کتکی خوردیم، آن هم از عزیزخان خواجه
امروز بندگان همایون به باغ امینالملک تشریف بردند. در این بین که شاه تشریف داشتند رعایای اسماعیلآباد را که رعایای وصفنارد کتک زده بودند، آمده بودند تا خواستهشان را به شاه عرض کنند، مانع شدم؛ زیرا که هیچ فایدهای نداشت.
قرار شد که به صدراعظم عرض کنند. صدراعظم را هم ندیدند. صاحب جمع برادر صدراعظم که ملتفت مشکل شد سرکرده آنها را توسط یک نفر فراش نزد عزیزخان فرستاد. بعد من آنها را به خانه انیسالدوله فرستادم. آن هم بیاثر و ثمر شد. کتکی خوردیم. آن هم از عزیزخان خواجه. محض نداشتن دردسر و زحمت، حسنآبادی که به ۳۰ هزار تومان تمام شده بود، به ۴هزار تومان فروختم که با مجدالدوله طرف نشوم. اگر اسماعیلآباد ملک شخصی من بود، یقینا همین کار را میکردم که با عزیزخان مجادله نکنم.»
از میان یادداشتهای اعتماد السلطنه، روز دوشنبه دهم ذیالقعده سال۱۳۱۲