تاریخیات - ۱۴۰۲/۰۳/۱۳
«کوتاه، خشک، خشن، به سختی طبیعت و زندگی همان سامان. با تکرار پیاپی فعلهای ضربی و چکشی در اول جمله و خلاف معمول که اول آزار میدهد و بعد عادی و حتی خوشایند میشود. کتاب تکنگاری جامعهشناختی یا سفرنامه، جغرافیای انسانی، تاریخ، کشاورزی، اقتصاد و معیشت و چیزی اینگونه، هیچ یک از اینها نیست و همه اینهاست.
آدمیزاد بینوای جانسخت است و طبیعت سنگدل خسیس و کشمکش دردناک این دو و نویسندهای که قصه به جان آزموده این درد را روایت میکند. از حماسه، افسانههای عاشقانه و آداب و عقاید مردم تا حکایت خشکی و رنج بر خاکی فقیر و زیر آسمانی ستمکار. اینها همیشه بوده و هست؛ ولی چیزی که تازگی دارد چگونگی روایتی است که میخوانیم و شیوه بیانی که دستاورد تازهای است در زبان فارسی. کافی است خواننده چند صفحهای حوصله کند و به شگرد نگارش نویسنده آشنا شود تا خود را به راوی بسپارد و تا آخر پی او بدود.»
یادداشت شاهرخ مسکوب درباره کتاب «حکایت بلوچ» نوشته محمود زندمقدم