شکل گیری «کارگران صنعتی» و نقش آنها
مذهب مسیحیت تا قبل از پروتستانیسم، نسبت به کار دید مثبتی نداشت و اساسا کار را مربوط به بردهها میدانست، اما لوتر و کالون تعبیر جدیدی از مفهوم کار ارائه و آن را تبدیل به فضیلت انسانی کردند. بعدها آدام اسمیت و مارکس این تفکر را بسط دادند و تکمیل کردند.
آدام اسمیت، پایهگذار نظریه اقتصاد بازار، معتقد بود که بازار آزاد و خود تنظیمگر، محل تلاقی عناصری مثل «سرمایه»، «مواد اولیه» و«نیروی کار» برای پیدایش کارخانه و تولید کالای صنعتی است. عاملی که این سه عنصر را بههم پیوند میدهد هم «کارفرما» نامیده میشود. بنابراین کارگران صنعتی با شکلگیری کارخانهها، متولد شدهاند. در نتیجه بدون وجود کارفرما و کارخانه، پدیدهای بهنام کارگر صنعتی، قابلیت ظهور نداشت.
فردریش هگل فیلسوفآلمانی، پیدایش کارگران را در بستر دیالکتیک تاریخی نیروهای متضاد بررسی میکند و در کتاب «خدایگان و بنده» توضیح میدهد که در نبرد نهایی این نیروها، برندهها تبدیل به «ارباب» و بازندهها، تبدیل به بنده یا «کارگر» میشوند، اما تلاش کارگران برای رهایی از بندگی به تغییر در طبیعت و ایجاد صنعت منجر شده است. در نتیجه بدون وجود کارگران، پدیدهای با عنوان کارخانه و صنعت قابل تصور نبود. کارل مارکس هم معتقد بود که ارزش اضافی که مبنای سود و پیدایی نظام سرمایهداری است از محل کار و دستمزد لحاظ نشده کارگران بهوجود آمده است. بنابراین اساس پیدایش و تکامل صنعت در نظام سرمایهداری بر کار یا به قول او بر استثمار کارگران قرار دارد. فردریش انگلس بهطور خاص کتابی با عنوان «کارگران صنعتی انگلستان» تالیف کرد و بهشکل مبسوطتری، موقعیت این طبقه در نظام سرمایهداری را مورد بررسی قرار داد.
یکی دیگر از نظریات قابلتامل در این زمینه، متعلق به کارل پولانی، مورخ اقتصادی اهل مجارستان و نویسنده کتاب مشهور «دگرگونی بزرگ» است. این کتاب البته در صدد است که ثابت کند برخلاف دیدگاه اسمیت و لیبرالها، پدیدهای بهنام بازار آزاد خودسامان بخش، از اساس وجود نداشته و تمام تغییرات اقتصادی در نظام سرمایهداری با کمک و دخالت مستقیم دولت اتفاق افتاده است. در بخشهایی از کتاب نیز به پیدایی طبقه کارگر در انگلستان اشاره میکند تا نشان دهد که حتی پیدایی این طبقه نیز در نتیجه دخالت دولت در اقتصاد بوده است.
به نوشته پولانی با شروع جنبش دیوارکشی در انگلستان (از اواخر قرن ۱۵ تا ۱۹ میلادی) که زمینهای باز و مشاع را در اختیار و حصار اشراف زمیندار قرار داد، بسیاری از دهقانان، بیزمین و تهیدست شدند. مطابق قانون حمایت از تهیدستان، هرکس درآمد ملکی نداشت، تهیدست قلمداد میشد و تهیدستان قویبنیه، «بیکار» تلقی شدند. مطابق این قانون، اینها باید بهکار گمارده میشدند و در نتیجه با سازماندهی دولت و کشیشنشینها، برای حصارکشی به روستاها اعزام شدند. تعداد این افراد رو به ازدیاد بود و رفتهرفته به سمت شکلدادن به یک طبقه قدرتمند در حرکت بودند.
دولت انگلستان برای اینکه از پیدایش طبقه کارگر پرولتاریا ناشی از دیوارکشی جلوگیری کند، در سال ۱۷۹۵ قانونی وضع کرد با عنوان «اسپینا ملند-speenhamland » که به موجب آن، آن دسته از کارگرانی که مزد کمتری میگرفتند، میتوانستند از دولت اعانه بگیرند. این قانون زحمتکشان را وابسته به دولت کرد و با قطع ناگهانی اعانه دولتی، طیف بزرگی از این افراد دچار فقر و بیسرپناهی شدند.
دولت مجددا سازماندهی اینها، برای اعزام به روستاها را شروع کرد و حتی برای جذب نیروهای اعانهبگیر در دیوارکشی و کشاورزی، معافیتهای مالیاتی تعیین کرد. با وقوع انقلاب صنعتی، همین افراد بیکار، زیر فشار و اضطرابهای معیشتی، جذب کارخانهها شدند و طبقه کارگران صنعتی انگلستان را پدید آوردند. بهعبارتی سرمنشأ پیدایی کارگر در نظام سرمایهداری، استرسهای معیشتی بوده و پدیدهای داوطلبانه تلقی نمیشود. اینها بهخاطر اینکه در نظام سرمایهداری هضم نشوند، دست به مقاومتها و حرکتهایی زدند که زمینه شکلگیری جنبشهای کارگری فراهم شد. جنبشهای کارگری در قرنبیستم در درون سهنظام لیبرالی، سوسیالیستی و فاشیستی دچار دگرگونیهای زیادی شدند که بحث مفصل و مطولی است اما از حیث تاثیر کارگران بر تغییرات صنعتی هم اکنون، این دیدگاه کاملا پذیرفتهشده که ماهیت، مهارت و آگاهی طبقه کارگر، یکی از عوامل پیشرفت صنعت در برخی کشورهای جهان بوده است. به این معنی که کارگران ماهر و متخصص، حداقل بهخاطر حفظ بقای خودشان، طوری عمل میکنند که روند تولید در کارخانهها متوقف نشود و همین تلاش برای توسعه خطوط تولید و افزایش ظرفیتهای جدید تولیدی و شغلی، به بقا، توسعه و سودآوری کارخانهها و پیشرفت صنعت منجر شده است. در بسیاری مواقع این کارگران هستند که بهصورت پنهان یا آشکار بر اراده کارفرمایان تاثیر میگذارند. کم نیستند کارخانههایی که در بحرانهای اقتصادی، صرفا با همکاری مضاعف کارگران، نجات پیدا کردهاند.
کارگران و صنعت در جامعه ایران
در جامعه ایران هم نقش کارگران در وضعیت صنایع، مساله غیر قابل انکاری است. «عبدالله یف» محقق روسی که درباره خاستگاه اجتماعی کارگران کارخانههای جدیدالتاسیس دوره قاجاریه تحقیق کرده، معتقد است که احداث صنعت در این دوره بدون نیروهای متخصص، یکی از عوامل مهم عدمرونق کارخانهها بوده است. به نظر او شکلگیری طبقه کارگر در ایران، ابتدا بر نیروهای کمسواد و بیتخصص استوار بود و این روند در سالهای بعد هم ادامه پیدا کرد.
معدود کارگران متخصص مشغول در صنایع ایران دوره قاجاریه، اغلب همان کارگرانی بودند که به مناطق نفتخیز روسیه مهاجرت کرده بودند و در امر کشف و استخراج نفت قفقاز با شرکتهای خارجی همکاری میکردند. این افراد که عموما دارای تفکر مارکسیستی بودند، با وقوع انقلاب روسیه به ایران بازگشتند و به همین دلیل، در شکلدهی به نوعی تفکر که محور آن «تعارض کارگر-کارفرما» بود، موثر افتادند که البته عواقب سوئی بر صنعت و فرآیند توسعه صنعت ایران برجای گذاشت.
منبع: کارخانهدار