اقتصاددان بوروکرات
سر تیم بسلی که در لینکلن شایر به دنیا آمد، در مدرسه گرامر آیلسبری تحصیل کرد و سپس به دانشگاه آکسفورد رفت، جایی که مدرک لیسانس فلسفه، سیاست و اقتصاد (PPE) را با افتخارات درجه یک از کالج کبل گرفت و در آنجا جایزه جورج وب مدلی را برای بهترین عملکرد امتحانی در گروه خود برای سال دوم و سوم بهدست آورد. او تحصیلات تکمیلی خود را در آکسفورد ادامه داد و موفق به دریافت مدرک کارشناسی ارشد در اقتصاد با درجه ممتازی شد و پس از انتخاب بهعنوان عضو آزمون کالج آلسولز در سال ۱۹۸۴، مدرک دکترای اقتصاد را دریافت کرد. نخستین موقعیت بسلی بهعنوان استادیار در بخش اقتصاد در دانشکده روابط عمومی و بینالملل وودرو ویلسون در دانشگاه پرینستون بود، قبل از اینکه در سال ۱۹۹۵ بهعنوان استاد اقتصاد در LSE به بریتانیا بازگردد. علاوه بر این او در کمیته سیاست پولی بانک انگلستان از سپتامبر ۲۰۰۶ تا اوت ۲۰۰۹ نیز خدمت کرد. بسلی از نسل جدید اقتصاددانان توسعه است که به موضاعات زیربنایی توسعه و رشد اهمیت میدهد.
بسلی از خوشههای توسعه میگوید
بیش از ۲۶۰ سال پیش، آدام اسمیت گفت: «برای رساندن دولت به بالاترین درجه از ثروت از پایینترین سطوح وحشیگری، چیزی جز صلح، مالیاتهای آسان و اجرای عدالت قابل تحمل لازم نیست، بقیه مواردطی روند طبیعی حل میشود. نخستین مورد صلح است. در طول تاریخ، جنگها بسیار مخرب بودهاند حتی اگر جنگهای بینالمللی گاهی اوقات با تجمیع شهروندان، ملتسازی را تسریع کنند. با این حال، جنگهای داخلی بهطور کلی مانع از دولت-ملتسازی میشوند؛ زیرا گروههای رقیب برای کنترل قدرت مبارزه میکنند. گروهها گاهی اوقات میتوانند با همکاری یکدیگر درگیریهای سیاسی اساسی را حل کنند، مانند زمانی که جنگ داخلی طولانی کلمبیا در سال۲۰۱۶ تحت رهبری رئیسجمهور سانتوس به پایان رسید.
با این حال، درگیریهای دیگر تنها با حفظ قدرت توسط گروهی از طریق سرکوب گروههای دیگر پایان مییابد. مورد دوم اسمیت یک حالت موثر است. این تعبیر از مالیات آسان و اجرای عدالت قابل تحمل از اهمیت بسیاری برخوردار است. بسلی و پرسون این ظرفیتهای مالی و قانونی را(دولت) مینامند. دولتهای کارآمد از اینها برای حمایت از بازارها و تامین کالاهای عمومی مختلف استفاده میکنند. آنها به توانایی ارائه کالاهای عمومی مانند بهداشت و آموزش بهعنوان ظرفیت جمعی دولت اشاره میکنند. این سه ظرفیت دولتی همراه با صلح، ستونهای کلیدی رفاه برای دولتهای موثر هستند.
نه ایجاد صلح پایدار و نه ایجاد ظرفیتهای دولتی تصادفی نیست. هر دو نیازمند تصمیمات راهبردی دولتها و گروههای تاثیرگذار هستند که توسط نهادها و ارزشها (هنجارها) حمایت میشوند. بسلی و پرسون استدلال کردند که نهادهای منسجم میتوانند از استفاده گروههای حاکم از دولت بهعنوان یک پایگاه خصوصی برای پر کردن جیب و رانتخواری جلوگیری کنند. در برخی ایالتها، نظارت قانونی و قضایی بهعنوان کنترل و تعادل عمل میکند و دولت را وادار میکند تا منافع عمومی را دنبال کند. چنین محدودیتهایی انگیزه تسخیر دولت با خشونت را نیز کاهش میدهد. این دو جنبه از ملتسازی از یک جهت مکمل یکدیگرند. برای مثال، صلح و حقوق مالکیت مورد حمایت قانونی هر دو برای سرمایهگذاری خصوصی مفید هستند. چنین سرمایهگذاریهایی دولتها را تشویق میکند تا سیستمهای مالیاتی را تکامل بخشند که به نوبه خود اجازه میدهد رشد اقتصادی به سمت تامین اجتماعی بیشتر، بهداشت و آموزش هدایت شود. همه این تاثیرات کم و بیش در جهت رفاه بیشتر است.
بنابراین ما انتظار داریم که خوشههای توسعه را در جایی که ظرفیتهای قوی دولتی، صلح و درآمد در کنار هم وجود دارد، مشاهده کنیم. بسلی و پرسون (۲۰۱۱) گونهشناسی دولتها را بر اساس نظریه اسمیت پیشنهاد کردند. بر مبنای تحلیلی که در مقاله بسلی و پرسون توسعه یافته است، کشورها در یک بعد، صلحآمیز، سرکوبگر یا دچار درگیری داخلی هستند. در بعد دیگر، دولتها یا منافع مشترک هستند، یا بازتوزیع کننده یا ضعیف. کشورهای دارای منافع مشترک محدودیتهای نهادی قوی بر دولت دارند. دولتهای بازتوزیعکننده یک گروه واحد دارند که دولت را به تصرف خود درآورده است و آن را بهعنوان یک پایگاه اداره میکند؛ مانند حزب کمونیست چین یا سلطنتهای حاکم در خاورمیانه نفتخیز. دولتهای ضعیف نه نهادهای منسجمی دارند و نه توسط یک گروه کنترل میشود.
این مستلزم انگیزههای ضعیف برای ایجاد ظرفیتهای دولتی است و جنگ داخلی (یا سرکوب) منبع مهمی از بیثباتی سیاسی است که سرمایهگذاری خصوصی را متوقف میکند. دادههای بسلی نشان میدهد که امروز در حدود حداقل ۱۰درصد از کشورها شاهد جنگ داخلی و سرکوب هستند. آنها همچنین نشان میدهند که از سال۲۰۰۷ شاهد شیوع درگیری داخلی و سرکوب سیاسی در جهان هستیم. اقتصاددانان به ردیابی پیشرفت از طریق درآمد سرانه و اخیرا از طریق رفاه ذهنی که در نظرسنجیهای رضایت از زندگی اندازهگیری میشود، عادت دارند. بسلی و پرسون دادههایی را ارائه میکنند که نشان میدهد در دولتهای ضعیف، میزان رضایت از زندگی حداقل است و در دولتهای منافع مشترک و توسعهیافته شاهد سطح بالایی از رضایت هستیم.
صلح و امنیت داخلی همراه با ظرفیتهای دولتی، از نظر آدام اسمیت، متغیرهای میانی مهمی برای پیشرفت بشر هستند. آنها در کنار معیارهای استانداردتر رفاه اجتماعی شایسته توجهند. با این حال، حتی زمانی که ظرفیتهای دولتی و فقدان خشونت با درآمد و رضایت از زندگی همبستگی خوبی دارد، مزایای آنها بسیار عمیقتر از آن چیزی است که یک شاخص مجموعا میتواند نشان دهد. یک برنامه تحقیقاتی چند بعدی، در امتداد خطوطی که مقاله ترسیم کرده است، از بسیاری از بخشهای علوم اجتماعی، از جمله اقتصاد، تاریخ، علوم سیاسی، روانشناسی اجتماعی و جامعهشناسی استفاده میکند. حرکت آهسته به سوی صلح و ظرفیت دولتی نشان میدهد که برخی از کشورهای جهان راهی پایدار برای دستیابی به آنها یافتهاند. شکست برخی کشورها در حرکت به سمت ظرفیتهای توسعه نشان میدهد کسانی که در سطح جهانی برای ترویج رفاه تلاش میکنند، هنوز کارهای زیادی برای انجام دادن دارند.