قویترین و ثروتمندترین و داناترین و ... مردم جهان هستند. نکته اینجاست که شاه عباس هم مثل تمام ایرانیان و حتی هندیان و ازبکان و تاجیکان و افغانان و ... فکر نمیکرد که شرق و نظام فکری شرقی رو به افول است. شاهعباس در پی گسترش قدرت نظامی- سیاسی – اقتصادی خود بود و تمام تلاش خود را در این راه به کار میگرفت که شاه خوبی باشد.
در زمان صفویان مشکل ایرانیان ساختن ابزارهای تازه و استفاده از آنها و امکانات جدید برای رسیدن به نوع دیگری از زندگی نبود. چراکه چیزی برای قیاس وجود نداشت. نهایت همه چیز همانی بود که ایرانیان میدیدند و میتوانستند در اختیار داشته باشند. ساختمان، راه، ابزار و وسایل زندگی، ابزار صنعتی، ابزار جنگی و ... به همان دایره ایران محدود میشد. به همین دلیل اگر یکی از درباریان صفوی سفرنامه آن اروپایی را که نوشته بود: کاخهای شاهان ایرانی در برابر کاخهای شاهان اروپایی مثل قوطی کفش میماند، میخواند شاید فقط عصبانی میشد و فکر میکرد این اروپایی چقدر دروغگو و بدطینت است. مشکل اینجا بود که آن درباری مبنایی برای قیاس نداشت. چه مبنای عقلی و چه مبنای عینی. یعنی ساختمانی بلندتر از عالی قاپو و میدانی بزرگتر از میدان نقش جهان ندیده بود و فکر میکرد که این آخر تکنولوژی و توان علمی و فنی یک انسان است.
منبع: از کتاب داستان فکر ایرانی از دوره صفویان تا دوران مشروطیت
جلدهای 7 تا 9
نویسندگان: حسین یکتایی، علیاصغرسیدآبادی و حمیدرضا شاهآبادی