کاپیتالیسم – داستان پشت یک کلمه/ قسمت (۱۰)
فصل سوم - کاپیتالیسم، جنگ و بدهی
واژه فرانسوی «کاپیتالیسم» برای اولینبار در دهه سوم قرن نوزدهم استفاده شد. در آن زمان کاربرد آن قرن هجدهمی بود و عمدتا بهصورت اسم فرد، کاپیتالیست بهکار میرفت. ظهور آن اساسا بعد از جنگ ۱۷۴۰-۱۷۴۸ معروف به جنگ «جانشینی اتریش» بود که مباحث فرانسوی جنگ و بدهی آن به فردی ارجاع میشد که یک یا چند بخش حکومت سلطنتی فرانسه را با سرمایهای که این نهادها برای تامین هزینههای جنگ نیاز داشتند، عرضه میکردند. در این کار برد اولیه، کاپیتالیست یک فرد بود؛ درحالیکه در کاربردهای بعدی کاپیتالیسم یک سیستم شد. در اوایل قرن نوزدهم، همپوشانی میان این دو واژه قابل توجه بود.
در میان مفسران این دوره یک روزنامهنگار معروف به نام امیل موریس بود که نامش به خاطر انتشار شخصیتهای دنیای اموات پاریس به نامهای واتورین و ویدوک که اکنون با داستانهای بالزاک جمع شدهاند، مشهور شده بود و همین فرد نویسنده مقالهای در این زمینه بود که در سال۱۸۳۴ منتشر شد و درباره هلند و بلژیک که مدت کوتاهی پس از آنکه بلژیک استقلالش را از هلند گرفت، نوشت. موریس نوشته بود که رابطه بین دو کشور چیزی مثل دوئل بود؛ اما نه یک دوئل واقعی با اسلحه چون دیپلماسی اجازه این کار را نمیداد. در عوض این یک دوئل «تجاری، اقتصادی و مالی» بود که در آن پیروزی به سمت کسی میرفت که «بزرگترین کیفهای پول» را داشت تا به قول معروف فردریک دوم، بزرگترین پادشاه قرن هجدهم پروس، به سمت «بزرگترین گردان». این حقیقت داشت، موریس ادامه داده بود که «هلند دیگر نمیتواند مثل روزهای ژان د ویت، روی ۱۰هزار ناوگان قوی و ۱۵۰هزار ملوان حساب باز کند؛ چون هنوز قدرتی را در اختیار دارد که زمانی بریتانیای کبیر آن را در انحصار داشت.
آن قدرت کاپیتالیسم هست و این همان قدرتی است که فتح شد.» هلند در عصر بزرگترین رونق خود نه فقط انحصار دریاها و تجارت را در اختیار داشت، بلکه در میانه همه ثروتش رفتارهایی از نظم و صرفهجویی را قرار داد که روزی با منابع بیکرانش وقف کرده بود. تجارت تمام طبقات ملت را غنی میکند؛ آنها همه سرمایه را جمع میکنند و به زودی آلمان با میانجیگری میان اروپا و سرزمینهای دور، بانکدار اروپا میشود. هیچ قدرتی نتوانست متوسل به بورس خود شود و دلالان آمستردام عرضهکننده پول و مدیران پول هر حاکمیتی شدند.»موریس توضیح میدهد که روند استحاله تاجران به تامینکنندگان مالی در قرن هجدهم شروع شد؛ زمانی که ترکیب ذخایر رو به رشد سرمایه و افزایش سطوح مالیات، کاپیتالیستهای آلمانی را تشویق کرد تا به دنبال سرمایهگذاریهای پرسودتر در نقاط دیگر باشند.
تا سال۱۸۱۵ و پایان جنگهای ناپلئونی، فرآیند استحاله از لحاظ اندازه و دورنما آنقدر رشد کرد که هزینههای عظیمی که توسط بیش از دو دهه چالشهای جهانی ایجاد شده بود باعث فشرده شدن اعتبارات جهانی شد که نرخهای بهره را بالاتر برد و ارزش کمیتهای بزرگ اوراق بیاعتبار را که از صدورهای اولیه باقی مانده بودند، احیا کرد. موریس نوشت هلند با ذخایر بزرگ سرمایهاش یکی از برندگان بهره باز توزیع منابع مالی بود و هرچند بلژیک استقلال اسمیاش را بنا نهاده بود، اما میشد دید که این کشور قادر نیست بهراحتی از وابستگی واقعیاش به قدرت مالی آلمان فرار کند.
موریس توضیح داد که دورنمای محدود بلژیک تحتتاثیر شکل و شمایل اقتصاد خودش و ساختار و ترکیب دیگر اقتصادهایی بود که توقع تجارت با آنها را داشت. مثلا منسوجات بلژیک یقینا از لحاظ کیفی به خوبی منسوجات بریتانیایی بود؛ اما به همان اندازه ارزان نبود. این به آن معنی بود که تولیدکنندگان بلژیکی قادر به صادرات به بازار رو به رشد در ایالات متحده نبودند مگر آنکه آمریکاییها به آنها تعرفههای ترجیحی بدهند که در این صورت قیمت منسوجات بریتانیایی در ایالات متحده قابل دسترسی نباشد که این هم بعید بود. از طرف دیگر فرانسه فقط میتوانست رقابت را مطرح کند، نه نمایندگی را چون منسوجات فرانسه برای تعدیل ناترازی تجارت داخلی میان جنوب فرانسه که شراب تولید میکرد و شمال فرانسه که شراب مصرف میکرد، استفاده میشد و در این محیط منسوجات وارداتی بلژیک اجازه نداشتند این کارکرد را مختل سازند.
بنابراین به همان اندازه که رشد صادرات منسوجات بلژیکی به آمریکا بسیار بعید به نظر میرسید به همان اندازه هم سناریویی که بخواهد فرانسه در مقابل صادرات مشروبات فرانسوی به بلژیک، منسوجات بلژیکی را هم وارد کند، دور از انتظار بود. ایجاد اتحادیه گمرکی پروس هم برای اقتصاد بلژیک بیشتر از آنچه برای آن کشور فرصت باشد تهدید بود؛ چون صادرات زغال سنگ بلژیک را مسدود و بهرهوری مراکز بسیاری از تولیدات منسوجات را که در درون قلمرو فدراسیون آلمان قرار داشت، تقویت میکرد. علیالخصوص از آنجا که استاندارد زندگی پروس و هزینههای نیروی کار آن بسیار پایینتر از بلژیک بود و این به معنای آن بود که صادرات رقابتی بلژیک به پروس فقط تحت شرایط غیرقابل قبول سقوط استانداردهای زندگی و هزینههای دستمزد بلژیک پایدار خواهد بود.