دکتر پرویز اذکایی، محقق آرمانخواه
از دکتر اذکایی بهعنوان یکی از بزرگترین بیرونی شناسان ایران یاد میشود که تحقیقات کاملی درباره شخصیت ابوریحان بیرونی انجام داده است. کتاب آثارالباقیه ابوریحان بیرونی توسط او ترجمه شده و با تعلیقات گستردهای به چاپ رسیده است. مقدمه درخشان این اثر بارها مورد توجه دانشمندان بزرگ بهویژه شرقشناسان قرار گرفته و پس از آثار او تاکنون بیرونیشناس بزرگی ظهور و بروز نکرده است. سیدحسین نصر درباره تحقیقات اذکایی پیرامون بیرونی گفته است که اذکایی هیچ نگفتهای در باب این داشمند شهیر ایرانی باقی نگذاشته است.
اذکائی در سال۱۳۹۵ تمامی کتابخانه خود را (بالغ بر ۱۵هزار جلد کتاب و نشریات ادواری) یکجا بهطور رسمی وقف کتابخانه عمومی مرکزی همدان (نهاد کتابخانه های عمومی کشور) کرد که در آنجا بهطور مستقل با عنوان کتابخانه تحقیقی-تخصصی ارائه خدمت میکند. دیگر آنکه وی از سال۱۳۹۶ خانه مسکونی خود را واقع در کوی شکریه همدان بهعنوان خانه فرهنگی (رقبهکتابخانه) موقوفه ثبتی کرد به آن نیت که در آینده صورت بنیاد فرهنگی بیابد. دکتر اذکایی در گفتوگویی چنین از کودکی و خاطرات نوجوانی خود یاد کرده است:
« بنده در سال ۱۳۱۸ متولد شدم. به ما بچههای زمان جنگ می گفتند، چون بنده دوساله بودم که جنگ جهانی دوم شروع شد. اشغال همدان توسط قوای انگلیس و بمباران همدان را در سال۱۳۲۱ به یاد دارم. در آن قحطیها، گرسنگیها و آن مصائب و شرایط دشوار ما بزرگ شدیم و از آن سختیها جان سالم به در بردیم و تا حالا که استمرار حیات یافتهایم. چون پدرم معلم دبیرستان «آلیانس» متعلق به کلیمیان بود، در شش سالگی به کلاس «تهیه» (پیشدبستانی) همان مدرسه رفتم. تا کلاس چهارم ابتدایی همانجا ماندم. آنجا ما دو روز تعطیلی داشتیم، یکی جمعه مسلمانان و یکی شنبه کلیمیها. از همان کودکی به ما دو زبان میآموختند. یکی فرانسوی و یکی عبری، که البته من اجباری به یادگیری عبری نداشتم. پس از سال چهارم پدرم لازم دید که مرا به دبستانهای خودمان بفرستد؛ چون احساس کرده بود که کیفیت تدریس در آن مدرسه مطلوب نیست، اگرچه خودش در دبیرستان همان مجموعه ادبیات و عربی تدریس میکرد. از سال پنجم به دبستان «رازی» رفتم که در آنجا تدریس از کیفیت مطلوبتری برخوردار بود. بعد به دبیرستان پهلوی سابق رفتم که امروز به دبیرستان «امام خمینی» معروف است.
از اینکه عرض کردم ما بچههای زمان جنگ بودیم، نکتهای را میخواستم استنباط کنم. بعد از برچیده شدن بساط استبدادی رضاخان، نسیم آزادیهای سیاسی و اجتماعی در ایران وزیدن گرفت؛ بهویژه که متفقین هم در ایران بودند، مردمی که بیست سال در اختناق رضاخانی زیسته بودند، رها شده بودند. افکار آزادیخواهانه و به اصطلاح آن روز، مترقی در همه جای ایران انتشار پیدا کرده بود و مردمی که در آن سالها یعنی از شهریور۱۳۲۰ تا مرداد۱۳۳۲ (که مصادف بود با کودتای آمریکایی) زیسته بودند، اکثرا سیاسی شدند و میوه ممنوعه آزادی را چیدند. تعاطی افکار و تلاقی و تضارب عقاید مختلف که تا آن زمان ممنوع بود، همهگیر شد و چنان که استحضار دارید این دوره دوازدهساله به جنبشها و خیزشها و تکانشهای ملی بهویژه نهضت ملی شدن صنعت نفت نشان یافته است. از آنجا که بنده طلبه تاریخ هستم، نمیتوانم از ذکر این وقایع ولو به اشاره خودداری کنم.
قطعا تفصیل این وقایع را باید در کتب خواند. نهضت ملی شدن صنعت نفت یکی از بزرگترین و گستردهترین جنبشهای ایرانیان بود که در آن عناصر مختلف سیاسی، احزاب و... فعالیت داشتند و با استعمار مبارزه میکردند؛ هرچند توطئه های رنگارنگ امپریالیسم آن زمان هم وجود داشت؛ اما برحسب قانون اساسی فضای بازی ایجاد شده بود که در آن تقریبا بدون مانعی اندیشههای مترقی که بیشتر از غرب، بهویژه اروپای پس از جنگ سرچشمه میگرفت، امکان پیدایش و رشد پیدا کرده بود. کودتای ۲۸مرداد ثابت کرد که غربیها در جهان سوم و بهویژه در ایران تا جایی نسیم آزادی را میوزانند که منافع خودشان به خطر نیفتد و هر گاه این وزش نسیم آن قدر امتداد پیدا کند که بخواهد به توفانی تبدیل شود که منافع آنها را تهدید کند بهشدت با آن مقابله میکنند؛ چنان که در کودتای ۲۸مرداد کردند.
پس از جنگ جهانی دوم، امپریالیسم پیر بریتانیا جایش را به امپریالیسم تازهنفس آمریکا داد. در فاصله بعد از جنگ که تضادهای منافع آن دو ابرقدرت علنی شده بود، روشنفکران که پیشتازان و محرکان فرهنگی جامعه بودند، توانستند از آن شرایط فترت استفاده کنند و با اندیشههای آیندهنگر و آرمانخواهانه به تنویر افکار بپردازند که متاسفانه فقدان آن امروز چنان محسوس است که مسوولان تراز اول مملکت هم آن را مطرح میکنند؛ حتی رهبر عظیمالشأن انقلاب، حضرت آیتالله خامنهای هم جایی به جوانها فرمودند که تفاوت نسل شما در این است که ما آرمانخواه بودیم. البته این اختصاص به ایران ندارد و پدیدهای جهانی است که دارد طی میشود و من طلیعه امیدبخشی را در منظر تاریخی خودم میبینم که بشر به آرمانخواهی بازخواهد گشت. چنانکه اشاره شد نسل ما آرمانخواه بود و این خوشبختی ما بود.»