عکاسی، اعلامیه، تحول ذهنی جامعه
در مواردی از چاپ عکس هم برای اطلاعرسانی استفاده میشده، بهطور مثال از روی نامه علمای نجف به محمدعلیشاه عکاسی و بعد چاپ و تکثیر میشود. در آن زمان تکثیر عکس به واسطه مطبوعات با یک مشکل مواجه بوده، چون با فناوری چاپ سنگی که گونهای از دستنویس قابل تکثیر بوده، تنها نقاشیهای شبه سیاه قلم امکان چاپ داشته و استفاده از عکس بهعنوان یک سند در مطبوعات چاپ سنگی عملا ممکن نبوده است. شمارههای متعدد روزنامه «وقایعاتفاقیه» یا روزنامه «دولت علّیه» که از اولین مطبوعات ما هستند با چاپ سنگی طبع شدهاند نه با حروفچینی سربی. در این دو روزنامه تنها تصاویر موجود، نقاشی و طراحیهایی است که همه دستیاند و عکس در این نشریات دیده نمیشود. فناوری چاپ سربی و گراورسازی در آن دوره در ایران وجود داشته، اما بهدلیل گرانی و پیچیدگی فنی، عملا تا سالها چاپ سنگی شیوه مطلوب چاپ مطبوعات، اطلاعیهها و حتی کتابها بوده است. بهطور نمونه بخشی از اعلامیههای حکومتی که فرامین حکومتی بوده، با گراور عکس شاه و حروفچینی سربی چاپ میشده است.
پس عکاسی به واسطه محدودیتهای انتشار و تکثیر به مطبوعات راه پیدا نمیکند؛ اما کاریکاتور، طراحی و نقاشی وارد رسانههای چاپی میشود، ولی عکاسی در یک مرحله زمانی دیگر وارد رسانهها میشود و اهداف مشروطهخواهان را برآورده میسازد.
عکاسی در ابتدای جنبش مشروطیت، بهصورت یک رسانه خبری نیست و بیشتر جنبه مستندسازی یا ثبت وقایع را دارد و در خلال این ماجرا یکسری عکاس هستند که وقایع را ثبت میکنند. از ۱۴مردادماه۱۲۸۵ شمسی و شکلگیری مجلس شورای ملی تا دوم تیر ماه۱۲۸۷ که قزاقها مجلس را به توپ میبندند و خانه ملت را ویران میکنند، یک حرکت در ایران بهوجود میآید که قبلتر از آن تجربه نشده است. مجلس شورا تشکیل میشود و آنقدر این حرکت برای مردم جالب است که به مجلس عنوان مجلس مقدس شورای ملی را میدهند و مجلس و حیاط آن میشود تفرجگاه مهم تهران و بسیاری در مجلس عکس یادگاری میگیرند و همه اینها به سوژههای عکاسی بدل میشوند.
تعدادی از این عکسها هم بهصورت کارت پستال چاپ و تکثیر میشوند و تحت عنوان ورقه پستی ایران به فروش میرسند. این عکسها برای اولینبار توسط کسانی که در گراورسازی تخصص دارند، ساخته میشد که یکی از آنها شهیدی است به نام عبدالرزاق حکاک (مدنی) که لوح عدل مظفر سر در مجلس شورای ملی را ساخته است. این لوح تا چند سال پیش نیز بر بالای سر در مجلس قرار داشت و بعد از انقلاب برداشته شد و الان در کتابخانه مجلس نگهداری میشود. به نظر میآید عبدالرزاق که در لالهزار یک کارگاه گراورسازی و حکاکی تحت عنوان «دارالصناعه وطنیه» داشته، جزو اولین کسانی باشد که کارت پستال چاپ میکند. در اینجا میبینیم که عکس بهدلیل محدودیتهای نشر در مطبوعات، به کارت پستال تبدیل شده، از این طریق وارد بطن جامعه میشود. کارتپستالهای زیادی از آن دوره موجود است و بسیاری از شخصیتها و اتفاقات مهم آن دوره با کارت پستال معرفی میشوند و از این طریق وارد جامعه میشوند. به عبارت دیگر، عکاسی در این دوران از طریق کارت پستال مطرح میشود. از سوی دیگر عکاسی در مرحله اول خود یک واسطه خبری صریح و سریع نیست. اشعاری که میرزاده عشقی یا عارف میسرودند یا مقالات نسیم شمال و دهخدا و صوراسرافیل، به نسبت عکسهایی که از آن دوران گرفته میشده، خیلی صریحتر بودهاند و بر مردم جامعه ما تاثیر بیشتری میگذاشتهاند. در هر دوره تاریخی رسانه شکل خودش را دارد. در زمان مشروطیت تصنیف و اشعار حماسی و انقلابی به مراتب کارکردی مهمتر از عکاسی داشته است. به عقیده من، مهمترین کاری که عکاسان دوران مشروطیت کردند این بود که جنبش مشروطه را به واسطه عکس، مدون و مصور کردند و آن را بهصورت مجموعهای سند تصویری ارزشمند، برای امروزیها به جای گذاشتند. وقتی عکسها به کارت پستال تبدیل شد کارکرد اجتماعی پیدا کرد و بهعنوان ورقه پستی از آن استفاده شد. پشت عکسها یک تعلیقه و یادداشتی مینوشتند و آن را پست میکردند. عکسهای «ستارخان»، «باقرخان»، «جعفرخان آذربایجانی»، «میرزا علیاصغر امینالسلطان»، «میرزا حسینخان سپهسالار»، «سیدجمال واعظ»، «مجلس مقدس شورای ملی»، «ساختمان مجلس پس از تخریب» همگی به این شکل تکثیر و ماندگار شده است. بعد از تعطیلی مجلس از دوم تیرماه ۱۲۸۷ تا فتح تهران توسط مشروطهخواهان در روز ۲۲تیرماه ۱۲۸۸ و فرار محمد علیشاه که به دوران استبداد صغیر معروف است، بیشترین حرکت عکاسان در تبریز است؛ یعنی همزمان با گسترش مشروطهخواهی آذربایجانیها. میدانیم که تبریز ولیعهدنشین است و بعد از تهران، مهمترین شهر سیاسی ایران در آن دوره است. در این شهر به دلایل مختلف سازوکار عکاسی موجود است. ولیعهد عکاسباشی مخصوص دارد و علاوه بر این تعدادی عکاس قفقازی هم در تبریز حضور دارند.
اولین عکسهای مبارزات آذربایجانیها را عکاسان درباری تبریز گرفتند و پس از آن هم عکاسان گرجی و ارمنی هستند که عکسهای مجاهدین مشروطه را میگیرند و آن دوران را ثبت میکنند. این عکاسان علاوه بر ثبت چهرههای افرادی نظیر ستارخان، باقرخان، حیدرخان عمواوغلی، افراد رده دوم و سوم مشروطه را نیز به ثبت رساندند. در اینجا باید به نقش تاریخی احمد کسروی هم اشاره کرد. وی با نگارش کتاب «تاریخ انقلاب مشروطه» علاوه بر تاریخنگاری، با جمعآوری و چاپ بخشی از عکسهای مشروطهخواهان، کاری ارزشمند انجام داده است و بخشی از اسناد تصویری مشروطیت را حفظ کرده است که حتی اگر شما حوصله مطالعه تاریخ مشروطیت را نداشته باشید فقط با تورق و نگاهی مختصر به عکسها، با انقلاب مشروطیت آشنا میشوید و این از کارکردهای مهم عکسهای این دوره است که هزاران نکته ناگفته را در خود دارد که منبع مهمی برای محققان بعدی خواهد بود. جالب است که در دوران استبداد صغیر، آدمها از شناخته شدن ترسی ندارند، همه میدانند که اگر حکومت مرکزی تبریز را فتح کند، مشروطهخواهان رادار میزنند؛ یعنی دقیقا همان بلایی که حدود ۱۰سال بعد روسها بر سر مشروطهخواهان تبریز میآورند؛ ولی باز هم ابایی از گرفتن عکس ندارند. عکاسی یک فرآیند مدرن و فاخر به شمار میآید. در عکسها میبینیم که مشروطهخواهان لباسهای خوبشان را میپوشند، قطار فشنگهایشان را میبندند و دو طرف ستارخان و باقرخان به تعداد مساوی و متقارن مینشینند و منظم میایستند. عکاسی تدریجا با مشروطه از دربار خارج شده، بین مردم میآید. پیش از آن مردم به آن نیازی احساس نمیکردند و عکس هنوز بهعنوان نشانهای از هویت فردی محسوب نمیشد.
از گفتوگویی با امیرشهاب رضویان، کارگردان سینما و مجموعهدار
منبع: ایلنا