آییندار شدن شهر
بسیاری از شهرهای جهانی بهواسطه آیین داشتن شهر شدهاند و خیلی از شهرها معنای خود را بهواسطه آیینهایشان یافتهاند
آیین شهر و شهر آییندار نسخه شفابخشی است که میتوان برای تهران و بسیاری از شهرها تجویز کرد.
انسانها برای زندگی در شهر نیاز به حافظه و خاطره دارند و کاری که آیین میکند ساختن حافظه و خاطره است.
جین جیکوبز که به خاطر تاثیرش بر مطالعات شهری شناخته شده است در سال ۱۹۶۰ در خصوص زندگی و مرگ شهرهای بزرگ آمریکایی میگفت، شهرها زمانی به شهرهای امن انسانی تبدیل میشوند که امکان زندگی کودکان، نوجوانان، زنان و معلولان و گروه های آسیبپذیر و همه شهروندان در فضای شهری فراهم باشد و این امکان را آیین فراهم میکند.
آیینهای گوناگون که میتوانند سیاسی، ملی، حکومتی، عمومی و تفریحی باشند.
آیینها امروز مهمترین راهبرد مدیریت شهرها شده است و این راهبرد نه فقط برای هدفهای تجاری و رونق دادن شهر، بلکه برای امنیت و کنترل شهر به کار میآید.
آیین مفهوم مهمی برای توسعه شهری است؛ چون آیینها هستند که تبدیل سرمایهها را به یکدیگر در بافت فضای شهری تسهیل میکنند.
آیینها فقط باورهایی در ذهن نیستند، بلکه آیینها کنشها و رفتارهایی هستند که در مکانهایی اتفاق میافتند.
مکانها محیط برگزاری آیینها نیستند و عکس آن درست است. آیینها مکانها را میسازند و مکان میکنند. مکان به ساختمان گچ و آهنی نمیگویند، بلکه مکان جایی است که آیین در آن اتفاق میافتد.
آیین، کنش جمعی و آن معنای مشترکی است که در رفتار ما آدمها بهعنوان شهروند و در فضاهایی که ما میسازیم عینیت پیدا میکند.
همیشه تاریخ اینچنین بوده است و اینبار در این رنسانس شهری که در ایران در حال اتفاق افتادن است آیین از حالت ناخودآگاه نا سازمان یافته به امری خودآگاه و سازمان یافته تبدیل میشود.
ما در عصر سازمانهای بزرگ زندگی میکنیم و سازمانها هستند که زندگی و آدمها را میسازند.
صدها جشنواره در شهرهای ایران و جهان برگزار میشوند که به معنای آییندار بودن یک شهر است.
آیین شهر و فرهنگی شدن شهر چندان شناختهشده نیست و آن را تجربه میکنیم؛ اما تئوریزه نمیکنیم؛ آن را زیست میکنیم؛ اما نسبت به آن خودآگاهی و اشراف نداریم.
بحث آیینی شدن شهر و نسبت شهر و آیین یکی از بحثهایی است که ما به کمک آن میتوانیم هم شهر را بهتر بفهمیم و هم راهبردهای مدیریت و برنامهریزی شهری را بهویژه در سالهای اخیر انسجام بخشیم.
برای فهمپذیر کردن تجربهای که در تهران و بسیاری از شهرهای ایران اتفاق میافتد، باید گفت چه نسبتی میان آیین و شهر، بهویژه در شهرهایی که پایتخت هستند، وجود دارد.
شهرها را امروزه نه ماشینهای بزرگ و نه خودروهای غول پیکر، بلکه آیینها و جشنوارههای برگزارشده در آن معنا میبخشند.
جشنواره گلابگیری کاشان، آیینهای زیارت در مشهد و آیین خاص عزاداری در تبریز مثالهایی از این دست است که نشان میدهد چطور شهرها به کمک آیین جان بخشیده میشوند.
برای توسعه شهر باید آیین را بفهیم. آیینها تنها و تنها در صورتی میتوانند شهر را انسانی و معنادار کنند که حس آزادی و مدنیت و عمل بر اساس اختیار و مشارکت شهروندان به معنای اصیل کلمه در ذات این آیین نهفته باشد.
به همین دلیل باید دقت کرد این آیینها را به گروههایی که در شهرها زندگی میکنند همچون هنرمندان، دانشجویان و قومیتهایی که در تهران زندگی میکنند، واگذار کنیم.
آیین امروزه واژه دیگری برای شهر است و معنای مدیریت شهری تفاوت بنیانی پیدا کرده و در واقع شهر زمانی شهر است که فضایی برای خلق معناها ایجاد کند.
سازمانی مثل مدیریت شهری سازمان عظیمی است که زندگی از آن سازمان شکل میگیرد و ما نیاز داریم عملکرد این سازمان را بازاندیشی کنیم.
سازمان باید به فعالیت خود آشنایی پیدا کند و از شهر و از عملکرد خود بهعنوان سازمان شهر آشناییزدایی بکند.
امروزه مدیریت شهری و توسعه شهری معنای پنجاه سال پیش خود را نداشته و به معنای مدیریت فنی و اقتصادی شهر نیست و عکس آن درست است؛ مدیریت فنی و اقتصادی شهر مدیریت آیینی و فرهنگی است.
امروزه معنای توسعه شهری بهعنوان مهمترین آرمان و ماموریت شهر در حال عوض شدن است.
توسعه شهری زمانی اتفاق میافتد که امکان تبدیل سرمایهها به یکدیگر تسهیل شود.
سرمایههای اقتصادی در شهر باید بتوانند سرمایههای فرهنگی شوند. سرمایههای فرهنگی بتوانند سرمایههای اجتماعی شوند و سرمایههای اجتماعی و فرهنگی بتوانند سرمایه سیاسی شوند و بالعکس؛ روند توسعه شهری یعنی روند تسهیل تبدیل سرمایهها به یکدیگر.
مدیریت شهری برای ایجاد امنیت نیاز دارد که آیینها را در شهرها گسترش دهد تا مردم بتوانند در خیابانها زندگی کنند.
پروفسور یانگل برجستهترین طراح شهری به ما توضیح میدهد که زندگی در میان ساختمانهاست و شهر یعنی زیستن در میان ساختمانها و ما باید بدانیم چطور فضاها با خالی شدن از انسان پر مخاطره میشوند و چطور ما باید میدانها، خیابانها و ساختمانها را با انسان آشتی دهیم.
اگر زیست در میان ساختمانها را توسعه دهیم شهر امنتر و اخلاقیتر میشود.
مطالعات نشان میدهد بیشترین موقعیتهای مخاطرهآمیز آنجاهایی است که حضور انسانها کمتر است یا در میان انسانها آیینی وجود ندارد.
آیینها شهر را میسازند. شهر را کنترل امن، انسانی و اخلاقی میکنند.
آیینها مانع انواع گسستها میشوند و بزرگترین بحرانی که شهرهای بزرگ چون تهران با آن مواجه بودهایم، گسست تاریخی بوده است.
شهرها روز به روز که توسعه پیدا میکنند با میراث فرهنگی و با حافظه تاریخی فاصله میگیرند و آیینها این گسست و شکاف را میپوشانند.
آیینها به ما کمک میکنند تا حافظه شهری شکل بگیرد؛ چراکه شهروندان برای زندگی در شهر فقط به پول و درآمد بیشتر نیاز ندارند.
البته آیینی شدن شهر و شهرهای آیینی چالشها و تنشهای بزرگی ایجاد میکنند.
باید مراقب باشیم که آیینی شدن موجب سرکوب تنفس فرهنگی، سرکوب گروه های قومی و سرکوب فردیت شهروندان نشود که خود میتواند تنشهای دیگر ایجاد کند.
آیینی شدن شهر به معنای گسترش مصرف و دامن زدن به ناپایداری شهر نباید شود.
آیینها میتوانند در امتداد بازار قرار گیرند؛ اما اگر لجامگسیخته باشند و ابعاد تازهای از شهر مصرفی را دامن بزنند، خطراتش بیشتر است.
آیینها میتوانند شهر را بسازند یا ویران کنند و اگر آیینها به مثابه امر مدنی تلقی نشوند و فقط به معنای مناسک سیاسی و فضا و جای شهر باشند نه تنها معنا را تولید نمیکنند، بلکه به عکس معنازدایی میکنند.
آیین میتواند خطر سرکوب داشته باشد و شهر را به گورستان تبدیل کند.
بسیاری از شهرهای جهانی بهواسطه آیین داشتن شهر شدهاند و خیلی از شهرها معنای خود را بهواسطه آیینهایشان یافتهاند.
مشهد شهر تاریخ و شهادتگاه عالم میشود و به واسطه آیین هویت مییابد.
چندین سال پیش یک ژاپنی درخت گیلاسی را به شهر واشنگتن هدیه میدهد و از آنجا که شهر باید آیین داشته باشد کم کم این عمل نه چندان مهم به آیین شهر واشنگتن تبدیل و هرسال جشنواره شکوفههای گیلاس برگزار میشود.
در واقع این کاخ سفید نیست که به واشنگتن معنا میدهد، بلکه جشنواره شکوفه گیلاس روح شهر واشنگتن است و واشنگتن به مثابه شهر با جشنواره هانامی تعریف میشود.
لندن، کلن، ریودوژانیرو و بسیاری از شهرها بهواسطه آیینهایشان معنا پیدا میکنند.
شهر ریودوژانیرو در کشور برزیل با بزرگترین کارناوال شهری کره زمین شناخته میشود و کوچکترین شهر جهان در کرواسی هم به خاطر آیین اسم شهر یافته است.
شهر نیکپی در استان زنجان نیز به خاطر آنکه توانسته کاروانسرای عباسی خود را سرپا نگاه دارد، توانسته با پانصد نفر جمعیت اسم شهر داشته باشد. یک روزی جمعیتها، شهرها را میساختند و امروزه آیینها شهر را میسازند.
طی این سالها برای آییندار شدن تهران تلاشهای بسیاری صورت گرفته است.
نوروزگاهها به آیینی شدن شهر کمک میکنند. بهواسطه همین نوروزگاهها مشاغل بسیاری ایجاد شده و کارآفرینی در نوروزگاه به سرمایه اجتماعی و همبستگی شهری منجر شده است.
آفرینشهای ادبی و آیینی در نوروزگاهها به آفرینشهای اقتصادی و بازار تبدیل میشود و در واقع آیینها پول رایج شهر میشوند.
همچنین میبینیم چطور نوآوریهای بازار به نوآوریهای اجتماعی و اخلاقی تبدیل میشوند.
آنچه تهران را تهران میکند، همین آیینهای متنوعی است که دارد انجام میشود و روز به روز گسترش بیشتری پیدا میکند.
شهر زمانی شهر میشود که حضورپذیری شهروندان در شهر بیشتر باشد.
زیرگذرها و روگذرها نشانه شهر نیستند و تنها زمانی میتوانند جزو شهر باشند که با معنا و آیینی درآمیخته باشند.
وجود بزرگراههایی که امکان حضور ساکنان در آنها هست اما انسانها در آن حضور ندارند، افتخاری برای شهر محسوب نمیشود.
باید امکان تجربه اخلاقی، همزیستی و حضورپذیری وجود داشته باشد.