هزینه‌های ناپیدای برخورد کور

چالش سرمایه خارجی: با توجه به اینکه حلقه‌ تحریم هر روز تنگ‌تر‌ می‌شود و شرکت‌ها و کشورهای زیادی همسو با قدرت‌های جهانی از حضور اقتصادی در ایران، انتقال و تزریق سرمایه به کشور پرهیز می‌کنند، یکی از گروه‌های عمده سرمایه‌گذار خارجی در ایران افغانی‌ها هستند. شهریورماه امسال بود که خبر ساخت یک برج از سوی یک سرمایه‌گذار افغانی در دبی منتشر شد. این در حالی است که این سرمایه می‌توانست جذب تهران یا سایر شهرهای ایران شود. فضای ملتهب چندسال اخیر ایران نسبت به مهاجران و پناهندگان افغانی موجب شده است حتی با وجود نزدیکی‌های زبانی و فرهنگی و صرف چند‌سال یا چند دهه از زندگی آنها در خاک ایران، این گروه عموما در فکر مهاجرت به مقصد سومی باشند که سرمایه انسانی و مالی خود را به آن منتقل کنند.

چالش نیروی کار: توسعه اقتصادی بدون برخورداری از نیروی کار کافی ممکن نیست. طبق گزارش سازمان ملل جمعیت سالمند ایران تا سال۲۰۵۰ یعنی ۲۶سال دیگر ۳۲درصد خواهد بود. پیری یک‌سوم جمعیت ایران به معنی کاهش نیروی کار مولد خواهد بود. این در حالی است که ایران یک جمعیت جوان در سایه دارد و آن افغانی‌های نسل دوم و سوم و‌زاده ایران هستند. این سرمایه به آسانی قابل جذب در بازار کار ایران است؛ جمعیتی که هیچ هزینه‌ای برای تطبیقش با مردم بومی نیاز ندارد. زبانش فارسی است یا فارسی را آموخته است. به واسطه فرهنگ مشترک و زیستن در ایران با قوانین و آداب و رسوم و... آشناست.

نکته مهم‌ دیگری که درباره نیروی کار مهاجر وجود دارد، تصوری نادرست درباره سطح سرمایه انسانی آنها است. تعداد قابل توجهی از مهاجران طی سال‌های طولانی به‌خاطر مداومت بر شغل خود ماهر شده‌اند و بسیاری از‌ جوانان افغانی در رشته‌های مختلف دانشگاهی و در مقاطع مختلف تحصیل کرده‌اند. بنابراین ما با یک جمعیت قابل توجهی از افراد ماهر و متخصص روبه‌رو هستیم. علاوه بر این سقوط جمهوریت در افغانستان و در خطر افتادن جان افراد و نیز افزایش بیکاری روز افزون باعث شد تا افراد تحصیل‌کرده زیادی از کشور خارج و راهی کشورهای همسایه چون ایران، پاکستان، تاجیکستان و... شوند. با این حال فقدان رویه‌های رسمی برای جذب این افراد موجب شده است این گروه از مهاجران از بسیاری از امکانات بالقوه محروم شوند و در مشاغلی با ارزش افزوده پایین مشغول به‌کار شوند. این فقدان رویه‌های مشخص دامن‌گیر سلامت این گروه بزرگ از ساکنان این سرزمین نیز شده و امکان استفاده از خدمات بیمه درمانی را غیرممکن ساخته است.

اشغال نیرو‌های اجتماعی: چالش‌های حوزه مهاجران افغانی و عدم رسیدگی درست به آنها موجب می‌شود تا درحالی‌که کشور درگیر چالش‌های جدی در سایر حوزه‌هاست، کنشگران اجتماعی درگیر مساله مهاجران و کنترل واکنش‌های اجتماعی تند و هیجانی نسبت به آن شوند.

افزایش بزه‌دیدگی و بزه‌کاری مهاجران: قربانیان تنش‌های اجتماعی به‌دلیل شرایط سخت اجتماعی و اقتصادی، به راحتی مورد تبعیض و خشونت قرار می‌گیرند. این تبعیض می‌تواند حس طردشدگی اجتماعی را افزایش دهد. این موج‌ مهاجرستیزی و افغانی‌ستیزی باعث خشونت‌های فیزیکی و کلامی علیه مهاجران و پناهندگان می‌تواند آسیب‌های جدی جسمی و روانی به همراه داشته باشد و چالش‌های اجتماعی خاص خود را بیافریند. چنین شرایطی برخی از افغانی‌ها را به سمت بزه‌کاری سوق خواهد داد. وقتی افراد احساس کنند که هیچ راهی برای بهبود وضعیت وجود ندارد و از جانب محل زندگی خود طرد می‌شوند، بستر مساعدتری برای بزه‌کاری خواهند بود. این موضوع می‌تواند امنیت عمومی را تضعیف کند و بر تنش‌های اجتماعی بیفزاید.

همزبانان در بحران: ایرانیان و اهالی افغانستان، دو ملت همزبان با تاریخ، فرهنگ و میراث مشترک هستند. موج فعلی ستیز با افغانی‌ها، تهدیدی جدی برای اتحاد فرهنگی دیرینه دو ملت محسوب می‌شود. زبان فارسی، به‌عنوان یک میراث فرهنگی مشترک، همواره پلی برای ارتباط و تفاهم میان مردم ایران و افغانستان بوده است. اما پیوند زبانی ما در سایه احساسات منفی و تبعیض علیه مهاجران افغانی، به‌شدت آسیب دیده است. تحولات سیاسی در افغانستان نیز بر این فاصله می‌افزاید: زبان و ادبیات فارسی میراث‌ کهن ما در حوزه تمدنی فارسی است که اکنون از چندین سو مورد بی‌مهری و دشمنی قرار گرفته است. ظهور دوباره طالبان و دشمنی آشکار این گروه تروریستی با زبان فارسی در افغانستان، این میراث‌ مشترک‌ را تهدید می‌کند. پیوندهای فرهنگی، اقتصادی و امنیتی که زبان فارسی ایجاد می‌کند، پتانسیل قابل توجهی برای تشکیل یک اتحادیه فارسی‌زبانان ایجاد می‌کند. چنین اتحادیه‌ای می‌تواند به ملت‌های فارسی‌زبان کمک کند تا در برابر چالش‌های جهانی متحد شده و آینده‌ای روشن‌تر برای خود رقم بزنند. اما متاسفانه، مواجهه نادرست با مقوله مهاجران در ایران، این فرصت ارزشمند را تهدید می‌کند. این پدیده نه تنها روابط بین دو ملت همزبان را تضعیف می‌کند، بلکه مانعی جدی در شکل‌گیری یک اتحاد منطقه‌ای قدرتمند است. ستیز کور با ایجاد شکاف‌های عمیق اجتماعی و فرهنگی، اعتماد متقابل را از بین می‌برد و همکاری‌های سازنده را دشوار می‌کند.

شیوه فعلی برخورد با مهاجران نه تنها یک چالش اجتماعی محسوب می‌شود، بلکه تهدیدی جدی برای اقتصاد و انسجام فرهنگی کشور به حساب می‌آید. برای مقابله با این چالش‌ها، ضروری است که سیاست‌های مهاجرتی و اجتماعی ایران به‌گونه‌ای اصلاح شود که بر پایه احترام متقابل و همزیستی مسالمت‌آمیز بنا شود. تنها با ایجاد فضایی مثبت برای مهاجران افغانی می‌توان به تقویت پیوندهای فرهنگی دو ملت همزبان پرداخت و از ظرفیت‌های اقتصادی آنها بهره‌برداری کرد. این رویکرد نه تنها به نفع ایران بلکه به نفع کل منطقه خواهد بود و می‌تواند زمینه‌ساز تشکیل یک اتحادیه فارسی‌زبان قوی در آینده باشد.