هنریش گوسن، اقتصاددان گمنام
هنریش گوسن، در سال ۱۸۱۰.م در راینلند آلمان بهدنیا آمد. پدرش مامور جمعآوری مالیات بود. گوسن ۱۸۲۹.م وارد دانشگاه بن شد و در سال ۱۸۳۱ لیسانس حقوق خود را گرفت. او تحصیلات خود را در برلین و بن ادامه داد و سال ۱۸۳۴ به خدمت دولت درآمد اما در سال ۱۸۴۷ استعفا داد. از این زمان به بعد از زندگی خصوصی او اطلاع زیادی موجود نیست. او که از عدماستقبال مردم از کتابش به شدت دلسرد شده بود، همه نسخ فروش نرفته آن را جمعآوری کرد و از بین برد. گوسن معتقد بود کتاب «توسعه مناسبات قوانین مناسبات انسانی و قواعد رفتار انسان» که منبعث از آن است، به علم اقتصاد همان کمکی را میکند که کوپرنیک به نجوم کرده است لذا وقتی جونز در سال ۱۸۷۸ فهمید که چنین کتابی وجود دارد، او و والراس تنها چند نسخه از آن را توانستند پیدا کنند.
والراس با شگفتی متوجه شد که گوسن نه فقط اصل نزولیبودن مطلوبیت نهایی را تنظیم و (با گذاشتن زمان روی محور افقی) آن را ترسیم کرده، بلکه به تمایز میان منحنی مطلوبیت نهایی با شیب منفی و منحنی تقاضا با شیب منفی آگاهی داشته است. مطلبی که دوپویی اساسا متوجه آن نشده بود، همچنین جونز با تعجب متوجه شده بود که گوسن نظریهای برای عدممطلوبیت نهایی نیروی کار تنظیم کرده که شباهت زیادی به نظریه خود او در این مورد دارد و در عین حال شامل نمودار برابری عدممطلوبیت نهایی کار و مطلوبیت نهایی محصول ایجاد شده است. هر دو این اقتصاددانان بهخصوص از آنچه بعدا «قانون دوم گوسن» نامیده شد، حیرتزده شدند: «حداکثر رضایت فرد وقتی حاصل میشود که او درآمد خود را میان خواستههای مختلف چنان تقسیم کند که آخرین واحد پولی که برای هر خواسته خود خرج میکند رضایت خاطری برابر برایش ایجاد کند.»
به سهولت نمیتوان فهمید که گوسن تحت تاثیر چه کسی بوده است، ممکن است او آثار آدام اسمیت و بنتام را خوانده باشد، ولی چون به هیچ ماخذی اشاره نمیکند، این تاثیر چندان روشن نیست. با این حال واضح است که او کتاب کارل هاینریش رائو تحتعنوان راهنمای اقتصاد سیاسی را خوانده که البته رائو خود دنبالهرو آدام اسمیت بوده است. اما اگر هم تحتتاثیر غیرمستقیم این منابع قرار داشته، ولی خود چنان اصالتی به خرج داده که در تاریخ اقتصاد کمنظیر است. با این حال گوسن بهخاطر همین اصالت، بهای زیادی پرداخت چراکه از اقتصاددانان زمان خود و از متون اقتصادی زمانه خود دور ماند. کتاب او به نحو بدی تنظیم شده بود. هیچگونه فصلبندی نداشت و از انشایی خشک و نامناسب برخوردار بود و در آن علاوه بر استفاده از ۲۴ نمودار، از جبر و مثالهای طولانی ریاضی استفاده زیادی شده بود و این همه در زمانی بود که ضدیت عمیقی با استفاده از ریاضیات در مسائل اجتماعی وجود داشت بنابراین اینکه کتاب گوسن موردتوجه قرار نگرفت چندان عجیب نیست. حتی اگر به نثر بهتری هم نوشته میشد و آسانتر در اختیار قرار میگرفت، چون در زمان نامناسبی انتشار یافته بود، شانس توفیق کمی داشت.
سه قانون گوسن
هنریش گوسن در سال ۱۸۵۴ میلادی خاطرنشان کرد که مطلوبیت یک اندیشه مطلق نیست بلکه بهعنوان یک پدیده نسبی رابطهای است بین یک شیء و یک انسان. گوسن اولین اقتصاددانی است که اندیشه «مقادیر نهایی« را که ریکاردو در نظریه بهره مالکانه بیان کرده در مورد تقاضای کالا بهکار برد و براساس آن نظریه مطلوبیت نهایی را که مبتنی بر دو نیروی «لذت و رنج » جرمی بنتهام است، تحلیل کرد. نکته اساسی در نظریه گوسن این است که هر قدر خریدار مقدار بیشتری از یک کالا را در اختیار داشته باشد، قیمت آن کالا برایش کمتر میشود. بهعنوان مثال یک شخص گرسنه حاضر است برای یک قرص نان مبلغی بیشتر از قیمت تمامشده آن بپردازد، ولی قرص دوم نان برای این شخص مطلوبیت کمتری دارد و در نتیجه ارزش آن نیز کمتر است. مصرفکننده همینطور که به خرید قرص نان ادامه میدهد، مطلوبیت نهایی هر واحد اضافی خرید کمتر میشود تا موقعی که رنج وی برای پرداخت بهای قرص نان بیشتر از لذت بهدست آوردن آن شود. آخرین قرص نان که مصرفکننده خریداری میکند «قرص نهایی» نامیده میشود و میزان تقاضای او را مشخص میکند. این اولین قانون گوسن یا «قانوع اشباع مصرف« یا «قانون کاهشمطلوبیت نهایی» است.
دومین قانون گوسن، بیانگر روش تخصیص مطلوب درآمد پولی است؛ مصرفکننده طبعا غیر از نان، احتیاجات دیگری نیز دارد ولی مسلما نمیتواند تمام آنچه را که میخواهد خریداری کند؛ بنابراین مصرفکننده باید میزان درآمدی را که در اختیار دارد بین کالاهای مورد نیاز خود به نسبت مطلوبیت نهایی این کالاها تقسیم کند. مفهوم این استدلال آن است که مصرفکننده، درآمد پولی خود را باید به گونهای برای خرید کالاهای مختلف تخصیص دهد که آخرین واحد درآمد برای خرید هر کالا به یک میزان مساوی، رضایت خاطر مصرفکننده را فراهم سازد.
سومین قانون گوسن این است که مطلوبیت هر کالا باید بعد از کسر رنج کاری که برای تولید آن متحمل شده است اندازهگیری شود. او معتقد است کار تا زمانی انجام میشود که مطلوبیت کالا برابر با رنج کار لازم برای تولید آن شود.